به گزارش تحریریه، پیشینه بحثهای اخیر بین کشورهای بریکس در مورد مسائل بینالمللی پولی و مالی و به ویژه در مورد ابتکارات مشترک احتمالی به طور کلی شناخته شده است. قبل از هر چیز، این تصور به طور فزایندهای وجود دارد که سیستم پولی بینالمللی فعلی دلار محور در حال ناکارآمد شدن است. دوم، چندقطبی شدن روزافزون جهان از نظر اقتصادی و سیاسی با تداوم نامشخص نظام پولی جهان که اساساً تک قطبی است، ناسازگار به نظر میرسد.
اجازه دهید به نوبت به این نکات بپردازم. باید در نظر داشت که اینها هر دو موضوع اقتصاد سیاسی بینالمللی هستند، یعنی مشکلاتی که در عین حال هم سیاسی و هم اقتصادی هستند.
نظام ناکارآمد پولی بینالمللی
تصور افزایش ناکارآمدی نظم پولی فعلی (بی نظمی شاید کلمه بهتری باشد) نتیجه عوامل اقتصادی و سیاسی در ایالات متحده است که اعتماد به سیستم و واحد پول اصلی آن را از بین میبرند.
در زمینه اقتصادی، ما شاهد از دست رفتن نسبی قدرت و اثربخشی اقتصاد ایالات متحده به طور کلی و به ویژه مشکلات فزاینده و لاینحل مالی که دولت با آن مواجه است، بودهایم. انباشت سریع بدهی عمومی از زمان بحران مالی ۲۰۰۸-۲۰۰۹ تاکنون در زمان صلح سابقه نداشته است. کارشناسان بر این موضوع تأکید میکنند که هیچ چشمانداز واقعی برای کاهش این سطوح بدهی در آینده قابل پیشبینی وجود ندارد. اکنون، برخورداری از امتیاز ارائهدهنده اصلی نقدینگی بینالمللی، آزادی عمل بیشتری را به ایالات متحده میدهد. اما آیا این آزادی نامحدود است؟ احتمالا نه. ممکن است اقتصاددانانی که به اصطلاح نظریه پولی مدرن را مطرح میکنند، مخالف باشند، اما اکثر ما موافقیم که در مقطعی باید بهایی از نظر بیثباتی پرداخت شود. با افزایش درک این ریسک، اعتماد به دلار آمریکا کاهش مییابد.
در زمینه سیاسی، دلار آمریکا از سوء استفاده از آن توسط دولت ایالات متحده و به اصطلاح تسلیحاتی کردن ارز، آسیب میبیند. روسیه مهمترین و جدیدترین هدف این سوء استفاده بوده است، بنابراین من نیازی به عمیقتر شدن موضوع نمیبینم. من فقط بر یک پارادوکس عجیب تاکید میکنم: دلار آمریکا یک دشمن اصلی دارد؛ خود دولت ایالات متحده. هیچ چیز به اندازه اقدامات خشونت آمیز یکجانبهای که ایالات متحده و متحدانش علیه تعدادی از کشورهایی که به عنوان دشمن تلقی میشوند انجام دادهاند، اعتماد به دلار را تضعیف نمیکند. «دولتهای سرکش»، به قول قدرتهای مغرور غربی، در سطح وسیعی از حقوق خود محروم شدهاند. از جمله آنها افغانستان، ونزوئلا، ایران و اکنون روسیه هستند. روشهایی که علیه این کشورها به کار میرود، حداقل آنقدر غیرمتمدنانه و آنقدر باعث بیاحترامی به حقوق اولیه مالکیت بوده است که آمریکا و متحدانش، شاید بیش از هر کس دیگری، در واقع کسانی هستند که شایسته لقب «دولتهای سرکش» هستند.
ناسازگاری بین یک جهان چند قطبی و یک سیستم پولی تک قطبی
دومین موضوع به همان اندازه مهم در پسزمینه، تغییرات تکتونیکی در حال رخ دادن در ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک جهانی است. این موضوع اغلب به عنوان چندقطبیشدن مطرح میشود. دنیایی که پس از فروپاشی بلوک اتحاد جماهیر شوروی و خود اتحاد جماهیر شوروی که حدود ۲۰ سال به طول انجامید، ظاهر شد، مدتهاست که از بین رفته است. لحظه تک قطبی تاریخ، یعنی زمانی که قطب اتلانتیک شمالی تحت رهبری ایالات متحده بر کل کره زمین تسلط داشت، گذشته است و دیگر باز نخواهد گشت. آمریکاییها در پذیرش این مسئله مشکل دارند، همانطور که روسها بهتر از هر کس دیگری میدانند، اما آنها باید با این واقعیت جدید کنار بیایند.
حال، چگونه میتوانیم دنیای چندقطبی را با یک سیستم پولی تک قطبی که اساساً بر اساس دلار آمریکا و ارزهای ذخیره متحدان اصلی ایالات متحده است، آشتی دهیم؟
یک اقتصاد چندقطبی احتمالاً با یک ارز بینالمللی تک قطبی و سیستم پرداخت سازگار نیست. توجه داشته باشید که، به طور دقیق، این بدان معناست که دلار آمریکا را نمیتوان با پول ملی دیگری جایگزین کرد. یک سیستم بینالمللی مبتنی بر رنمینی یا هر پول ملی دیگر از برخی از مشکلات ساختاری مشابهی رنج خواهد برد که سیستم دلار محور آمریکا را گرفتار کرده است.
آیا بریکس میتواند جایگزینهایی ارائه دهد؟
چالش پیش روی ما واقعاً دلهره آور است. آیا بریکس میتواند جایگزینهای قابل قبولی برای بی نظمی پولی و مالی فعلی ارائه دهد؟ اینرسی زیادی در ترتیبات پولی و مالی وجود دارد. کاهش ارزش دلار آمریکا کند بوده است. بدیهی است، نظام بینالملل کنونی یک شبه از بین نخواهد رفت. احتمالا درست هم هست اما این کاهش ثابت است و بیشتر و بیشتر قابل مشاهده است. مقابله با مشکلات سیستم کنونی به طور فزایندهای دشوار است.
من به آنچه میتوانیم به عنوان بریکس انجام دهیم، میپردازم. در این مورد اشتباه نکنید: تمام دنیا ما را زیر نظر دارند و سعی میکنند بسنجند که آیا ما به عنوان یک گروه واقعاً در مورد دلارزدایی جدی هستیم یا خیر.
همه در تلاشند حدس بزنند که آیا ما از نظر فنی و سیاسی قادر به توسعه جایگزینهایی برای دلار آمریکا و سیستم فعلی هستیم یا خیر.
راستش را بگویم، فکر میکنم هنوز خیلی زود است که بگوییم آیا واقعاً میتوانیم تفاوتی ایجاد کنیم. همانطور که میدانید، تبلیغات زیادی در مورد طرحهای بریکس در این زمینه وجود دارد، اما اگر بخواهیم در مقطعی از فضای تبلیغاتی به اقدامات عملی و موثر خودمان برویم، چیزهای زیادی باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
این یکی از چالشهای حیاتی ریاست روسیه بر بریکس است که باید در سال ۲۰۲۴ به آن رسیدگی شود و این چالش به ریاست برزیل بریکس در سال ۲۰۲۵ منتقل خواهد شد. اتفاقاً رئیس جمهور روسیه پوتین و و رئیس جمهور برزیل لولا صریحترین رهبران ما در این مسائل بودهاند. در آگوست گذشته، رئیس جمهور لولا، در آخرین اظهارات خود در اجلاس سران بریکس در ژوهانسبورگ، از نیاز به رسیدگی به این موضوع صحبت کرد و اظهار داشت که رهبران بریکس « ایجاد یک گروه کاری برای مطالعه پذیرش ارز مرجع بریکس را تأیید کردند. این موضوع گزینههای پرداخت ما را افزایش میدهد و آسیب پذیریهای ما را کاهش میدهد.”
در واقع یک گروه کارشناسی در چارچوب ریاست روسیه بر بریکس ایجاد شده و شروع به کار کرده است. امیدوارم این کار بتواند نتایج ملموسی را در سال ۲۰۲۴ به همراه داشته باشد. یک گام نسبتا ساده که توسط اقتصاددانان روسی پیشنهاد شده است، میتواند ایجاد یک سبد SDR مانند باشد. میتوان آن را R5 نامید تا منعکس کننده این واقعیت باشد که اسامی ارزهای پنج عضو اصلی بریکس همگی با حرف R شروع میشوند. چرا این واحد محاسبه بر اساس وزن و اندازه اقتصاد کشورهای شرکت کننده ایجاد نشود؟ این ابتکار پولی میتواند در دوران ریاست برزیل در سال ۲۰۲۵ ادامه یابد و اقداماتی برای تبدیل واحد حساب به یک ارز مرجع کامل پیشبینی شود.
سه بعد موضوع تسویه حسابهای مالی
موضوعی که امروز مورد بحث ما است، در واقع حداقل سه بعد دارد: الف) ایجاد یک ارز مرجع مشترک توسط بریکس. ب) توسعه یک سیستم پرداخت و تراکنش بینالمللی برای جایگزینی سوئیفت. و ج) افزایش استفاده از ارزهای ملی در مبادلات تجاری و مالی بین بریکس و سایر کشورهای غیر بریکس.
آخرین نکته، نکتهای است که بریکس در آن پیشرفت بیشتری داشته است. دلار آمریکا تا حد زیادی با استفاده از ارزهای ملی در معاملات دوجانبه بین کشورهای ما جایگزین شده است. از این نظر، دلارزدایی با سرعتی سریع در حال حرکت است و هزینههای مبادلات و ریسکهای سیاسی را کاهش میدهد. با این حال، تعداد کمی از مردم متوجه میشوند که این پیشرفت محدودیتهایی دارد که تنها با ایجاد یک ارز مرجع مشترک میتوان بر آنها غلبه کرد.
چرا اینطور است؟ اگر طبق معمول مازاد و کسری دوجانبه وجود داشته باشد، کشورهای دارای مازاد پول کشورهای دارای کسری را انباشته خواهند کرد. اگر در مورد ثبات ارز کشورهای دارای کسری تردید وجود داشته باشد، این انباشت ممکن است مطلوب نباشد. این ممکن است کشورهای مازاد را به سمتی سوق دهد که داراییهای خود را از ارزهای کشورهای دارای کسری در بازارهای بینالمللی کنار بگذارند و باعث کاهش ارزش و بی ثباتی احتمالی شود. حال، اگر یک کشور مرجع بریکس وجود داشت و مورد اعتماد بود، کشورهای دارای مازاد میتوانستند ذخایر خود را با ارز مرجع ما نگهداری کنند. اگر ارز قابل اعتمادی وجود نداشته باشد، استفاده از ارزهای ملی به ناچار محدود میشود.
لطفا توجه داشته باشید که من در مورد یک واحد پولی مشابه یورو صحبت نمیکنم. این در میان بریکسها قابل تصور نیست. ارزهای ملی و بانکهای مرکزی ملی به وجود خود ادامه میدهند و وظایف معمول خود را انجام میدهند. ارز مرجع بریکس برای معاملات بینالمللی و به عنوان ارز ذخیره به جای دلار آمریکا و سایر ارزهای ذخیره موجود فعلی استفاده میشود.
الزامات موفقیت
این هدف ممکن است آسان به نظر برسد اما قطعاً اصلاً آسان نیست. من به برخی از مشکلات در دو مقالهای که سال گذشته نوشتم اشاره کردم – یکی از آنها برای نشست سالانه گروه بحث والدای که در ماه اکتبر در سوچی برگزار شد و دیگری برای رویدادی که در حاشیه اجلاس سران بریکس در ژوهانسبورگ، در ماه اوت برگزار شد. برای پایان دادن به این یادداشت، سه شرط اصلی برای موفقیت طرحهای تسویه حساب مالی بریکس را برجسته میکنم.
شرط اول: ما به عنوان بریکس نیاز به نشان دادن صلاحیت حرفهای و فنی برای رسیدگی به مسائل پیچیده اجتناب ناپذیر در این طرحها داریم. این یک نوع مشکل از نوع گره کور نیست.
با این حال، نیاز به شجاعت سیاسی دارد، و این دومین مانع است. سازماندهی مجدد ترتیبات پولی و مالی بینالمللی یک موضوع مهم اقتصاد سیاسی جهان است. میتوان انتظار داشت که ایالات متحده و متحدانش به طور کامل در مقابل هر طرحی که موقعیت ممتاز آنها را به چالش میکشد، مقاومت کنند. به نظر میرسد آمریکاییها از قضا وظیفه تضعیف دلار را برای خود محفوظ میدارند! آنها مداخله خارجی در این موضوع را نمیپذیرند.
شرط سوم و آخر: درجه بالایی از انسجام در میان اعضای بریکس شرط لازم برای موفقیت است. همه کشورهای ما باید نسبت به امکان سنجی این ابتکارات متقاعد شوند و برخی از بهترین متخصصان و مقامات خود را برای تدوین و اجرای آنها مشغول به کار کنند.
آیا این الزامات امروز وجود دارد؟ باید دید. تا آنجا که به شجاعت مربوط میشود، ما میتوانیم از شرکای روسی خود الهام بگیریم، به نحوی که آنها با رویارویی نظامی با ناتو در اوکراین روبرو شدهاند. با این حال، انسجام همیشه یک چالش برای بریکس بوده است، حتی زمانی که ما تنها پنج کشور را روی میز داشتیم. برای دستیابی به انسجام و حداقل سطح هماهنگی، بحث و متقاعد کردن زیادی لازم است.
اما نباید اجازه دهیم این مشکلات ما را دلسرد کنند. تحقق پروژههای بزرگ همیشه مستلزم تخیل و پشتکار در غلبه بر انواع موانع و انواع مقاومت است. بیایید امیدوار باشیم که بریکس انتظارات جنوب جهانی را برآورده کند و با چالش ارائه جایگزینهای سازنده برای همه روبرو میشود.
نویسنده :پائولو نوگیرا باتیستا جونیور
منبع: ایراس
پایان/
نظر شما