به گزارش تحریریه، تارنمای شبکه خبری «راشا تودی» تحلیلی را در زمینه تحولات خاورمیانه و آینده تنش در منطقه و جهان به قلم «تیموفی بورداچف» منتشر کرده که در بخش هایی از آن آمده است: ترور یکی از رهبران حماس در تهران به طور قطع به دور تازه ای از تنش بین المللی حاد در خاورمیانه منجر خواهد شد. هنوز ماهیت دقیق حمله تلافی جویانه ای که رهبر ایران علیه اسرائیل وعده داده است، مشخص نشده اما به احتمال زیاد در آینده نزدیک این اتفاق رخ می دهد. این موضوع بسیاری از ناظران را نسبت به پیامدهای عمیق تر اتفاقات برای منطقه و جهان نگران کرده است.
حدود یک سال است که ما شاهد وخامت جدی روابط بین اسرائیل و همسایگانش هستیم. به طور سنتی، ایران که این حمله تروریستی در پایتخت آن رخ داد، در خط مقدم مقابله با اسرائیل و متحدان غربی آن قرار داشته است. البته طبق این تحلیل، رویداد اخیر واجد دو ویژگی است که عبارتند از: نخست، هیچ دلیل عینی برای یک جنگ واقعاً بزرگ بین دولت ها در منطقه وجود ندارد. دوم اینکه، یک درگیری تأثیر محدودی بر امور جهانی خواهد داشت.
تردیدی وجود ندارد که در صورت جنگ، رویاها برای ایجاد یک تعادل نسبتاً مسالمت آمیز در خاورمیانه، شاید نه برای همیشه، اما برای مدت بسیار طولانی، باید به فراموشی سپرده شود.
مشکلات داخلی اسرائیل هم شرایطی را برای دولت آن ایجاد کرد تا به جای همکاری با همسایگان، روش دیرینه خود یعنی درگیری را انتخاب کند، سایر کشورها هم بر اساس توانایی های خود واکنش نشان داده اند.
نویسنده این یادداشت معتقد است: با این حال، خیلی زود است که فکر کنیم شاهد یک جنگ بزرگ منطقه ای خواهیم بود. هیچ پیش نیاز آشکاری برای آن وجود ندارد، اما مقایسه شرایط کنونی با تمام درگیری های گسترده قبلی حول محور اسرائیل در نیمه دوم قرن بیستم نشان می دهد که شرایط متفاوت است و بازیگران خویشتنداری نشان خواهند داد.
اولاً به این دلیل که هیچ یک از آنها در حال حاضر سیاست خارجی انقلابی را دنبال نمی کنند. تا اواسط دهه ۱۹۷۰، اکثر کشورهای عربی در منطقه تحت کنترل ناسیونالیسم رادیکال قرار داشتند و همین عامل دلیل اکثر جنگ ها بود. اسرائیل نیز به نوبه خود در حال افزایش اقتدار خود بود و رویارویی های عمده با همسایگانش نیز ادامه پویایی داخلی آن محسوب می شد. وضعیت امروز تا حدودی متفاوت است. همه همسایگان اسرائیل یا کشورهای مستقر هستند یا با مشکلات داخلی جدی دست و پنجه نرم می کنند. حتی ایران هم که مصمم ترین بازیگر به نظر می رسد، دیگر آن دولت انقلابی ۱۰ تا ۱۵ سال اول پس از سقوط رژیم شاه و استقرار جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹ نیست. به عبارت دیگر، همسایگان اسرائیل دلیلی ندارند که خطرات ناشی از یک جنگ بزرگ را بپذیرند. به ویژه، هیچ یک از همسایگان اسرائیل قادر به راه اندازی یک جنگ بزرگ هستند.
بنابراین، درگیری مسلحانه نسبتاً جدی تنها در صورت حمله گسترده اسرائیل به یکی از همسایگانش امکان پذیر است. چنین چشم اندازی هنوز مطرح نیست.
اما حتی اگر احتمال تئوریک یک جنگ بزرگ را بپذیریم، پتانسیل تأثیر آن بر سیاست و اقتصاد جهانی چندان قطعی نیست. این احتمال وجود دارد که این تأثیرات محدود باشد. به عبارت دیگر، جنگ ممکن است بر تعادل بین قدرتهای بزرگ تأثیر بگذارد اما موضع شان را به حدی تغییر نمی دهد که آنها را با مشکلات وجودی روبرو کند.
در ادامه این تحلیل آمده است: موقعیت منحصربهفرد ابرقدرتهای هستهای به گونه ای است که فقط همتایان شان میتوانند خطری واقعی برای آنها ایجاد کنند. تنها اقدام مستقیم علیه امنیت یکدیگر میتواند ایالات متحده یا روسیه را به این نتیجه برساند که یک تهدید ارزش چنین خطر وحشتناکی را دارد تا به تواناییهای نظامی منحصربهفرد خود رجوع کنند. در اختیار داشتن تسلیحات هسته ای مسئولیت بزرگی را بر دوش رهبران این دو قدرت بزرگ می گذارد. بنابراین بسیار بعید به نظر می رسد که یک درگیری منطقه ای آنها را به رویارویی مستقیم سوق دهد.
البته ممکن است این تحلیل اشتباه باشد، به خصوص اگر نخبگان سیاسی غرب تفکر استراتژیک خوبی نداشته باشند. اما بدیهی است که روابط بین ابرقدرتهای هستهای در سطحی متفاوت از بقیه سیاستهای بینالمللی برقرار می شود. تمام درگیریهای منطقهای، حتی خشنترین آنها، در قلمرو سیاستهای متعارف قرار دارند و بنابراین خطری مستقیم و فوری برای بقای قدرتها ایجاد نمیکنند.
بورداچف بر این باور است که از نظر تئوریک، احتمال اینکه یک جنگ بزرگ در خاورمیانه بقای تمام بشریت را تهدید کند، بسیار کم است. حتی درگیری احتمالی بین ایالات متحده و چین بر سر تایوان نیز به احتمال زیاد در سطح یک درگیری بزرگ معمولی قرار خواهد داشت.
وی افزود: اوضاع خاورمیانه متأسفانه همیشه منبع اخبار نگران کننده و بسیار نامطلوب خواهد بود. ما باید به این واقعیت عادت کنیم تا زمانی که اسرائیل وجود دارد، تعاملات آن با همسایگانش پیچیده و در برخی موارد خونین باقی خواهد ماند. حتی اگر دولت یهود در نهایت محو شود، سایر منابع تنش در منطقه نابود نخواهند شد. با این وجود سنگینی تلفات غیرنظامیان و نقض آشکار قوانین بین المللی باید محکومیت و اقدام دیپلماتیک روسیه و همه کشورهای متعهد به حل مسالمت آمیز درگیری ها را در پی داشته باشد. اما کاهش نهایی تنش ها در منطقه، موضوعی است که در حیطه دولت های مربوطه باقی خواهد ماند.
پایان//
نظر شما