به گزارش تحریریه، اندیشکده «شورای آتلانتیک» پژوهشی مبسوط را با عنوان «آینده استراتژی ایالات متحده در مورد ایران» چندماه قبل و پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا منتشر کرد و در مورد رویکردهای تاثیرگذار در کاهش قدرت منطقه ای ایران توصیه هایی را ارائه کرده است.
در این بخش به کاخ سفید توصیه شده است به عنوان بخشی از اقدامات خود به مقابله با تلاش های چین بپردازد و از این طریق نفوذ ایران در خاورمیانه را تضعیف کند.
رقابت با چین
چین به احتمال زیاد هیچ نفوذی که ممکن است بر ایران یا هر کشور دیگری داشته باشد را بنا به درخواست دولت آمریکا اعمال نخواهد کرد، مگر اینکه تهدیدی مستقیم علیه منافع خود احساس کند—و حتی در آن صورت نیز، احتمالاً انجام اقدامی که به نفع واشنگتن باشد برایش دشوار خواهد بود. این مسئله زمانی آشکار شد که پکن اوایل امسال از ایران خواست تا حملات حوثیها علیه کشتیهای دریای سرخ را مهار کند و «صراحتاً اعلام کرد که در صورت هدف قرار گرفتن هر کشتی مرتبط با چین یا آسیب دیدن منافع این کشور، از تهران بهشدت ناامید خواهد شد.»
حوثیها اعلام کردهاند که تا زمانی که کشتیها با اسرائیل مرتبط نباشند، اهداف چینی یا روسی را مورد حمله قرار نخواهند داد. در نمونهای دیگر، پکن طالبان افغانستان را تحت فشار قرار داده است تا از حمله به منافع و کارکنان چینی در پاکستان جلوگیری کند و در ازای آن، به کابل پیشنهاد سرمایهگذاری داده است.
برخلاف نگرانی از بیثباتی در خارج از کشور—که در جبهه داخلی موضوعی متفاوت است—پکن نسبت به توانایی خود در مدیریت بحرانهای جهانی مانند تهاجم روسیه به اوکراین بسیار مطمئن است، زیرا همچنان وانمود میکند که یک طرف بیطرف است، در حالی که به تسهیل حمله مسکو بدون هیچ پیامد جدی ادامه میدهد. چین همچنین از درگیری منابع و توجه آمریکا به بحرانهای متعدد سود میبرد.
پکن حتی از درگیریهای اخیر برای ترویج این روایت استفاده کرده که واشنگتن عامل ایجاد «فقدان صلح» در سطح جهانی است و تلاش میکند جهان را متقاعد کند که مشکلاتش میتواند از طریق ابتکارات توسعه جهانی (GDI) و امنیت جهانی (GSI) چین حل شود.
GDI و GSI نشان میدهند که پکن جهان را اساساً به دو اردوگاه تقسیم میکند: یکی به رهبری واشنگتن و دیگری بهطور ضمنی به رهبری چین.
از این رو، پکن بر جلب حمایت و تبدیل شدن به رهبر بالفعل جنوب جهانی متمرکز شده و در عین حال، تلاش دارد بین ایالات متحده و متحدان و شرکای آن شکاف ایجاد کند. در ماه می، «شی جین پینگ» رهبر چین، و «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه، توافق کردند که جنوب جهانی را از طریق سازمان همکاری شانگهای و بریکس (ائتلاف اقتصادی برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی که از ژانویه 2024 ایران و چند کشور دیگر را نیز شامل شده است) تقویت کرده و متحد کنند، بهعنوان بخشی از تلاشهایشان برای «هدایت حکمرانی جهانی در مسیر درست.»
واشنگتن باید تمرکز خود را بر رقابت با پکن بگذارد، بهجای اینکه به دنبال یافتن نقاط مشترک برای مقابله با تهدیدهای ناشی از تهران باشد. این امر شامل همکاری با متحدان و همچنین ایجاد روابط و شراکت با سایر کشورها، از جمله در جنوب جهانی، برای مقابله با تهدیدات ناشی از ایران است. بهعنوان مثال، ریاض و واشنگتن نگرانیهای مشابهی در مورد ایران دارند. به احتمال زیاد، دولت آمریکا با مراجعه به ریاض، بهجای پکن، در مهار ایران موفقتر خواهد بود، زیرا عربستان و ایران منافع مشترکی در حفظ توافق تنشزدایی دارند که در مارس ۲۰۲۳ به آن دست یافتند. به همین ترتیب، عربستان ممکن است موقعیت بهتری برای درخواست از چین جهت اعمال نفوذ بر ایران داشته باشد.
نهتنها روابط اقتصادی چین و عربستان نسبت به روابط پکن و تهران توسعهیافتهتر است، بلکه پکن، عربستان را بهعنوان یک بازیگر کلیدی منطقهای میبیند و بنابراین، آن را نقطه کانونی سیاست خاورمیانهای خود قرار داده است. ریاض تا آوریل ۲۰۲۳یعنی زمانی که روسیه جایگزین آن شد، تأمینکننده اصلی نفت چین بود.
همانطور که پیشتر اشاره شد، چین نقش کلیدی در تسهیل و طولانی شدن بحرانهای بزرگ ایفا کرده است، زیرا اقدامات آمریکا و جامعه بینالمللی علیه کشورهایی مانند ایران، روسیه و ونزوئلا را تضعیف کرده است. چین بارها قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را تضعیف کرده و با خرید نفت از ایران، روسیه و ونزوئلا علیرغم تحریمها، به این کشورها راهی برای بقا داده است.
تهدید اخیر دولت بایدن به اعمال تحریمهای ثانویه علیه چین به دلیل نقشش در حمایت از ایران و روسیه نشان میدهد که واشنگتن به این درک رسیده که پکن عامل مشترک در دشواری حل بحرانهای جهانی است. با این حال، اقدام عملی آمریکا تعیینکننده خواهد بود، در صورتی که تهدید به تحریم بهتنهایی باعث تغییر در رفتار پکن نشود.
ادامه دارد
نظر شما