در این مقاله به تاریخچهی ترس و وحشت بازار از سال ۱۷۹۲ تا ۱۹۰۷ در جهان نگاهی میاندازیم.
ترس و وحشت بازار سال ۱۷۹۲
به دلایل متعدد، ترس و وحشت بازار در سال ۱۷۹۲ رویدادی جالب در تاریخ مالی آمریکاست. این اتفاق نه تنها اولین اقدام ناموفق در آمریکا برای دستکاری بازار از طریق تصاحب سهام شرکتها، ایجاد اولین ساختار شبهبانکمرکزی و رسوایی در معاملات از طریق اطلاعات نهانی با دستداشتن مقامات رسمی سابق وزارت خزانهداری بود بلکه در سالهای آغازین تاسیس آمریکا اتفاق افتاد.
این شرایط به این معناست که بر خلاف امروزه که اقتصاددانان میتوانند از مزیت تجارب و آموختههای گذشته در فرآیند تصمیمگیری خود کمک بگیرند، الکساندر همیلتون (Alexander Hamilton) و تیم او بدون تحلیل و آمادگی قبلی و در لحظه، بحرانها را هدایت میکردند.
هر چند، بهمنظور فهم ترس و وحشت حاصله در سال ۱۷۹۲، در ابتدا لازم است شرایطی را که قبل از این رویداد حاکم بودند درک کنیم.
مصورسازی تاریخ:
هراس بازار سال ۱۸۱۹
طبقهی دارایی که محور ترس و وحشت بازار در سال ۱۸۱۹ قرار داشت، سهام نبود، بلکه املاک و مستغلات بود. محرک اولین رشد سفتهبازانهی بازار املاک و مستغلات آمریکا چندین مقصر داشت که برخی از آنها از زمان ترس و وحشت بازار در سال ۱۷۹۲ شناخته شده هستند.
شاید به خاطر داشته باشید که در سال ۱۸۱۲، آمریکا جنگی دیگر را با بریتانیا آغاز کرد (در همین جنگ بود که سربازان بریتانیایی کاخ سفید را به آتش کشیدند). مشابه جنگ انقلاب آمریکا (The Revolutionary War)، این کشور به منظور تامین هزینههای مالی جنگ، استقراض سنگینی انجام داده بود و همزمان با پایان جنگ، بهشدت در قرض بود. حجم زیاد اوراق قرضهای که جفرسون (Jefferson) بابت خرید معروف زمینهای لوئیزیانا در سال ۱۸۰۳ منتشر کرده بود، با رسیدن به سررسید خود در سال ۱۸۱۸، به وخامت اوضاع دامن میزد.
بهطور خلاصه، دولت آمریکا بهمنظور پوشش هزینههای جنگ ۱۸۱۲ و خرید لوئیزیانا به جریان درآمدی قابل توجه و فوری نیاز داشت.
مصورسازی تاریخ:
مارکت پنیک سال ۱۸۲۵
اگر تنها یک چیز از تاریخچهی مالی آموخته باشیم، این است که جنگ گران است. مشابه سالهای ۱۷۹۲ و ۱۸۱۹، عامل ترس و وحشت بازار در سال ۱۸۲۵ با پایان یک جنگ گران دیگر آغاز میشود: جنگهای ناپلئونی (The Napoleonic Wars). این جنگها موضوع بحث در این مقاله نیست، در نتیجه به طور خلاصه به آن میپردازیم.
این جنگ یک سری از جنگهایی است که همزمان با جستوجوی ناپلئون به دنبال بنا نهادن استیلای فرانسوی بر اروپا، نزدیک به پانزده سال بهطول انجامید. ناپلئون با مقاومت از سوی ائتلافهای در حال تغییر بین دیگر قدرتهای اروپایی مواجه شد که عمدتاً بریتانیا هدایتشان میکرد.
نهایتاً، جنگهای ناپلئونی با شکست ناپلئون در جنگ واترلو (The Battle of Waterloo) در سال ۱۸۱۵ به پایان رسید.
نمودار و گزیدهی زیر از مقالۀ پامفیلی آنتیپا (Pamfili Antipa) در مجلهی تاریخ اقتصاد بر دلایل مرتبط بودن این جنگها با ترس و وحشت بازار در سال ۱۸۲۵ تأکید میکند:
«بهمنظور تأمین مالی جنگهای ناپلئونی، بریتانیا بین سالهای ۱۷۹۷ و ۱۸۲۱، قابلیت تبدیل اوراق خزانهی بانک مرکزی انگلستان به طلا را به حالت تعلیق درآورد … از منظر سیاست پولی، تعلیق نظام پولی طلاپایه برای مدتی تا این حد طولانی، یک بدعت به شمار میرفت.
هر چند، تأمین مالی جنگ مقابل فرانسه به معنای همراهبودن این تعلیق با تورم و انباشت بدهیهای دولت بود. در زمان شکست نهایی ناپلئون در جنگ واترلو در سال ۱۸۱۵، قیمتها نسبت به سال ۱۷۹۷، ۲۲.۳ درصد رشد کرده بودند و نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی به ۲۲۶ درصد افزایش یافته بود … تنها جنگی که رشد بیشتری در نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی را در پی داشت، جنگ جهانی اول (WWI) بود.»
مصورسازی تاریخ:
Market Panic سال ۱۸۳۷
«تأثیر هجوم بانکی (Bank runs) و فروپاشی شرایط اعتباری ترس و وحشت بیرحمانهای را به راه انداخت. بین سالهای ۱۸۳۷ و ۱۸۴۳، سهام بانکها و بیمهها معادل ۳۲ درصد و سهام شرکتهای راهآهن معادل ۶۳درصد افت کردند (تاریخچهی اقتصاد) (The Economic Historian). در سال ۱۸۴۳، ۲۵درصد از بانکهای آمریکا تعطیل شده بودند و سطح عمومی قیمتها بیش از ۴۰ درصد کاهش پیدا کرده بود.» از همه بدتر، در سالهای پس از ترس و وحشت بازار سال ۱۸۳۷، نزدیک به ۱۰ ایالت در تسویه بدهیهای خود نکول کردند.
جکسون (Jackson) به رویای خود برای پایاندادن به بانک ملی جامهی عمل پوشاند؛ اما این امر به بهای یک رکود ششسالهی طولانی در ایالات متحده آمریکا که از سال ۱۸۳۷ تا ۱۸۴۳ ادامه داشت، محقق شد.
مصورسازی تاریخ:
ترس و وحشت بازار سال ۱۸۵۷
در سال ۱۸۴۹ پس از اکتشاف طلا در کارگاه چوببری آقای ساتر که هجوم طلای کالیفرنیا (California Gold Rush) را به راه انداخت، انفجاری در رشد اقتصادی و توسعه در غرب آمریکا رخ داد. رشد جمعیت کالیفرنیا از ۹۳,۰۰۰ نفر به ۳۸۰,۰۰۰ نفر، طی یک دهه بعد از این رویداد، ابعاد این توسعه را بیشتر نمایان میسازد.
طی این دوره تعداد بهظاهر بیحدوحصر از خطوط راهآهن و کارخانهها با هدف پاسخگویی به تقاضای حملونقل ناشی از توسعه در غرب، راهاندازی شد. به گفتهی مورخ رابرت سی.کندی (Robert C. Kennedy) ، بیش از ۲۰,۰۰۰ مایل خط راهآهن در دههی ۱۸۵۰ احداث شد.
مصورسازی تاریخ:
ترس و وحشت بازار سال ۱۸۶۶
یادداشت روی درب بانک Overend & Gurney’s که تعلیق در پرداختها را اعلام میکرد، آغازگر ترس و وحشت بازار در سال ۱۸۶۶ بود. از نظر سیاست پولی، این ترس و وحشت بازار، نقش اساسی و محوری در سیر تکامل بانکداری مرکزی داشت.
وقتی Overend & Gurney فروپاشید، سپردهگذاران در دیگر بانکها از ترس در خطر بودن سپردههای خود بهطور مشابه، برای برداشت پولها از حسابهای بانکی به سمت بانکها هجوم بردند. در پاسخ به این هجوم، بانکها در جستوجوی منابع به دفتر تنزیل بانک مرکزی انگلستان مراجعه کردند.
برای اولین بار، بانک مرکزی انگلستان با تزریق منابع نقدی معادل چهارمیلیون پوند به بانکهای تجاری فقط در عرض دو روز، بهعنوان آخرین قرضدهندهی منابع عمل کرد. اقدامات بانک مرکزی انگلستان ترس و وحشت بازار آن دوره را فرونشاند و تأثیر آن بر بخش واقعی اقتصاد را کاهش داد.
مصورسازی تاریخ:
ترس و وحشت بازار سال ۱۸۷۳
یکی از اصلیترین عوامل وحشتهای موسوم به راهآهن در قرن نوزدهم، از ماهیت تأمین مالی در این حوزه نشئت میگیرد. ساخت خطوط راهآهن کوششی بسیار هزینهبر بود و در کوتاهمدت هیچ درآمدی ایجاد نمیکرد. تأسیس راهآهن گران بود و راهآهن تا زمانی که ساخته نشود هیچ عایدی ندارد.
این جالب نیست! از نگاه یک سرمایهگذار، راهآهنها تا زمانی که ساخت آن به پایان نرسیده و جریان درآمدی آن شروع نشده است، سرمایهگذاری جذابی به حساب نمیآمدند. به همین دلیل، در قرن نوزدهم بسیاری از شرکتهای راهآهن بهمنظور تأمین مالی عملیات خود به وام و اوراق قرضه اتکا کردند.
بر اساس یک مطالعهی صورتگرفته در سال ۱۸۷۲ روی ۴۰۸ راهآهن، روزنامهی وقایع تجاری و مالی (The Commercial & Financial Chronicle) به این نتیجه دست یافت که از بین ۴۰۸ خط راهآهن، تنها ۱۵۹ خط (۳۹%) اوراق سهام منتشر کرده بودند.
از میان ۱۵۹ خط راهآهنی که اوراق سهام منتشر کرده بودند، تنها سهام ۶درصد از آنها بهصورت فعال در بورس اوراق بهادار نیویورک (NYSE) معامله میشد.
زمانی که خطوط راهآهن از پرداخت بدهیهای خود ناتوان شدند یا اوراق قرضهی منتشر شدهی آنها با نکول همراه شد، تأمین مالی خط راهآهن دشوار شد؛ شرایطی که بهدلیل مخارج اولیه بالا و نبود درآمد در مراحل اولیه، بسیار رایج بود.
مصورسازی تاریخ:
ترس و وحشت بازار سال ۱۸۸۲
ریشهی وحشت در فرانسه در سال ۱۸۸۲، به بانک یونیون ژنرال (The Union Générale Bank) برمیگردد. این موسسهی مالی را یک مهندس سابق راهآهن روتشیلد (Rothschild)، به نام پل-یوجین بونتوکس (Paul-Eugène Bontoux)، در سال ۱۸۷۸ پایهگذاری کرد.
یک ویژگی چشمگیر بانک بونتوکس، کاتولیک بودن آن در زمانی بود که بانکداری تحت سلطهی بانکهای یهودی-آلمانی قرار داشت؛ در حالی که امروزه تصور درخور توجه بودن این موضع دشوار است. با تأکید زیاد بر وابستگی به دین کاتولیک، بونتوکس توانست سود و پول چشمگیری از مؤسسهها و نهادهای کاتولیک و طبقهی اشرافی کاتولیک محافظهکار به دست بیاورد.
سقوط یونیون ژنرال چند خاستگاه داشت. نخست اینکه «بانک بهطور گسترده در اعتباردهی شرکت داشت.» (مدیریت سرمایه وینتون) (Winton Capital). همان طور که قبلاً اشاره شد، بانکهای سهامی عام مانند بانک یونیون ژنرال میتوانستند از طریق اعطای اعتبار به کارگزارانی که از ارائهی خدمات آنها به سفتهبازان خریدار سهامشان آگاه بودند، از قیمت سهام خود حمایت کنند.
با وجود اینکه این کار در کوتاهمدت از قیمت سهام حمایت میکرد، در عین حال بهشدت پرمخاطره بود. دوم اینکه، مانند بسیاری از مؤسسههای مالی که در این دوره شکست خوردند، شرکت مبالغ سؤال برانگیزی از منابع مالی را در قالب سهام یا وام، در راهآهنهای اروپایی سرمایهگذاری کرده بود.
به هر حال، در نهایت، مهمتر از همه، اعلامیهی شرکت در ۴ ژانویه سال ۱۸۸۲ بود که طی آن بونتوکس اعلام کرد که با هدف گرفتن کسبوکار از بانک رقیب خود یعنی بانک لیون (The Banque de Lyon)، بانک جدیدی در تریسته (Trieste) تأسیس میکند.
بخش متناقض ماجرا اینجا بود که اعلامیهی بوتونیکس موجب سقوط قیمت سهام بانک لیون شد و سرمایهگذارانی که سهام هر دو بانک ژنرال و لیون را در اختیار داشتند، سهام خود در ژنرال را فروختن تا زیانشان در سهام بانک لیون را جبران کنند. به دلیل این فروش سنگین، سهام یونیون ژنرال نیز بهطور مشابه سقوط کرد.
مصورسازی تاریخ:
ترس و وحشت بازار سال ۱۹۰۷
آنچه ما امروز آن را ترس و وحشت سال ۱۹۰۷ مینامیم، بیرحمانهترین رکود در آمریکا تا قبل از رکود بزرگ (The Great Depression) بود. در سال ۱۹۰۷، شاخص میانگین صنعتی داوجونز (The Dow Jones Industrial Average) معادل ۷/۳۷ درصد افت کرد و این آخرین ضربه به نهادهای نظارتی آمریکایی بود.
این ترس و وحشت بهطور مستقیم، منجر به شکلگیری فدرال رزرو (Federal Reserve) شد چراکه رهبران ایالات متحده آمریکا بهدنبال راهی برای کاهش شکنندگی بازارهای مالی آمریکا و وحشتهای متعدد ناشی از کمبودها و شوکهای طلا بودند.
تکرار میکنیم، کل این ماجرا از زلزلهی سانفرانسیسکو شروع شد. به یاد دارید، مگر نه؟
مصورسازی تاریخ:
منبع: کلینیک اقتصاد
پایان/
نظر شما