به گزارش تحریریه، «ری تکیه» تحلیلگر ارشد «شورای روابط خارجی» آمریکا در تحلیلی با عنوان «دیپلماسی هستهای آمریکا و ایران به تکاپو افتاده: آیا جدی است؟» مدعی شد: ایران از نظر استراتژیکی تضعیفشده و سیگنالهایی ارسال کرده که ممکن است مایل به مذاکره درباره جنبه های نظامی برنامه هستهای خود با ایالات متحده باشد، اما دستیابی به یک پیشرفت دیپلماتیک بسیار بعید به نظر میرسد.
وی در تحلیل خود با طرح این پرسش که «آیا احتمال واقعی برای مذاکرات میان ایالات متحده و ایران درباره جنبه های نظامی برنامه هستهای تهران وجود دارد؟» افزود:
احتمال ازسرگیری مذاکرات وجود دارد، تا حدی به دلیل مجموعهای از شکستهای ایران. از زمان حملات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل که باعث درگیریهای منطقهای شد، حکومت ایران برخی از مهمترین متحدان منطقهای خود را از دست داده است. حماس تقریباً نابود شده، حزبالله از رهبری محروم شده، و رژیم بشار اسد در سوریه سرنگون شده است. در عراق نیز نفوذ ایران ممکن است در حال تضعیف باشد.
ایران در درگیریهای نظامی سال گذشته با اسرائیل، بازنده بود، زیرا نیروی هوایی اسرائیل بهراحتی از سد دفاعی ایران عبور کرد، حال آنکه موشکهای ایران نتوانستند به اهداف خود برسند.
این وضعیت، تأسیسات هستهای ایران را در معرض خطر حمله نظامی احتمالی از سوی اسرائیل و/یا ایالات متحده قرار داده است.
از دیدگاه ایران، ایده مذاکره منطقی بهنظر می رسد، زیرا دیپلماسی میتواند برنامه هستهای ایران را از چنین حملاتی محافظت کند، چراکه بعید است ایالات متحده یا اسرائیل در حین مذاکرات، حمله نظامی انجام دهند. بااینحال، احتمال کمی وجود دارد که ایران در جریان این مذاکرات امتیازات بزرگی بدهد.
آیا نشانههایی از تغییرات در رهبری ایران وجود دارد تا مسیر مذاکرات را هموار کند؟
در این زمینه ابهامات زیادی وجود دارد. پس از انتشار خبر ارسال نامهای از سوی دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا، به رهبران ایران برای درخواست مذاکره، رهبر عالی ایران، در ظاهر در را به روی چنین مذاکراتی بست. او تأکید کرد که: «برخی دولتهای خارجی و افراد سلطهگر بر مذاکره اصرار دارند، اما هدف آنها حل مسائل نیست، بلکه اعمال کنترل و تحمیل دستورکار خود است.»
وزارت خارجه ایران حتی ادعا کرد که چنین نامهای دریافت نکرده است. اما در مقابل، نمایندگی ایران در سازمان ملل پیامی متفاوت ارسال کرد و اعلام داشت: اگر هدف مذاکرات، بررسی نگرانیها درباره هرگونه احتمال نظامیسازی برنامه هستهای ایران باشد، چنین گفتوگوهایی ممکن است قابل بررسی باشد.
در این مرحله، مشخص نیست که واکنش واقعی ایران چیست. سخنان رهبر ایران ممکن است هشداری نسبت به عدم اعتماد به ایالات متحده باشد، نه لزوماً رد کامل مذاکرات. در عین حال، نمایندگی ایران در سازمان ملل ممکن است در تلاش باشد که چارچوب مذاکرات را محدود کند.
بهطور کلی، دو کشور شاید هنوز در مرحله «مذاکره درباره مذاکره» باشند.
آیا روسیه یا دیگر بازیگران خارجی در این دور از تعاملات نقشی دارند؟
روسیه به نظر میرسد که بازیگر کلیدی در تعاملات اخیر بین ایالات متحده و ایران باشد. در مکالمه تلفنی ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه، با ترامپ در اوایل فوریه، پوتین پیشنهاد کرد که روسیه بهعنوان یک میانجی عمل کند. در همین راستا، سفر سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، به تهران در ۲۵ فوریه شامل گفت و گوهایی درباره برنامه هستهای ایران بود و احتمالاً اختلاف هستهای بین ایالات متحده و ایران نیز مطرح شده است.
شایان ذکر است که روسیه در روند دیپلماتیکی که به توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) منجر شد، نقش داشت. ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ از این توافق خارج شد، اما سایر طرفها، ازجمله ایران و روسیه، بهطور رسمی آن را کنار نگذاشتهاند.
ایران اکنون فراتر از محدودیتهای برجام رفته و سانتریفیوژهایی را مونتاژ کرده است که قادرند اورانیوم را در مدت کوتاهی به سطح تسلیحاتی غنیسازی کنند. در همین حال، روابط نظامی ایران و روسیه تقویت شده است، بهطوریکه ایران هزاران پهپاد را به روسیه برای جنگ اوکراین ارسال کرد و در مقابل، روسیه فناوری و قطعات موشکهای بالستیک را در اختیار ایران قرار داده است.
کارزار فشار حداکثری دولت پیشین ترامپ چقدر مؤثر بود؟
کارزار فشار حداکثری که دولت ترامپ در دور نخست خود علیه ایران اعمال کرد، بهطور قابلتوجهی اقتصاد ایران را تحت فشار قرار داد، اما در توقف پیشرفت برنامه هستهای ایران ناکام ماند.
تحریمهای شدید نفتی و بانکی، درآمدهای ارزی ایران را بهشدت کاهش دادند و موجب بحرانهای اقتصادی داخلی شدند. در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰، صادرات نفت ایران به پایینترین سطح خود رسید و تورم سرسامآور، نارضایتیهای اجتماعی را تشدید کرد.
بااینحال، ایران نهتنها برنامه هستهای خود را متوقف نکرد، بلکه سطح غنیسازی اورانیوم را نیز افزایش داد و فعالیتهای هستهای خود را به سطحی نزدیک به توانمندی تسلیحاتی رساند.
بهطور کلی، فشار حداکثری، ایران را به میز مذاکره نکشاند، بلکه آن را به توسعه بیشتر برنامه هستهای و همکاریهای نظامی با روسیه سوق داد. اکنون، با وجود دولت جدید ترامپ، سیاست ایالات متحده در قبال ایران همچنان در حال شکلگیری است و مشخص نیست که رویکرد کنونی تا چه حد مؤثر واقع خواهد شد.
کارزار فشار حداکثری که دولت نخست ترامپ اعمال کرد، تأثیر اقتصادی قابلتوجهی بر ایران داشت. در سال ۲۰۱۷، پیش از اعمال تحریمهای آمریکا توسط ترامپ، ایران روزانه ۲.۵ میلیون بشکه نفت خام صادر میکرد. اما تا سال ۲۰۲۰، این رقم به حدود ۳۵۰ هزار بشکه در روز سقوط کرد. اگر کارزار فشار تحریمی جدید که ماه گذشته با یک دستور اجرایی ریاستجمهوری مجوز آن صادر شد، بهطور کامل اجرا شود، درآمد ایران از صادرات نفت بهشدت کاهش خواهد یافت.
بااینحال، تردیدهایی وجود دارد که آیا این کارزار واقعاً صادرات نفت ایران را به صفر خواهد رساند، همانگونه که دستور اجرایی تهدید کرده است، یا حتی آن را به سطح سال ۲۰۲۰ کاهش خواهد داد.
این تحریمهای جدید در زمانی بسیار دشوار برای ایران اعمال میشوند، زیرا این کشور درگیر تورم بالایی است که در حال حاضر حدود ۳۵ درصد می باشد و رشد اقتصادی آن نیز کُند است.
سؤال اصلی این است که آیا ایران حاضر به ارائه امتیازات اساسی برای کسب معافیت از تحریمها خواهد بود یا خیر. در دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ، ایران پیشنهادهای آمریکا برای مذاکره را رد کرد و ایالات متحده را بهخاطر خروج از برجام مقصر دانست و تأکید داشت که بازگشت به توافق، مسئولیت ایالات متحده است.
*متن فوق صرفا ترجمه یادداشت اندیشکده آمریکایی است و بیانگر دیدگاه تحریریه نیست.
پایان/
نظر شما