به گزارش تحریریه، «ریچارد نفیو» در گزارشی برای نشریه فارن افرز به ارزیابی رویکردهای آتی ایالات متحده در قبال ایران پرداخته است. نفیو پژوهشگر ارشد در دانشگاه کلمبیا در مرکز سیاست انرژی جهانی و پژوهشگر موسسه واشنگتن برای سیاستهای خاورمیانه است. او به عنوان معاون فرستاده ویژه برای ایران در دولت بایدن و در شورای امنیت ملی و وزارت خارجه در دوران دولت اوباما خدمت کرد.
وی در تحلیل خود آورده است:
به مدت دو دهه، صداهای تندروهای جنگ طلب در واشنگتن خواستار حمله ایالات متحده به برنامه هستهای ایران بودهاند. و به مدت دو دهه، این درخواستها رد شده است. این بدان دلیل است که در بیشتر این مدت، استدلال علیه اقدام نظامی قانعکننده و قابل پذیرش بود. توانمندیهای هستهای ایران نوپا بودند. جامعه جهانی بر لزوم اثبات اینکه نیت هستهای ایران کاملاً صلحآمیز است، همراستا بود و در نتیجه هنگامی که مشخص شد که نیتها چنین نیست، کشورها به طور منطقی در تحریم ایران متحد بودند. این تحریمها هزینههای بالایی به همراه داشت و جمهوری اسلامی را به مذاکرات سوق داد.
هنوز دلایل خوبی برای عدم بمباران ایران وجود دارد. حمله به این کشور باعث آشوب و بیثباتی بیشتر در خاورمیانه خواهد شد. این اقدام منابع قابل توجهی از آمریکا را در زمانی که واشنگتن میخواهد بر مناطق دیگر تمرکز کند، مصرف خواهد کرد. اگر حملات موفقیتآمیز نباشند، ممکن است اعتبار ایالات متحده را تضعیف کند و احتمال شکست زیاد است: حتی دقیقترین حملات ممکن است تنها باعث تأخیر در هستهای شدن ایران شوند. بهترین و پایدارترین راهحل برای این مسئله همچنان یک توافق دیپلماتیک است.
اما امروز، استدلال علیه اقدام نظامی دیگر آنقدرها ساده نیست. برنامه هستهای ایران دیگر نوپا نیست؛ در واقع، این کشور تقریباً تمام آنچه را که برای ساخت یک سلاح نیاز دارد، در اختیار دارد. در عین حال، تهران بیشتر در معرض خطر است و نسبت به چند سال پیش، به یک بازدارنده جدید نیاز بیشتری دارد زیرا شبکه شرکای آن از هم پاشیده است و اسرائیل در سال ۲۰۲۴ چندین بار اهدافی را در داخل مرزهای ایران هدف قرار داد. جامعه جهانی نیز اکنون در مورد فشار به رژیم ایران تقسیم شده است. هنوز تحریمهای سختی علیه ایران وجود دارد، اما این تحریمها به طور مداوم توسط چین، هند و روسیه و دیگران نقض میشود. شاید از سرگیری اجرای کامل تحریمها ممکن باشد، اما این نیاز به همکاری ویژه چین دارد آن هم در زمانی که پکن با خصومت و دشمنی آشکار دوحزب واشنگتن روبهرو است. رابطه روسیه با ایران نیز قویتر از همیشه است و روابط دفاعی متقابل آنها به رشد خود ادامه میدهد. انگیزههای تهران برای هستهای شدن هرگز بیشتر از حال نبوده است و هزینههای مورد انتظار آنها احتمالاً کاهش یافته است.
با توجه به خطرات اقدام نظامی، ایالات متحده باید در ابتدای دولت ترامپ، تلاش نهایی و با حسن نیت خود را برای مذاکره بر سر توقف برنامه هستهای تهران انجام دهد. مگر اینکه آماده همزیستی در دنیای توام با سلاحهای هستهای ایران باشد، ممکن هم است چارهای جز حمله به ایران نداشته باشد. خردمندی ایجاب میکند که واشنگتن هماکنون برنامهریزی برای اقدام نظامی را انجام دهد و اطمینان حاصل کند که ایران میفهمد این تهدید واقعی است، حتی در حالی که دوباره راه دیپلماسی را امتحان میکند.
مشکلات درگیری
دلایل زیادی برای دادن یک شانس نهایی به دیپلماسی وجود دارد. نخست و مهمتر از همه اینکه مقامات آمریکایی نمیدانند آیا یک حمله نظامی موفق خواهد بود یا نه؟ ایالات متحده و شرکای آن ممکن است امکانات برای نابود کردن تمام تاسیسات هستهای اصلی ایران داشته باشند اما این تضمینی برای از بین بردن تمام مواد هستهای کشور یا حتی تمام تجهیزات هستهای آن نیست، برخی از این تجهیزات ممکن است در انبارهای عمیقی مخفی شده باشند. تهران ممکن است، یا در پیشبینی حملات آمریکا یا در پاسخ سریع به آنها، بخشی از اورانیوم غنیشده خود را به سایتهای مخفی منتقل کند، و مواد کافی برای تولید بمبهای متعدد به سرعت در اختیار داشته باشد.
اگر ایران توسط یک قدرت هستهای اعلام شده—که شامل ایالات متحده میشود— هدف حمله قرار بگیرد، تهران انگیزه جدیدی برای توسعه بازدارندگی هستهای خود پیدا خواهد کرد و ممکن است احساس کند که مشروعیت بینالمللی بیشتری برای انجام این کار دارد. ایران در حال حاضر با در اختیار داشتن اورانیوم غنیشده، عنصر اصلی را دارد. عناصر اساسی ساخت بمب برای ایران شناخته شده است، بنابراین این کشور موقعیت لازم برای مونتاژ سریع بمب را خواهد داشت. به همین دلیل است که توافق هستهای ۲۰۱۵، یا همان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، بر جلوگیری از دستیابی به مواد هستهای متمرکز بود نه بر تجهیزات ساخت سلاح یا موشکها.
در واقع، توسعه چند دههای تخصص هستهای ایران به این معناست که این کشور میتواند یک سلاح بسازد حتی اگر حملات نظامی تمامی تجهیزات و مواد موجود آن را غیرقابل استفاده کنند. بازگرداندن برنامه هستهای ایران زمان خواهد برد، اما حملهای که نطنز و دیگر سایتها را نابود کند، پایان مشکل نخواهد بود، همانطور که ترور فیزیکدان ایرانی «محسن فخریزاده» در سال ۲۰۲۰ یا حمله به سایت تولید سانتریفیوژهای ایران در ۲۰۲۱ پایان این مشکل نبود. بمباران رآکتور اوسیراک در عراق در سال ۱۹۸۱، برنامه هستهای این کشور را متوقف نکرد؛ حتی برنامه تسلیحات هستهای عراق در سالهای بعد شدت گرفت. بمباران رآکتور الکبیر در سوریه در سال ۲۰۰۷ ممکن است موفقتر بوده باشد، اما سقوط این کشور با جنگ داخلی، ارزیابی اثرات بلندمدت حمله بر تصمیمگیری هستهای آن را دشوار میکند.
ایالات متحده ممکن است برای نابودی دائمی بلندپروازی های هستهای ایران، مجبور شود ایران را بهطور مداوم مورد حمله قرار دهد یا یک حمله بزرگتر انجام دهد—حملهای که بخشهایی از نیروهای امنیتی یا نظام آن را هدف قرار دهد. برآورده شدن هر دو وظیفه با یک کارزار محدود بسیار طولانیتر و دشوارتر خواهد بود و فرض کردن این که واشنگتن تعهد لازم برای اتمام یکی از اینها را دارد، نادرست است. این بدان معناست که حملات به ایران مشکلاتی را برای اعتبار ایالات متحده ایجاد خواهد کرد، بهویژه اگر واشنگتن در نهایت حملات خود را متوقف نماید و سپس تهران سلاح هسته ای را تولید کند.
علاوه بر این، پس از آغاز حملات، تصور این که دیپلماسی بهسرعت به مسیر خود باز گردد، دشوار است، مگر اینکه تغییراتی در حکومت ایران ایجاد شود. تغییر رژیم خود هیچ تضمینی برای نتیجه بهتر، چه در مورد برنامه هستهای و چه در مورد دیگر فعالیتهای مضر رژیم، ندارد. حتی اگر جمهوری اسلامی سقوط کند، ممکن است تنها جای خود را به رژیم جدیدی بدهد که خطرناکتر باشد. ایران میتواند از طریق آشوب و هرجومرج سقوط کند. کمتر کسی از پایان دولت کنونی کشور ناراحت خواهد شد، بهویژه کسانی که ۴۰ سال تحت سرکوب آن قرار داشتهاند. با این حال، دلایلی وجود دارد که چرا ایرانیان همچنین نگران خطرات بیثباتی نظام هستند و از زمان وقوع بهار عربی، از این خطرات آگاه بودهاند.
صرفنظر از نتیجه، حملات به ایران منابع ایالات متحده را تحت فشار قرار خواهد داد. گزارشهای نگرانکنندهای در مورد کمبود مهمات و سامانههای دفاع موشکی در ایالات متحده وجود دارد. هزینههای اضافی در زمانی نامناسب برای واشنگتن به بار خواهد آمد. وضعیت بینالمللی امروز پیچیده است. روسیه همچنان در حال جنگ با اوکراین است، خطر حمله چین به تایوان وجود دارد و تقریباً تمام خاورمیانه ناآرام است. یک تهاجم نظامی جدید علیه ایران بهویژه ایالات متحده را تحت فشار قرار خواهد داد، اگر اروپا، جنوب جهانی و شرکای عرب واشنگتن مخالف یا حداقل بدبین به اقدام نظامی آمریکا باشند—که همه آنها ممکن است، اینگونه باشند.
مذاکره برای معامله
هزینههای بالای حمله به ایران به این معناست که ایالات متحده باید دوباره به دیپلماسی روی آورد. دلایلی هم وجود دارد که به آن خوشبین باشیم که علیرغم وضعیت متلاطم، دو کشور میتوانند به توافقی برسند. در نهایت، دیپلماسی سابقه موفقی در کاهش تمایلات هستهای ایران دارد. ابتکارات اروپایی در اوایل دهه ۲۰۰۰ منجر به تعلیقهای کوتاهمدت فعالیتهای هستهای ایران شد و هنگامی که این تعلیقها نتوانستند در درازمدت به نتیجه برسند، روسیه و چین را مجبور کردند که از تحریمهای سازمان ملل حمایت کنند. در سال ۲۰۱۳، برنامه اقدام مشترک پیشرفتهای هستهای ایران را متوقف کرد تا دو سال مذاکره صورت گیرد که منجر به برجام شد. برجام بخشهای قابل توجهی از برنامه هستهای ایران را به طور کامل متوقف کرد و آن را تحت نظارت بینالمللی شدیدتری قرار داد.
هر یک از این ابتکارات در نهایت شکست خوردند. اما اگرچه ایران مسئول پایان توافقهای تعلیق مذاکره شده توسط اروپا بود، تهران با برجام همکاری کرد، واقعیتی که حتی دولت ترامپ در گزارشهای الزامی خود به کنگره در مورد این توافق اذعان کرد. برجام به این دلیل فروپاشید که دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب، در دوران حضور در کاخ سفید از آن خارج شد.
اما ترامپ موقعیت خوبی دارد تا جانشینی برای برجام ایجاد کند، دقیقاً به این دلیل که توافق قبلی را لغو کرد. مذاکرات برای بازگرداندن ایالات متحده و ایران به رعایت کامل و متقابل برجام در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ شکست خورد زیرا ایرانیان به ایالات متحده اعتماد نداشتند که پس از انتقال قدرت به توافق پایبند بماند و ایالات متحده نیز از توجه به رویکردهای دیپلماتیک دیگر خودداری کرد. با این حال، اگر ترامپ خود با توافق جدید موافقت کند، ایران ممکن است باور کند که این توافق برقرار خواهد ماند. بیشتر دموکراتها از دیپلماسی حمایت کردهاند و اگر ترامپ موافقت کند، جمهوریخواهان نیز ممکن است چنین کنند.
اگرچه توافق ممکن است و ترجیح دارد، اما رسیدن به آن دشوار خواهد بود. ترامپ علاقهمند به آنچه که به عنوان توافق "ساده" برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای توصیف میکند، نشان داده است، اما شرایط هر توافقی باید پیچیده باشد تا اثر زیادی داشته باشد. تهران و واشنگتن باید به توافقی برسند که محدودیتهای برنامه هستهای ایران تا کجا باید پیش برود، آیا باید قوانینی در زمینه رفتار منطقهای ایران ایجاد شود، و چه نوع کاهش تحریمها و تضمینهای امنیتی ایران میتواند دریافت کند. حل و فصل این مسائل نیازمند مذاکرات گسترده خواهد بود—بهویژه برای اطمینان از اینکه توافق پایدار، قابل راستیآزمایی و اجرا است— به مشارکت طرفهای بیشتری نیاز دارد، اگر مسائل منطقهای در کانون توجه قرار گیرد. مذاکرات چندجانبه در بهترین شرایط نیز دشوار است. جنگ روسیه در اوکراین و تنشها بین پکن و واشنگتن تنها دو عامل آزاردهنده هستند که اجرای چنین فرآیندی را در حال حاضر بسیار دشوار میکنند.
نخستین برخورد
با این حال، دلایلی برای امیدواری وجود دارد که با گذشت زمان و خلاقیت کافی، تهران و واشنگتن بتوانند به نوعی توافق دست یابند. اما با وجود عقبنشینیهای استراتژیک و آسیبپذیریهای ایران، که عمدتاً نتیجه حملات اسرائیل به نیروهای نیابتی تهران و خود ایران در اکتبر است، پیشرفت هستهای ایران باعث شده است که زمان به یک عنصر کمیاب تبدیل شود. اگر ایالات متحده از رویکرد «فشار حداکثری» برای نرم کردن ایران به منظور مذاکره در آینده استفاده کند، ایران ممکن است با مخفی کردن مواد هستهای خود، ساخت بمب، خروج از معاهده عدم اشاعه هستهای یا همه، به این اقدامات واکنش نشان دهد. اگر تلاشها برای رسیدن به توافق شکست بخورد، ایالات متحده باید آمادگی استفاده از نیروی نظامی خود را داشته باشد.
سلاحهای هستهای ایران تهدیدی وجودی برای ایالات متحده در کوتاهمدت نخواهند بود. تسلیحات هستهای ایالات متحده بهطور قابل توجهی از هر ذخیره هستهای ایران بیشتر است و ایران هنوز در حال توسعه توانایی موشکهای بالستیک قارهپیما است. با این حال، اگر ایران سلاحهای هستهای خود را توسعه دهد، این امر سایر کشورهای خاورمیانه را تشویق خواهد کرد که آنها نیز سلاح هستهای بسازند. این ممکن است باعث رقابتهای تسلیحاتی آینده و خطر جنگ هستهای شود. حتی اگر ایران سلاحهای هستهای را به گروههای نیابتی منتقل نکند—اگرچه تصمیم ایران برای تجهیز حوثیها و حزبالله به موشکهای بالستیک، انتقال هستهای را محتملتر میکند—آرشیو هستهای ایران میتواند هدف گروههای تروریستی یا جنایی قرار گیرد.
بسیاری از شرکای ایالات متحده در محدوده برد حملات ایران قرار خواهند گرفت، همانطور که منبع قابل توجهی از منابع انرژی جهان نیز در این محدوده قرار دارند. بنابراین، دنیایی که ایران سلاح هستهای در اختیار داشته باشد، برای ایالات متحده و شرکای آن خطرناکتر خواهد بود.
حمله به برنامه هستهای ایران میتواند مزایای استراتژیک فراتر از جلوگیری از تبدیل یک دشمن خطرناک به یک قدرت هستهای داشته باشد. بهعنوان مثال، حملات میتواند منابع محدود تهران را بیشتر به فشار بیاورد و در نتیجه این کشور بیش از پیش برای تهدید منافع ایالات متحده تلاش خواهد کرد. ایران باید همزمان برنامه هستهای خود را بازسازی، حزبالله را دوباره تقویت و نیروی موشکی خود را احیا کند و مشکلات اقتصادی خود را مدیریت نماید، در حالی که همچنان تحت تحریمهاست.
خلاصه اینکه، ایران باید انتخابهای واقعی در مورد جهتگیری استراتژیک خود انجام دهد. ایران تمامی سیستمها و روشهای بازدارنده اصلی خود را از دست خواهد داد و دیگر نمیتواند به سلاحهای هستهای به عنوان یک گزینه ارزان و سریع برای بازسازی آنها متوسل شود.
ایران ضعیفشده میتواند برای خاورمیانه مفید باشد. دولت ایران ممکن است پس از حملات ایالات متحده از حمایت عمومی محدودی برخوردار شود، اما بسته به شدت حملات، دامنه هدفگذاری و هرگونه آسیب جانبی غیرمترقبه، ایرانیان عادی ممکن است در این حملات فرصتی برای فشار به رژیم به منظور تغییر آن ببینند. حمله اسرائیل به ایران در اکتبر ۲۰۲۴ به نظر نمیرسد که تاثیر قابل توجهی در ایجاد "اتحاد حول پرچم" (rally around the flag) داشته باشد، که نشان میدهد حملهای از سوی ایالات متحده ممکن است چنین تاثیری نداشته باشد. علاوه بر این، تهران پس از حمله ایالات متحده زمان و منابع کمتری برای اخلال یا تضعیف همسایگان خود خواهد داشت و انگیزه بیشتری برای کار کردن به سمت ترتیبات سازنده امنیت منطقهای پیدا می کند. عقب کشیدن های ایران همچنین فشار بر دیگر کشورها برای دستیابی به تسلیحات هستهای خود را کاهش خواهد داد.
در نهایت، حمله به برنامه هستهای ایران میتواند به تقویت اعتبار ایالات متحده کمک کند—اگرچه شکست در این زمینه میتواند آن را تضعیف کند. در دو دهه گذشته، جهان در مورد تعهد واشنگتن به مقابله با تهدیدات تردیدهایی را پیدا کرده است. این مشکل فراحزبی است. دولت اوباما خط قرمزی برای استفاده بشار اسد رئیسجمهور سابق سوریه از سلاحهای شیمیایی ترسیم ولی سپس از اجرای آن خودداری کرد. ترامپ علیرغم وعدههای خود برای اقدام، به بسیاری از حملات ایران علیه نیروهای ایالات متحده و زیرساختهای انرژی متحدان آمریکا پاسخ نداد. اگر دولت ایالات متحده اکنون ببیند که ایران به سلاح هستهای دست یافته است، علیرغم وعدههای مکرر برای جلوگیری از آن، کشورهای چالشگر سؤالات بیشتری در مورد استحکام تعهدات ایالات متحده خواهند پرسید، و این امر دوستان و متحدان واشنگتن را در معرض خطرات جدی قرار خواهد داد. حمله به ایران قطعاً تنها (یا شاید حتی بهترین) راه برای تقویت درک از قدرت آمریکا نیست، اما ممکن است نقش خود را ایفا کند.
البته فرض بر این است که حملات واشنگتن به اندازه کافی پیش خواهند رفت تا در نهایت از تسلیحاتی شدن هستهای ایران جلوگیری کنند. ایالات متحده بدون شک میتواند تأسیسات هستهای شناختهشده ایران را نابود کند، اما این کار به تنهایی مانع از دستیابی ایران به سلاحهای هستهای نخواهد شد. چنین موفقیتی احتمالاً به بیش از یک دور حمله، حضور نظامی بلندمدت ایالات متحده و آمادگی واشنگتن برای گسترش محدوده حملات خود فراتر از تأسیسات هستهای برای هدف قرار دادن تصمیمگیرندگان ایران نیاز خواهد داشت.
بنابراین، ایالات متحده احتمالاً باید حملاتی انجام دهد که بر داراییهای حکومت یا نیروهای امنیتی متمرکز باشد، حتی اگر این حملات موجب بیثباتی داخلی شوند، و باید از همین حالا به طراحی این حملات بیاندیشد تا پیامدهای منفی این بیثباتی را کاهش دهد. صحبتهای سادهانگارانه در مورد آنچه که به اصطلاح "حملات ساده" نامیده میشود—یا اینکه چگونه واشنگتن میتواند یک چالش چند دههای را با چند حمله هوایی حل کند—ممکن است جذاب به نظر برسد. اما هیچ جایگزینی برای ارزیابی جدی، صادقانه و پایدار در مورد اینکه چه نوع حملاتی مؤثر خواهد بود، چه مدت باید ادامه یابد، چه هزینهای خواهد داشت و چگونه میتوان از بدترین پیامدها جلوگیری کرد، وجود ندارد.
بحران خاموش
توان واشنگتن برای تغییر محاسبات هستهای تهران در نهایت محدود است. هیچکس در ایالات متحده نمیداند که مقامات ایرانی واقعاً چگونه به وضعیت فعلی خود نگاه میکنند. بازگشت تحریمهای فشار حداکثری ممکن است عامل تسلیحاتی شدن تهران باشد. اما ضرباتی که ایران قبلاً از اسرائیل دریافت کرد، همراه با اقتصاد در حال بحران آن، ممکن است کافی باشد که ایران را در زمانی که خود انتخاب می کند، به سمت هستهای شدن سوق دهد. سیاستگذاران ایالات متحده باید این امر را در محاسبات خود لحاظ کنند که سلاحهای هستهای ایران یک واقعیت است که باید مدیریت شود، اما فرصتی محدود برای جلوگیری از این پیامد وجود دارد.
بنابراین، وقت آن رسیده است که واشنگتن گامهای افراطی را مد نظر قرار دهد. هنگامی که ایالات متحده در مورد برجام مذاکره کرد، بر این باور بود که نگه داشتن ایران در زمان شکاف یک ساله—زمانی که برای تولید مواد هستهای کافی برای ساخت سلاح هستهای لازم است—برای دادن فرصت به ایالات متحده و شرکایش برای پیدا کردن راههای دیپلماتیک و در صورت لزوم، بسیج جهانی برای پاسخ نظامی، ضروری است. اما آن مهلت (یکساله) اکنون مدتهاست که از دست رفته است؛ ایران از زمانی که در سال ۲۰۲۱ اورانیوم ۶۰ درصد غنیشده تولید کرد، در حال گذر از آن بوده است. سکون نسبی در مورد بحران هستهای فعلی بین ایران و ایالات متحده بیشتر به طبیعت در حال جنگ در دیگر نقاط جهان ارتباط دارد تا به خودداری از سوی تهران یا دیپلماسی مؤثر از سوی واشنگتن.
هیچ تضمینی وجود ندارد که این بحران برای مدت طولانیتری آرام باقی بماند. این که ممکن است استفاده از نیروی نظامی برای جلوگیری از ساخت سلاح هستهای ایران ضروری باشد، باید به عنوان یک شکست سیاست دوحزبی در نظر گرفته شود. جنبه های منفی یک تهاجم جدی است، و بنابراین راه ایمن تر این است که تلاش دیگری برای مذاکره انجام شود. اما اگر این کار ناکام ماند، واشنگتن باید آماده باشد.
*متن فوق صرف ترجمه تحلیل فارن افرز است که «تحریریه» آن را به طور کامل ترجمه و منتشر کرد.
پایان/
نظر شما