به گزارش تحریریه، رقابت ژئوپلیتیک میان چین و ایالات متحده به یکی از مسائل محوری در سیاست بینالملل تبدیل شده است. این رقابت که میان دو اقتصاد بزرگ جهان با دو نظام سیاسی کاملاً متفاوت در حال جریان است، ابعاد گستردهای دارد و تقریباً تمامی مناطق جهان را تحت تأثیر قرار میدهد. از تنشهای تجاری در اقیانوس آرام تا رقابتهای فناورانه در حوزه هوش مصنوعی و نیمههادیها، این تقابل به شکلگیری نظم جدیدی در نظام بینالملل منجر شده است.
علاوه بر این، تلاش چین برای گسترش نفوذ خود از طریق ابتکاراتی مانند «جاده ابریشم جدید» و واکنش ایالات متحده با ایجاد اتحادهایی مانند «کواد» نشان میدهد که این رقابت تنها محدود به اقتصاد نیست، بلکه بر امنیت، فرهنگ و ایدئولوژی نیز سایه افکنده است.
تحلیل وضعیت اقتصادی: نبرد بر سر سلطه جهانی
بر اساس تحلیلهای کارشناسان آمریکایی، این رقابت به شدت تنگاتنگ خواهد بود. اگرچه رشد اقتصادی چین در سالهای اخیر کند شده است، اما در واشنگتن نگرانیهایی وجود دارد که چین به همترازی اقتصادی با ایالات متحده نزدیک شده است. جو بایدن، رئیسجمهور پیشین آمریکا، در سال ۲۰۲۱ هشدار داد که «اگر اقدام نکنیم، چینیها ناهار ما را خواهند خورد.»
با این حال، آمارهای واقعی نشان میدهد که ایالات متحده همچنان از مزیت قاطع و پایدار برخوردار است. تولید ناخالص داخلی آمریکا بر اساس دادههای سال ۲۰۲۳، حدود ۲۷ تریلیون دلار است، در حالی که تولید ناخالص داخلی چین با احتساب تعدیل قدرت خرید حدود ۱۸ تریلیون دلار برآورد میشود. شرکتهای آمریکایی و متحدانش بر تجارت جهانی تسلط دارند و سهم ایالات متحده از بازارهای مالی جهانی بیش از ۵۵ درصد است. همچنین، برتری دلار به عنوان ارز ذخیره جهانی، ابزار قدرتمندی برای تحریمها و فشار اقتصادی بر چین محسوب میشود.
با این حال، چین در حوزههایی مانند فناوری ۵G، انرژیهای تجدیدپذیر و ساخت باتریهای پیشرفته پیشتاز است. برنامه «ساخت ۲۰۲۵» چین که هدف آن تبدیل شدن به رهبر جهانی در صنایع های تک است، نشان میدهد که این کشور به دنبال کاهش وابستگی به غرب است. اما چالشهایی مانند بحران املاک، بدهیهای کلان داخلی و کاهش نرخ زادوولد، مسیر رشد چین را با موانع جدی مواجه کرده است.
پیامدهای جدایی اقتصادی: شمشیر دولبه
مخالفان جدایی اقتصادی آمریکا و چین استدلال میکنند که این اقدام میتواند به آشفتگیهای اقتصادی گسترده برای ایالات متحده منجر شود. به عنوان مثال، قطع زنجیره تأمین کالاهای حیاتی مانند قطعات الکترونیکی یا مواد معدنی نادر میتواند تولید صنایع آمریکایی را مختل کند. اما واقعیت این است که جدایی در زمان صلح ممکن است ابزار بازدارندگی آمریکا را تضعیف کند و تنشها را تشدید نماید.
از سوی دیگر موفقیت قطعنامههای اقتصادی در گرو مشارکت متحدان است و در شرایط صلح احتمال همکاری آنها ضعیف است. به عنوان نمونه، اروپا که بیش از ۳۵ درصد از تجارت خود را با چین انجام میدهد، تمایلی به همراهی کامل با تحریمهای یکجانبه آمریکا ندارد. از سوی دیگر، چین نیز با ایجاد پیمانهای تجاری جایگزین مانند «شراکت اقتصادی جامع منطقهای» تلاش میکند وابستگی خود به غرب را کاهش دهد.
واقعیت اقتصادی چین: اعداد و ارقام پشت پرده
آمارهای رسمی تولید ناخالص داخلی چین به دلیل اتکا به سرمایهگذاریهای بیبازده در بخشهایی مانند املاک و زیرساختهای غیرضروری، اغراقآمیز است. مطالعات مستقل مبتنی بر تصاویر ماهوارهای و مصرف انرژی نشان میدهد که تولید ناخالص داخلی واقعی چین حداکثر نصف آمریکاست. همچنین شرکتهای چینی تنها ۱۶ درصد از سود جهانی را کسب میکنند، در حالی که سهم آمریکا و متحدانش ۷۳ درصد است.
این وابستگی به فناوری و قطعات خارجی، آسیبپذیری چین را افزایش میدهد. به عنوان مثال، بیش از ۸۰ درصد از تراشههای پیشرفته مورد نیاز چین از تایوان، کره جنوبی یا ایالات متحده وارد میشود. تحریمهای آمریکا علیه شرکتهایی مانند «هواوی» و SMIC نشان داده است که چین هنوز در زنجیره ارزش جهانی جایگاه آسیبپذیری دارد.
سناریوهای جدایی اقتصادی: محاسبات ریسک و بازده
در سناریوهای طراحی شده توسط اندیشکدههایی مانند رند (RAND)، آسیب اقتصادی چین به مراتب بیشتر از آسیب ایالات متحده برآورد شده است. به عنوان مثال، در صورت محاصره دریایی چین در تنگه مالاکا یا تایوان، ۳۹.۹ درصد تولید ناخالص داخلی چین تحت تأثیر قرار میگیرد، در حالی که سهم آسیب ایالات متحده تنها ۳.۶ درصد خواهد بود.
دلیل این اختلاف، وابستگی شدید چین به واردات انرژی (بیش از ۷۰ درصد نفت از خلیج فارس) و صادرات کالاهای ساختهشده است. در بلندمدت، اقتصاد چین به دلیل کاهش سرمایهگذاری خارجی و محدودیت دسترسی به فناوریهای پیشرفته، ممکن است به طور دائم کوچک شود، در حالی که آمریکا و متحدانش با انتقال زنجیرههای تأمین به کشورهایی مانند هند، ویتنام یا مکزیک، به روند رشد بازمیگردند.
با این حال اگر آمریکا می خواهد آینده نگرانه عمل کند، باید با تشکیل اتحادیه اقتصادی جدید (مانند مشارکت اقیانوس آرام هماهنگی لازم برای اجرای قطعنامهها در زمان بحران را فراهم کند. افزایش ذخایر منابع حیاتی مانند نیمههادیها، مواد معدنی نادر و داروهای استراتژیک، همراه با کاهش وابستگی به چین ضروری است. همچنین حفظ اتحاد با اروپا، به ویژه ناتو، برای تأثیرگذاری اقتصادی بر چین حیاتی است. سرمایهگذاری در فناوریهای نوین مانند کوانتوم، هوش مصنوعی و انرژی همجوشی هستهای میتواند برتری تکنولوژیک آمریکا را تضمین کند. علاوه بر این، تقویت نهادهای دموکراتیک جهانی مانند سازمان تجارت جهانی برای مقابله با مدل چین ضروری است.
از سوی دیگر جدایی پیشدستانه آمریکا در زمان صلح ممکن است چین را به اقدام نظامی تحریک کند، به ویژه در مورد موضوعات حساسی مانند تایوان. بنابراین، ایالات متحده باید نفوذ اقتصادی خود را به عنوان ابزار بازدارنده حفظ کند و تنها در مواجهه با تجاوز جدی از آن استفاده نماید. اقدامات یکجانبه بدون هماهنگی متحدان میتواند به انزوای آمریکا در صحنه بینالمللی بیانجامد. به جای تشدید تنشها، واشنگتن باید روی تقویت توانمندیهای داخلی و جذب متحدان جدید در آفریقا و آمریکای لاتین تمرکز کند.
نتیجهگیری
رقابت ژئوپلیتیک چین و ایالات متحده نه تنها آینده روابط بینالمللی را شکل خواهد داد بلکه بر ساختارهای اقتصادی و سیاسی جهانی نیز تأثیر خواهد گذاشت. ایالات متحده برای موفقیت در این رقابت، باید با دقت به تحلیل وضعیت موجود پرداخته و راهبردهای مناسبی را برای حفظ قدرت خود اتخاذ کند. این راهبردها باید ترکیبی از قدرت سخت (نظامی)، قدرت نرم (فرهنگی) و قدرت هوشمند (اقتصادی-تکنولوژیک) باشد. با این حال آمریکا نمی تواند از قدرت ترکیبی خود به سادگی بهره ببرد. زیرا تشدید رقابت با چین و ناتوانی در مدیریت آن می تواند به ایجاد جنگ سرد جدید منجر شود.
منبع: موسسه مطالعات جهان معاصر
پایان/
نظر شما