قصه فیلمهای معمایی – رازآلود معمولا حول محور یک جنایت می چرخند که شخصیت اصلی به عنوان کارآگاه داستان در تلاش است به راز سربه مهر آن جنایت پی ببرد. در این میان فیلمساز با دو عنصر غافلگیری و تعلیق سعی می کند حس کنجکاوی مخاطب را بالا برده تا بیننده به اوج هیجان برسد. حال هر چه عوامل فرمال تشکیل دهنده این دو عنصر بخوبی کنار هم چیدمان شود با فیلمی جذابتر روبرو هستیم؛ به بیان بهتر این دست فیلمها بدون غافلگیری و تعلیق هیچ ارزشی ندارند.
"در سال 1947، هرکول پوآرو در دوران بازنشستگی در ونیز زندگی می کند و یک افسر سابق پلیس محافظ شخصی اوست. در روز هالووین، آریادنه الیور، نویسنده داستانهای معمایی، پوآرو را متقاعد میکند تا در یک مهمانی هالووین در کاخ خواننده مشهور اپرا روونا دریک، شرکت کند. کاخ زمانی یک یتیم خانه بوده و اکنون شایعاتی وجود دارد که این کاخ توسط ارواح کودکانی تسخیر شده که در زمان شیوع طاعون در آن زندانی شدند تا بمیرند. قرار است در شب مهمانی یک جادوگر، روح دختری بنام آلیسا که بعد از قطع نامزدی اش خودکشی کرده را احضار کند..."
با توجه به شخصیت پوآرو که در ذهن بیننده فیلم وجود دارد تمام زمینه چینی ها برای حضور وی در جلسه احضار روح کسل کننده می باشد چرا که به خوبی می داند پوآرو قرار است مچ جادوگر را بگیرد. در حقیقت تمام تلاشهای فیلمساز برای ایجاد هیجان در ابتدای فیلم تا پایان جلسه احضار روح، پوچ و بی فایده است.
در واقع بیننده منتظر روخداد دیگری در پس این جلسه است و نیاز نبود فیلمساز انقدر مقدمه چینی کرده و تلاش کند به بیننده وجود روح را در فیلمی که شخصیت اصلی آن پوآرو است، القا کند.
بعد از جلسه احضار روح و کشته شدن جادوگر در یک حرکت غافلگیرانه رسما فیلم شروع می شود. به جرات می توان گفت اولین نقطه ضعف فیلم همین مقدمه بسیار طولانی (در حدود 40 دقیقه) فیلم است.
قاعدتا فیلمساز در ادامه باید از دو عنصر غافلگیری و تعلیق برای بالابردن جذابیت از دست رفته فیلم استفاده کند. با توجه به اینکه شخصیت هرکول پوآرو را تمام بینندگان این می شناسند مساله وجود روح و استفاده از عنصرهای ماوراء الطبیعه منتفی بوده و بیننده انتظار دارد که پوآرو خرافی بودن تمام این عناصر را ثابت کند( حتی در قسمتی از فیلم نیز فیلمساز از زبان پوآرو به این مساله اشاره می کند).
اما متاسفانه فیلمساز اصرار دارد که عناصر ماوراء الطبیعه (خصوصا روح آلیسا) را در فیلم پررنگ جلوه دهد که این را می توان ضعف دوم فیلم دانست. به دیگر سخن فیلمساز با بزرگنمایی عناصر ماوراء الطبیعه جهت ایجاد تعلیق های بسیار کم عمق و با چاشنی غافلگیری سعی دارد جذابیت فیلم را بالا ببرد که البته ناموفق است.
تعلیق نتیجه یک پیرنگ جذاب و شخصیت های کاملا تعریف شده و قابل همذات پنداری است. در این فیلم، فیلمساز برای خلق یک تعلیق خوب و حساب شده شخصیت هرکول پوآرو را دارد ولی آنچه در فیلم شاهدیم اصرار فیلمساز بر غافلگیری در فضای ترسناک کاخ است. در حقیقت فیلمساز بجای آنکه عناصر فرمال فیلم را برای خلق تعلیق کنار هم قرار دهند مدام سعی دارد بیننده را غافلگیر کند.
این مسائل موجب شده تا فیلم "یک جنزدگی در ونیز" نه فیلمی معمایی جنایی باشد و نه فیلمی ترسناک؛ و رسما بیننده با فیلمی روبرو است که تکلیفش با خودش مشخص نیست و نمی داند قرار است با غافلگیری بیننده را بترساند یا با تعلیق، اضطرابی ممتد را به بیننده القا کند؛ در نتیجه هیجان فیلم فروکش کرده و عملا با فیلم بسیار معمولی رو برو هستیم.
نظر شما