ایران و آمریکا؛ سرانجام چه می‌شود؟!

دو متغیر در ماه‌های آتی سلبا و ایجابا بر ماهیت سیاست ترامپ در قبال ایران تاثیر جدی دارد؛ نخست تحولات داخلی اسرائیل و ماندن و نماندن نتانیاهو در قدرت در سایه بی‌سابقه‌ترین بحران سیاسی و قانونی داخلی و دوم سرنوشت جنگ اوکراین در جهت انعقاد یک قرارداد صلح یا تداوم جنگ. ورود جدی پوتین به وساطت میان آمریکا و ایران با پایان این جنگ گره خورده است. 

در سیاست تهدید و تطمیع ترامپ در قبال ایران چاشنی تهدید و عصا غلیظ‌تر است و می‌توان گفت که تقریبا به استثنای مواردی نادر در حدود پنج دهه گذشته، هیچ دوره‌ای از روابط تنش‌آلود فیمابین شاهد کاربست چنین تهدیدهای آشکاری به توسل به زور و حمله نظامی نبوده است. این ادبیات نظامی آمریکا با افزایش تحرکات در پایگاه دیه‌گو گارسیا در اقیانوس هند و همچنین پایگاه‌های آن در منطقه خلیج فارس قرین است. بنابراین پرسش کانونی این روزها این است که بالاخره تنش ایران و آمریکا و اسرائیل در دوره دوم ترامپ به درگیری نظامی می‌انجامد و تعیین تکلیف می‌شود یا ممکن است که به یک توافق ختم شود.

تهران به نظر می‌رسد ضمن جدی تلقی کردن تهدیدها به دنبال کنترل و مدیریت این تنش نسبتا بی‌سابقه از طریق ترکیبی از تاکتیک‌های متفاوت است و به احتمال زیاد رونمایی از شهرهای موشکی، بازدید از تنگه هرمز و اقدامات نظامی دیگری را با هدف تاثیر گذاشتن بر محاسبات طرف‌های مقابل دنبال کرده است. کما این که نوع تعامل ایران با نامه ترامپ و دادن پاسخ رسمی به آن، همچنین برداشتن پرچم آمریکا از زمین ورودی شهر جدید موشکی، باز گذاشتن مسیر گفتگوی غیرمستقیم پس از مخالفت با مذاکره مستقیم، بخشی از تاکتیک‌های تهران برای مدیریت تنش است.

در مقابل به نظر می‌رسد که ترامپ و تیمش خیلی عجله دارند و حل و فصل سریع پرونده ایران را بخشی از تلاش خود برای «احیای ابهت و عظمت» آمریکا در جهان و خاورمیانه می‌دانند. در این راستا، گویا سرّ مهار و تاثیرگذاری بیشتر بر دیگر بازیگران منطقه از عربستان و ترکیه، تضمین امنیت و ادغام اسرائیل در نظم منطقه‌ای و پیشبرد «پیمان ابراهام» را در نتیجه‌بخش کردن سریع سیاست فشار حداکثری در قبال تهران جستجو می‌کنند.

اما آیا سرانجام این فشار حداکثری در سایه تهدیدهای فزاینده مبنی بر کاربرد گزینه نظامی به درگیری نظامی و جنگ ختم می‌شود؟ در پاسخ به این پرسش، جمع‌بندی نگارنده این است که جنگ به معنای یک جنگ متعارف و گسترده بعید است و آنچه بیشتر مطرح است حمله به تاسیسات هسته‌ای و نظامی ایران است؛ این حمله هم که البته نوعی جنگ با اهداف محدود است، زمانی اتفاق می‌افتد که ترامپ و تیم کاری او به این جمع‌بندی برسند که این کار بدون وقوع جنگی پرهزینه در منطقه امکان‌پذیر است. در واقع همان ادراکی که ترامپ را به سمت صدور دستور ترور بلندپایه‌ترین مقام نظامی ایرانی کشاند، اگر درباره حمله بی‌هزینه به تاسیسات هسته‌ای نیز شکل بگیرد، اقدام خواهد کرد؛ چه خود آمریکا اقدام کند چه اسرائیل را به دلایلی پیش بفرستد.

در حال حاضر ظاهرا ترامپ بیشتر به تهدید به کاربرد زور تمرکز دارد تا استفاده از آن و می‌خواهد تحت فشار این فضا مذاکره و توافقی دستکم درباره برنامه هسته‌ای شکل بگیرد که همان نتیجه حمله احتمالی به تاسیسات هسته‌ای را در پی داشته باشد.

بازی در لبه پرتگاه جنگ یک شیوه مذاکراتی ترامپ است که با طرح حداکثر خواسته‌ها در کنار وارد کردن حداکثر فشارهای سیاسی و اقتصادی در بستر فضایی نظامی از جمله بستن کامل منافذ صادراتی ایرانی و در راس آن‌ها صفر کردن صادرات نفت و چه بسا گسیل داشتن تجهیزات جنگی به منطقه در نهایت توافق و معامله‌ای را رقم بزند که در آن دست بالا را داشته باشد و لو این که به کلیه خواسته‌ها هم نرسد.

اما همین بازی در لبه پرتگاه جنگ هزینه‌های سنگینی برای ایران در ابعاد اقتصادی و اجتماعی دارد و محصول بارز آن رکورد شکنی‌های پی‌درپی دلار در این روزها و به تبع آن قهقرای تصاعدی وضعیت معیشتی است.

در کنار آن هم بعید نیست که فشارهای چندلایه با حملات غیر علنی محدود و حوادثی امنیتی در ماه‌های پیش‌رو همراه شود؛ چنین اتفاقاتی هم اهداف متعددی را دنبال می‌کند، از پیشرانی نظامی امنیتی برای شروع مذاکرات و رسیدن به توافق تا سنجش واکنش تهران و برنامه‌ریزی برای تحرکات نظامی تدریجی مبتنی بر آن.

اما در این میان دو متغیر در ماه‌های آتی سلبا و ایجابا بر ماهیت سیاست ترامپ در قبال ایران تاثیر جدی دارد؛ نخست تحولات داخلی اسرائیل و ماندن و نماندن نتانیاهو در قدرت در سایه بی‌سابقه‌ترین بحران سیاسی و قانونی داخلی و دوم سرنوشت جنگ اوکراین در جهت انعقاد یک قرارداد صلح یا تداوم جنگ. ورود جدی پوتین به وساطت میان آمریکا و ایران با پایان این جنگ گره خورده است.

در عین حال، اکنون چند کانال‌ در این رابطه فعال هستند و پیغام پسغام‌ها را رد و بدل می‌کنند؛ اما هنوز مذاکره غیرمستقیم جدی شکل نگرفته است و باید دید سرانجام دیپلماسی نامه به کجا ختم می‌شود. فعلا که بعید است این نوع دیپلماسی و مذاکره غیر مستقیم به گشایشی جدی منجر شود.

پایان/

۹ فروردین ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۰
کد خبر: 32167

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 2 + 1 =