به گزارش تحریریه، «نشنال اینترست» در گزارشی به قلم «الکساندر لانگلوئیس» در مورد روزهای پایانی حضور بشار اسد در قدرت آورده است:
یک موج از تحلیلهای پس از سقوط تلاش دارند تا فروپاشی خیرهکننده رژیم بشار اسد را بررسی کنند. با این حال، جزئیات کلیدی همچنان گزارش نشده اند و سوءبرداشتهایی درباره نیروهای مخالف و خط زمانی رخدادها در حال گسترش است. باز کردن جعبه سیاه فضای اطلاعاتی سوریه اهمیت حیاتی دارد، زیرا بازیگران بینالمللی با نیروهای محلی سوری در جهت یک انتقال قدرت رهبری سوریه که به تثبیت این کشور منجر شود، همکاری میکنند.
چه کسانی در حمله مخالفان شرکت داشتند؟
برای ماهها، نیروهای مخالف یک کارزار سیاسی-نظامی طراحی کردند تا اسد را سرنگون کنند و شبهنظامیان مورد حمایت ایران را از سوریه بیرون برانند. تاکنون، رسانههای بینالمللی عمدتاً بر احمد الشرع (با نام سابق ابومحمد الجولانی)، رهبر هیئت تحریر الشام (HTS) متمرکز بودهاند، که به طور فعال برای بازتوانی و حذف از فهرست تحریمها تلاش میکند. الشرع در حال حاضر رهبری یک دولت موقت در دمشق را برای مدت سه ماه بر عهده دارد.
چندین جناح مختلف، از جمله واحدهای نخبه مخالفان، نه تنها در حمله شرکت داشتند بلکه این عملیات را هدایت کردند. این نیروها که مدتها گرفتار نزاع داخلی بودند، چند بار بازسازی شدند و اکنون به صورت غیرمتمرکز اما هماهنگ با حیطه مسئولیت تعیینشده فعالیت میکنند.
جناحهای مهاجم شامل گروههایی بودند که ممکن است بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ تحت عملیات «Operation Timber Sycamore» آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) مورد ارزیابی، آموزش و تجهیز قرار گرفته باشند. این گروهها شامل جنبش زنکی و جیش العزه ( Zenki movement and Jaish al-Ezza) بودند که تجربه بالایی در نبرد داشتند. علاوه بر این، جبهه الشامیه (لژیون سوم ارتش ملی سوریه) عملیات ویژه را مدیریت و بر حملات پهپادی را نظارت میکرد و وظایف حفظ صلح را بر عهده داشت. جبهه الشامیه همچنین در خطوط مقدم مستقر شد تا مناطق آزادشده را ایمن و پیام صلح را به مردم محلی منتقل کند.
خط زمانی روزهای پایانی اسد
عملیات "بازدارندگی تجاوز" (Deterrence of Aggression) در ۲۷ نوامبر با هدف اولیه جلوگیری از حملات هوایی روسیه علیه غیرنظامیان، اخراج نیروهای نیابتی سپاه و پایان دادن به فعالیت سازمانهای جنایتکار فراملی آغاز شد. آنکارا پیش از حمله این وضعیت را کماهمیت جلوه داد و به روسیه و ایران اعلام کرده بود که تحرکات نظامی بخشی از تمرینات عادی و در راستای تلاش برای سازماندهی مجدد است.
با آغاز حمله به حلب، بسیاری معتقد بودند حضور قوی ایران در شمال غربی این استان از سقوط شهر حلب جلوگیری خواهد کرد. با این حال، در ۲۴ ساعت اول عملیات، نیروهای مهاجم توانستند کنترل هنگ استراتژیک ۴۶ در شرق حلب را به دست گیرند.
در واکنش به این تحولات اشد به مسکو پرواز کرد، در ظاهر برای شرکت در مراسم فارغالتحصیلی پسرش، اما احتمالاً برای انتقال خانوادهاش به مکانی امنتر و جلب حمایت سیاسی. پس از گفتگوها، روسیه تصمیم گرفت از جلسات اضطراری شورای امنیت سازمان ملل حمایت کند و از اقدامات حمایتی گستردهتر پرهیز کرد.
اسد همچنین با رهبران عرب تماس گرفت و به دنبال حمایت سیاسی از طریق گروه تماس اتحادیه عرب بود. اکثر رهبران به دلیل سرسختی قبلی اسد و فروپاشی آشکار ارتش او از علنی کردن تماسهایشان خودداری کردند. تنها عراق پیشنهاد حمایت داد و وزیر دفاع خود را سریعاً به مرز سوریه اعزام کرد تا آمادگی خود را برای دخالت در سوریه به دلایل ضدتروریسم اعلام کند. تشکیلات خودگردان فلسطین از برگزاری نشست اضطراری اتحادیه عرب حمایت کرد.
سرعت تحولات در داخل سوریه هر دو تلاش فوق را مختل کرد. نیروهای مخالف بخش غربی حلب را تصرف کرد و آکادمی نظامی را به دست گرفتند و نیروهای دولتی را مجبور به فرار به دژ جنوبشرقی حلب در سفیرا کردند. عبدالله نظام، فرمانده سپاه قدس در سوریه، دستور تخلیه شبهنظامیان ایرانی را به همان سمت داد و سپس از مسیر خانطومان-دمشق راهی شد. بیشتر شهر حلب ظرف ۴۸ ساعت پس از آغاز عملیات شورشیان سقوط کرد.
به گفته منابع دیپلماتیک که نخواستند نامشان فاش شود، تا اول دسامبر به اسد توصیه شد که به دمشق بازگردد به این امید که حضور او فروپاشی ارتش و پیشرویهای مخالفان در حماه و حمص را که هر دو مرکز لجستیک استراتژیک روسیه و حزبالله هستند، متوقف کند.
پادشاه اردن عبدالله دوم در ۳ دسامبر، به بروکسل رفت تا در نشست وزیران خارجه ناتو توضیحاتی ارائه کند و درخواست کمک فوری کرد. به موازات آن، ایمن صفدی، وزیر امور خارجه اردن برای برگزاری نشست فوق العاده اتحادیه عرب در قاهره لابی کرد، اما نتیجه ای نداشت. در همین حال، روسیه از نفوذ خود بر اعضای غیردائم شورای امنیت سازمان ملل برای تشکیل جلسه اضطراری با هدف کمک به رژیم در گسترش ترس از تروریسم از طریق کمپین اطلاعات نادرست خود استفاده کرد.
ایالات متحده به عنوان رئیس شورای امنیت سازمان ملل در دسامبر، از رائد الصالح، مدیر کلاه سفیدها، طبق قانون ۳۹ رویه شورا دعوت کرد. مسکو با درک خطر کمپین اطلاعات نادرست تلاش کرد تا مانع اثربخشی اظهارات شهادت صالح شود. در حالی که روسیه و سوریه با استفاده از قطعنامههای ۲۱۷۰ و ۲۱۷۸ شورای امنیت تلاش کردند محور همیشگی تروریسم را برجسته کنند اما اظهارات الصالح تلاشهای روسیه را در شورا تضعیف کرد و هرگونه حمایت احتمالی از اسد را که میتوانست ناشی از ترس از بیثباتی در سوریه باشد، کاهش داد.
به گفته منابع آگاه محلی معتبر و با تجزیه و تحلیل سیگنال گسترده، نیروهای مخالف، تیپ ۸۷ را در ۴ دسامبر در حماه به تصرف خود درآوردند، که باعث شد اسد سرنوشت خود را لمس کند و شروع به تخلیه حلقه نزدیکان خود به مسکو، ابوظبی، بغداد، بیروت و بنغازی کند. با این حال، او همچنان بر تماس با ذینفعان داخلی و خارجی اصرار داشت و استدلال میکرد که لشکرهای ۲۵ و ۱۱ ارتش سوریه ماهها مقاومت خواهند کرد. به گفته منابع، روسای اطلاعات اردن، مصر و ایتالیا چندین بار با علی مملوک، مشاور نزدیک اسد و حسام لوقا، رئیس اطلاعات سوریه، تماس گرفتند و آنها تضمین های مشابهی را ارائه کردند تا اینکه در ۶ دسامبر دیگر امکان تماس با آنها وجود نداشت.
نگاه ها به دوحه چرخید، جایی که تصمیم گیرندگان کلیدی در مجمع دوحه حضور داشتند. شرکت هاکان فیدان، وزیر امور خارجه ترکیه تنها شب قبل از نشست و پس از تماس با آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا تایید شد. در حالی که نشست سه جانبه توجه قابل توجهی را به خود جلب کرد، روند آستانه مرده بود و اعضای کلیدی سرنوشت اسد را درک کردند. به گفته منابع دیپلماتیک آگاه از اوضاع، دیدارهای لاوروف با امیر قطر و وزیر خارجه ترکیه به منظور کسب اطمینان از عدم حمله به نیروهای روسیه و «تسهیل» عبور امن اسد به مسکو بوده است.
به گفته منابع دیپلماتیک متعدد، اسد ۷ دسامبر دمشق را به مقصد حمیمیم ترک کرد. او در ۸ دسامبر با یک هواپیمای روسی که از حریم هوایی ترکیه عبور می کرد به مسکو برده شد. طبق گزارش ها، برادرش ماهر سوار بر هواپیمای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مقصد بغداد و سپس روسیه عازم شد (اگرچه دولت عراق ورود او به کشور را رد کرده است)، فرار او پایان قطعی حکومت خاندان اسد را رقم زد.
سقوط دیکتاتور
آزادسازی بدون خشونت سوریه – یعنی حمایت آشکار و گسترده از انقلاب همزمان با پیشروی مخالفان – حکایت از ضعف رژیم سابق و روابط متزلزل اسد با جامعه سوریه دارد. در نهایت، این جدول زمانی آن موقعیت ناپایدار را برجسته می کند - موقعیتی که به طور فزاینده ای برای حامیان بین المللی او به جای ابزاری برای دستیابی به اهداف آنها در سوریه تبدیل به یک مسئولیت می شود. رژیم تصمیم گرفت دستی را گاز بگیرد که سالها در کنار دیگران به آن غذا می داد.
به نظر می رسد که سازماندهی اپوزیسیون، همراه با تضعیف شرکای اسد در داخل و خارج از سوریه، منازعه به اصطلاح «فریز شده» در این کشور را دگرگون کرد. روسیه دیگر نمیتوانست در بحبوحه جنگ خود با اوکراین، قدرت را به نمایش بگذارد. گروه های نزدیک به ایران هم به دلیل ناتوان شدن ظرفیت از سوی اسرائیل برای گسترش حمایت از متحد سوری خود وارد نشدند.
در نتیجه، حال سوریها فرصت نادری برای بازسازی کشورشان مطابق با قطعنامه ۲۲۵۴ دارند. این فرآیند برای موفقیت، باید تحت رهبری سوریه و با مالکیت سوریه باشد – اگر بازیگران بینالمللی واقعاً اجازه دهند که این اتفاق بیفتد.
مخصوصا کشورهای منطقه، باید به تفکر امنیت ملی با حاصل جمع صفر (برد و باختی) پایان دهند و سیاست های عمل گرایانه ای را اتخاذ کنند که از آرمان های سوریه حمایت می کند؛ نه اینکه صرفاً منافع ملی تنگ نظرانه و کوتاه مدتشان را تامین نماید.
پایان/
نظر شما