دو سال درگیری روسیه و اوکراین: ده درس برای یادگیری

در سال ۲۰۲۲، اوکراین شاهد کاهش حدود ۳۰ درصدی تولید ناخالص داخلی بود. این کشور آسیب‌هایی را متحمل شده است که از زمان جنگ جهانی دوم در اروپا دیده نشده است.

در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲، درگیری روسیه و اوکراین آغاز شد. حالا بعد از گذشت دو سال هنوز هم بیداد می‌کند. این جنگ تلفات و خسارات اقتصادی هنگفتی را به بار آورده و تأثیرات گسترده ای بر محیط ژئوپلیتیک اروپا بر جای گذاشته است. بر اساس برآوردهای رسمی ایالات متحده، تاکنون حدود ۷۰۰۰۰ سرباز اوکراینی جان خود را از دست داده اند که بیش از تعداد سربازان آمریکایی که در جریان جنگ ویتنام جان خود را از دست داده اند.

در سال ۲۰۲۲، اوکراین شاهد کاهش حدود ۳۰ درصدی تولید ناخالص داخلی بود. این کشور آسیب‌هایی را متحمل شده است که از زمان جنگ جهانی دوم در اروپا دیده نشده است. از ابتدای جنگ، غرب چندین دور تحریم‌ها را علیه روسیه اعمال کرده و کمک‌های مستمری به اوکراین ارائه کرده است. ایالات متحده بیشترین میزان کمک‌های نظامی را به اوکراین و پس از آن نهادهای اتحادیه اروپا اهدا کرده است. با این حال، کمک‌های غرب یک “برد سریع” را برای اوکراین تضمین نکرده است: با وجود “وضعیت نامزد اتحادیه اروپا”، بخش قابل توجهی از خاک اوکراین قبل از ۱۹۹۱ اکنون در کنترل روسیه است.

در دومین سالگرد این درگیری ژئوپلیتیکی، باید دید که از منظر اشکال جنگ، نظم بین‌المللی و روایت‌های دوران جنگ چه درس‌هایی می‌توان گرفت.

۱- شکل‌های جنگ و توسعه ملی ممکن است به صورت خطی تکامل پیدا نکنند، و ترکیب شکل‌های قدیمی و جدید جنگ، عدم قطعیت‌ها را به امنیت منطقه می‌افزاید. اگرچه جنگ سایبری، جنگ اطلاعاتی و هواپیماهای بدون سرنشین به طور گسترده‌ای در طول جنگ به کار گرفته شده است، اما غرب از پیشی گرفتن از روسیه در فناوری پیشرفته آنطور که انتظار داشت فاصله دارد. شکل‌های جنگ متعارف هنوز هم به شدت در درگیری‌ها دیده می‌شوند. کمک‌های نظامی غرب به اوکراین همچنان عمدتاً بر تانک‌ها، سلاح‌های ضد تانک و جت‌های جنگنده نسل سوم متکی است، بدون اینکه تفاوت چشمگیری با مدل جنگ جهانی دوم داشته باشد. در سطح کلان، تفکر غرب محور در جریان درگیری ضربه خورده است. کشورهای غربی در حالی که خود را پیشرفته‌ترین کشورها می‌دانند، هنوز نتوانسته‌اند روسیه (به اصطلاح «کشور استبدادی») را در مدت کوتاهی شکست دهند. ذهنیت جنگ سرد ریشه یک جنگ داغ است و پیگیری «امنیت مطلق» به یک معضل امنیتی منجر شده است.

۲- طرز فکر جنگ سرد یکی از دلایل اصلی درگیری روسیه و اوکراین است که در اصل جنگ نیابتی توسط کشورهای غربی به راه افتاده است. تاکنون ۴۵ کشور مستقل به اوکراین کمک کرده‌اند. تا ژانویه ۲۰۲۴، ارزش تعهدات کمک دوجانبه به اوکراین از سوی مؤسسات اتحادیه اروپا، ایالات متحده و آلمان به ترتیب به ۸۴ میلیارد یورو، ۶۸٫۷ میلیارد یورو و ۲۲ میلیارد یورو رسید. این به قدری پرحجم بوده که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، حتی علناً ادعا کرد که جنگ دفاعی اوکراین علیه روسیه بدون کمک ایالات متحده در خطر خواهد بود. از آنجایی که جهان دستخوش تغییرات عمیقی است که در یک قرن گذشته دیده نشده است، این کشمکش را می‌توان به عنوان یک رویداد در طول تکامل سیستم وستفالیا در نظر گرفت.

۳- تنش‌های قومی با تنش‌های دولتی در هم تنیده هستند و شکافی بین دکترین حاکمیت و فقدان خودمختاری در واقعیت وجود دارد. از زمان شروع درگیری روسیه و اوکراین، غرب با یادآوری خاطرات خود از جنگ سرد و حتی جنگ جهانی دوم، جنگ را گسترش امپریالیستی توسط روسیه توصیف کرده و آن را نبردی بین «دموکراسی و خودکامگی» تلقی کرده است. با این وجود، روایت دوگانه دموکراسی-خودکامگی ممکن است نتواند تنش‌های قومی پیچیده پشت درگیری را توضیح دهد. علاوه بر این، درگیری روسیه و اوکراین این واقعیت را آشکار کرده است که برخی از کشورهای مستقل ناتوان هستند و مدت‌هاست توسط قدرت‌های بزرگ دستکاری شده‌اند و شکاف بین دولت‌های ملت و دولت‌های مستقل را برجسته می‌کند.

۴- رویکرد دیپلماتیک à la carte (چیدن و انتخاب کردن) که غرب اتخاذ می‌کند بر اساس سیاست قدرت واقع‌گرایانه است. غرب به نام آزادی و برابری برای صدور ارزش‌های خود انقلاب‌های رنگی را علیه سایر کشورها از جمله اوکراین ترتیب داده است تا در نهایت به امنیت اروپا آسیب برساند. موقعیت‌های مشابه یک منظره رایج در خاورمیانه است. اکنون از طریق درگیری روسیه و اوکراین، غرب دوباره به ژئوپلیتیک و بازی‌های قدرت‌های بزرگ روی آورده است و «ریسک زدایی» و «جنگ سرد جدید» را به عنوان روایت دیپلماتیک خود در نظر گرفته است. لازم به ذکر است که جوهر رویکرد ” à la carte ” کشورهای اروپایی ناشی از فقدان خودمختاری و قضاوت جامع و پایدار در سیاست‌های بین‌المللی است. این اغلب باعث می‌شود که سیاست خارجی کشورهای اروپایی کورکورانه از روندها پیروی کند و بین دو افراط حرکت کند.

۵- با وجود اهمیت روایت‌های دوران جنگ، روایت‌های کشورهای غربی غیرقابل دفاع به نظر می‌رسد. در آغاز مناقشه روسیه و اوکراین، کشورهای اروپایی کمپین‌های تبلیغاتی را از سطح به اصطلاح اخلاقی آغاز کردند، اما نتوانستند مردم روسیه را متقاعد کنند. دلایل اساسی این شکست در سه جنبه خلاصه می‌شود: روایت، کنش و قابلیت. اولاً، با از دست دادن نفوذ سیستم‌های غربی، روایت‌های اروپایی نه سازگار و نه قانع کننده هستند. ثانیاً، حتی خود کشورهای غربی نیز علناً در مورد تعدادی از مسائل مانند جداسازی انرژی، تحریم‌های اقتصادی و کمک‌های نظامی دچار اختلاف نظر شده‌اند و آنها را قادر به بازدارندگی سایر کشورها نمی‌دانند. ثالثاً، کشورهای اروپایی به سختی به دنبال خوداتکایی در زمینه دفاع هستند. حتی برخی استدلال می‌کنند که اروپا امروز بیش از سال ۱۹۹۹ در طول جنگ کوزوو به امنیت آمریکا متکی است. در مجموع، این عوامل به عدم اعتماد به روایت‌های دوران جنگ اروپایی کمک کرده است.

۶- یک روایت موفق در زمان جنگ هم شامل ظرفیت و هم روحیه می‌شود. با این حال، درگیری روسیه و اوکراین بر آسیب‌پذیری نیروهای دفاعی اروپا تأکید کرده است، به این معنی که اروپا فاقد پایه‌ای است که بتواند بر اساس آن «خود مختاری استراتژیک» ایجاد کند. در واقع، صنعت دفاعی اروپا مدت‌هاست که نمی‌تواند این روند را ادامه دهد. شرکت‌های اروپایی عرضه‌ای متناسب با تقاضای زمان جنگ ندارند و بازسازی صنعت از طریق یک جنگ سخت خواهد بود. حتی سفارش‌های کوچک‌تر به خارج از کشور، به مکان‌هایی مانند ایالات متحده و حتی کره جنوبی ارسال شده‌اند. به منظور افزایش استقلال استراتژیک، اروپا تلاش کرده است از نظر انرژی از روسیه جدا شود، اما نتایج بسیار اندک بوده است: واردات گاز طبیعی اروپا از روسیه با قیمت‌های بالاتر افزایش یافته است و تحویل انرژی را دشوارتر می‌کند. اروپا برای بازسازی صنعت نظامی خود باید به خودمختاری انرژی دست یابد و زنجیره‌های صنعتی کاملی داشته باشد. در حال حاضر، اروپا هنوز راه درازی در پیش دارد.

۷- گسترش یک اتحاد نظامی و سیاسی ممکن است خطراتی را برای امنیت منطقه به همراه داشته باشد. گسترش ناتو عامل خارجی فوری در پشت درگیری روسیه و اوکراین است. جورج اف. کنان در مقاله‌ای در نیویورک تایمز اظهار داشت که «گسترش ناتو سرنوشت‌سازترین اشتباه سیاست آمریکا در کل دوران پس از جنگ سرد خواهد بود» و می‌توان انتظار داشت که چنین تصمیمی باعث شعله‌ور شدن گرایش‌های ملی‌گرایانه در روسیه شود. دیدگاه‌های مشابهی توسط هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده و جان میرشایمر، دانشمند علوم سیاسی تکرار شد. پس از جنگ سرد، ناتو پنج دور توسعه به سمت شرق را پشت سر گذاشته است. با حذف روسیه از دفاع جمعی، امنیت اروپا عملاً تقسیم شده است. از آنجایی که سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) نتوانست وظایف خود را انجام دهد، امنیت روسیه حفظ نشد و به درگیری روسیه و اوکراین منجر شد. می‌توان نتیجه گرفت که به عنوان یک اتحاد نظامی، ناتو تنها می‌تواند صلح داخلی خود را حفظ کند، اما تأثیرات نامطلوبی بر امنیت کلی قاره اروپا داشته است.

۸- عدم تعادل استراتژیک جهانی که پس از جنگ سرد پدیدار شد، دلیل مهمی است که چرا مناقشه روسیه و اوکراین هنوز ادامه دارد. در سطح جهانی، ایالات متحده به تنها ابرقدرت در جهان تبدیل شد. در منطقه، اکثر کشورهای اروپایی به ناتو پیوستند و توازن در اروپا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ شکسته شد. این درگیری را باید نتیجه عدم تعادل سیاسی استراتژیک جهانی و منطقه‌ای دانست. باید تلاش‌های فعالی برای اصلاح چنین عدم تعادلی صورت گیرد. برای انجام این کار، کشورهای در حال توسعه باید با یکدیگر همکاری کنند تا در ایجاد تعادل جهانی جدید مشارکت کنند.

۹- تفکر دوگانه و استانداردهای دوگانه‌ای که توسط برخی کشورها اعمال می‌شود ارزش توجه دارد. کشورهای غربی در چند دهه گذشته بارها اصل حاکمیت ملی منشور سازمان ملل را نقض کرده‌اند، اما وقتی صحبت از روسیه می‌شود، آن را به نوبه خود متهم به انجام همین کار می‌کنند. در پایان قرن گذشته، ناتو نیازهای امنیتی روسیه را در درگیری‌های متعدد نادیده گرفت، اگرچه آنها بر سر برنامه مشارکت برای صلح به توافق رسیده بودند. در مواجهه با تهدیدات امنیتی، اروپا همیشه مخالفان خود را شیطان جلوه می‌دهد، اما به ندرت به عواقب اعمال خود فکر می‌کند. اکنون کشورهای اروپایی ممکن است شروع به بررسی مجدد امنیت منطقه‌ای و جهانی کنند، زیرا گزارش امنیتی مونیخ ۲۰۲۴ که در فوریه منتشر شد، بر پویایی باخت-باخت تمرکز دارد. با این حال، الگوی تفکر دوگانه در گزارش ادامه دارد.

۱۰- کشورهای سراسر جهان باید ساخت جامعه‌ای با آینده‌ای مشترک برای نوع بشر را ترویج دهند که نشان دهنده مسیر اساسی برای صلح طولانی مدت است. درگیری روسیه و اوکراین برای روسیه، اوکراین و اروپا موقعیتی همه‌سر باخت است. سیاست بین‌الملل باید طرز فکر جنگ سرد را که در آن «امنیت یک کشور در اولویت است» کنار بگذارد و در عوض چشم‌انداز ایجاد جامعه‌ای با آینده‌ای مشترک را دنبال کند. برای حل مناقشه روسیه و اوکراین، کشورها باید روح هلسینکی ۱۹۷۵ را احیا کنند، تشخیص دهند که امنیت تجزیه ناپذیر است و یک چارچوب امنیتی منطقه‌ای جامع و یکپارچه ایجاد کنند.

درگیری روسیه و اوکراین به پایان نرسیده است. در دو سال گذشته، درگیری‌ها باعث تلفات غیرنظامیان زیادی در اوکراین شده است. نظرسنجی شورای روابط خارجی اروپا (ECFR) نشان می‌دهد که اکثر اروپایی‌ها از اوکراین در جنگ حمایت می‌کنند، اما تنها ۱۰ درصد از پاسخ‌دهندگان معتقدند که این کشور پیروز خواهد شد. و بیشتر اروپایی‌ها پایان دادن به مناقشه را با “راه حل سازش” ضروری می‌دانند. اروپا بر سر دوراهی قرار دارد: چگونه می‌تواند با چالش‌های امنیتی شدید ناشی از فروپاشی (بالقوه) اوکراین و بازگشت دونالد ترامپ کنار بیاید؟ در کوتاه مدت، ارتقای استقلال دفاعی اولویت اصلی در دستور کار است. در دراز مدت، اروپا باید الگوی تفکر خود را تغییر دهد و به دنبال راه حل نهایی مناسب برای مناقشه باشد.

منبع: ایراس

نویسندگان: «وانگ یی وی» مدیر مرکز مطالعات اروپا دانشگاه رنمین چین و «دوان مینونگ» دانشجوی دانشکده مطالعات بین‌المللی، دانشگاه رنمین چین

پایان/

۴ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۰
کد خبر: 30148

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 7 + 7 =