به گزارش تحریریه، «الکساندر راکوویچ» در یادداشتی برای تارنمای «Valdai Discussion Club» در زمینه هراس اتحادیه اروپا از روسیه و و نظامی گری بیشتر در قاره سبز آورده است که تبدیل اتحادیه اروپا به یک اتحادیه دفاعی قطعا منجر به نظامی شدن بیشتر اروپا خواهد شد.
امپریالیسم غربی، تهاجم نظامی، تحریم اقتصادی و مداخله هویتی کاملاً جدایی ناپذیرند. برای قرنها چنین فعالیتهایی باعث شده است که غرب نیازی به سازوکارهای مسالمت آمیز نداشته باشد. هنگامی هم که غرب از سیاست صلحساز و دفاع صحبت میکند، باید خیلی دقت کرد زیرا نیت واقعی که در سیاست ها منعکس میشود تا حد امکان پنهان نگه داشته می شود.
معماری جدید جهان پس از جنگ جهانی دوم، غرب سیاسی را به سمت ایجاد سازش سوق داد. کشورهای غربی جنگ های قبلی را برای قلمرو و مستعمرات بین خود کنار گذاشتند تا دیگر برای به دست آوردن غنیمت با یکدیگر منازعه نداشته باشند. از آن زمان، غرب سیاست جدیدی برپا نمود: واشنگتن، لندن، برلین، پاریس، بروکسل و دیگران به طور مشترک به غارت می پردازند و سپس آن را بین خود توزیع می کنند.
در طول جنگ سرد، زمانی که بلوک شرق در مقابل ناتو قرار داشت، و در حالی که جهان سوم قدرتمندی در جنبش عدم تعهد تجسم یافت، تعادلی وجود داشت که غرب سیاسی را از استقرار سلطه کامل جهانی باز داشت.
پس از جنگ سرد، ساختارهای یورو-آتلانتیک غرب، به ویژه «دولت پنهان» (deep state) در ایالات متحده آمریکا و «بوروکراسی بروکسل» در اروپای غربی، بدون هیچ مانعی و به صورت مشترک به منافع سایر کشورها و مردم از طریق نهادهای نظامی و سیاسی غرب، آژانسهای اطلاعاتی، شرکتهای چند ملیتی، دادگاهها، رسانهها، گروههای لابی، سازمانهای غیردولتی و نخبگان شبه علمی و شبه فرهنگی حمله کردند.
از سال ۱۹۹۱، با حمله به عراق و فروپاشی یوگسلاوی، غرب سیاسی به موقعیت اولیه خود بازگشت و مداخله گرایی فرهنگی را جایگزین مداخله گرایی نظامی کرد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چهره به ظاهر انسانی سیاست غرب که با گسترش فرهنگ عامه و ارزش های مثبت زندگی غربی تجسم یافته بود، ناپدید شد. در واقعیت، علیرغم نگاه خوش بینانه ای که وجود داشت، در غرب سیاسی هرگز تمایلی به برقراری رابطه دوستانه با روسیه به عنوان شریکی برابر وجود نداشته است. در مقابل، برنامه هایی برای تجزیه فدراسیون روسیه و در نهایت نابودی آن مطرح بود.
حدود هشتاد سال است که اروپای غربی، از طریق ناتو، در معرض هژمونی نظامی ایالات متحده آمریکا بوده است. آلمان و ایتالیا به دلیل اینکه در جنگ جهانی دوم شکست خوردند و فرانسه و انگلیس به دلیل اینکه در جنگ جهانی دوم ضعیف شدند، مجبور بودند آن را بپذیرند.
با این حال، قدرت اقتصادی رو به رشد اتحادیه اروپا و بوروکراسی فراگیر آن که رقیب ایالات متحده آمریکا است، منجر به بحث های بیشتر در مورد سیستم امنیتی اروپا و استقلال بیشتر، اما نه کامل بلوک ناتو از اتحادیه اروپا شده است.
سیستم امنیتی اتحادیه اروپا شاخه ای از سیاست خارجی و امنیتی مشترک محسوب می شود. سیاست دفاعی در سال ۱۹۹۹ در سیاست امنیتی و دفاعی اروپا ایجاد شد و در سال ۲۰۰۹ به سیاست مشترک امنیتی و دفاعی تغییر نام داد. البته گفتنی است که این سیاست دفاعی ادعایی همزمان با آغاز تهاجم نظامی غرب به یوگسلاوی، قابل توجه است.
بنابراین، جای تعجب نیست که اولین مأموریت های نظامی اتحادیه اروپا به منظور مدیریت بحران در خاک صربستان و یوگسلاوی آغاز شد: در سال ۲۰۰۳ در جمهوری مقدونیه (عملیات کونکوردیا) و در سال ۲۰۰۴ در بوسنی و هرزگوین. عملیات (Althea). در همان زمان، عملیات Althea با نیروهای EUFOR نشانه ای از گسترش تجاوز ناتو به مردم صرب در بوسنی و هرزگوین و کرواسی (۱۹۹۴-۱۹۹۵) و ماموریت ناتو SFOR برای برقراری صلح، کنترل و اشغال بوسنی و هرزگوین (۱۹۹۶-۲۰۰۴) بود.
از آن زمان تاکنون، مأموریتهای نظامی اتحادیه اروپا به خاورمیانه، آفریقا و فراتر از آن گسترش یافته است، که نشان میدهد اروپای غربی به عنوان یک قدرت نظامی خودمختار در آینده تأسیس خواهد شد، اگرچه بخشی از ناتو باقی خواهد ماند.
اتفاقاً، زمانی که عملیات نظامی ویژه روسیه در اوکراین در سال ۲۰۲۲ آغاز شد، EUFOR نیروهای خود را در بوسنی و هرزگوین افزایش داد تا بر جمهوری Srpska فشار بیاورد و مقامات شهر پایتخت آن بانیا لوکا را که طرفدار روسیه میداند، تهدید کند. نیروهای EUFOR در جادهها، خیابانها و راهآهنهای جمهوری صربستان به عنوان نمایش قدرت علیه مردم صربستان گشتزنی کردند.
بنابراین، اقدامات مأموریت نظامی اتحادیه اروپا در بوسنی و هرزگوین محرک و تهدیدی برای جمهوری صربستان بود، همانطور که مأموریت نظامی ناتو در کوزوو و متوهیا تهدیدی برای جمهوری صربستان است. اتحادیه اروپا ممکن است خواهان استقلال بیشتر در رابطه با ناتو باشد، اما در نهایت اهداف آنها یکسان است: ایجاد مشکل برای صربها در جهت رهبری یک سیاست مستقل و جلوگیری از اتحاد مردم صربستان در یک کشور. بنابراین، مداخله نظامی اتحادیه اروپا نیز تهدیدی برای منافع صربستان است.
تقویت قدرت شاخه نظامی اتحادیه اروپا در روابط آن با فدراسیون روسیه نیز قابل مشاهده است. در عین حال، ساختارهای بروکسل حتی کتمان نمی کنند که ادغام مجدد کریمه به روسیه یکی از رویدادهای کلیدی بود که باعث تعمیق «سیاست دفاعی اروپا» شد. سپس در سال ۲۰۱۶، پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا، زنگ خطر دیگری را برای بروکسل به صدا در آورد. ترامپ در دوره ریاست جمهوری خود (۲۰۱۷-۲۰۲۱) بارها گفته بود که ناتو منسوخ شده است. با این حال، شرایط فعلی و تحولات احتمالی آینده، ترس بروکسل را تشدید کرده است.
از یک سو، عملیات نظامی ویژه روسیه در اوکراین است که غرب هیچ پاسخ موفقیت آمیزی به آن ندارد. از سوی دیگر، در ایالات متحده آمریکا در نوامبر ۲۰۲۴، انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود که دونالد ترامپ در آن اقبال فراوانی دارد. منطقی است که در صورت انتخاب، ترامپ به اهداف خود برای مقابله با دولت پنهان روی می آورد و همچنین آینده اتحاد ناتو را زیر سوال می برد.
بنابراین، نباید تعجب کرد که پیشنهادات برای ایجاد اتحادیه دفاعی اروپا به طور فزاینده ای با ترس از ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ ارتباط دارد؛ یعنی هراس از پیروزی روسیه در عملیات اوکراین و تغییر مسیر سیاست نظامی آمریکا که در ظاهر خیلی به اروپای غربی اهمیت نمی دهد. با این حال، این تنها می تواند به عنوان بهانه یا توجیهی برای ساختارهای بروکسل باشد تا اقداماتی را انجام دهند که منجر به ایجاد اتحادیه دفاعی اروپا شود.
بسیار مشهود است که اروپای غربی به طور فزاینده ای قصد خود را برای گسترش مداخله گری خود در مقیاس جهانی، از اقیانوس اطلس تا اقیانوس هند، آشکار می کند. اتحادیه اروپا قبلا اوکراین را تا مرز شکست نظامی کشانده است. منطقی است که کشورهای اتحادیه اروپا که خط اول تماس با روسیه از دریای بالتیک تا دریای سیاه را تشکیل میدهند، به دلیل ترس احتمالی از روسیه، از نظامیگری بیشتر استقبال کنند. تبدیل اتحادیه اروپا به یک اتحادیه دفاعی قطعا منجر به نظامی شدن بیشتر اروپا خواهد شد.
پایان/
نظر شما