مرد بازنده یک فیلم چرک سیاه اجتماعی در ژانر نئونوآر است. فیلمی ضد اجتماع و خانواده که انسانها را در سردرگمی و پوچی رها میسازد. احمد خسروی کارآگاهی خبرهای است که درگیر پرونده قتل فرد خیری به نام سینا میشود. خسروی در پی کشف راز قتل سینا متوجه میشود که او دارای چندین زندگی مخفیانه است. افرادی که هرکدام به نحوی در قتل او موثراند. خسروی پس از تلاشهای بسیار درمیابد که این پرونده ازیکطرف به سرمایهداران و آقازادهها متصل است و از سوی دیگر پشت پرده خیریههای که در پوشش خیریه دست به عمل خلاف میزند نشان میدهد. او سعی دارد به هر طریقی فسادهای که سیستم با آن درگیر است را برملا سازد اما نهادهای قدرت او را از پرونده کنار گذاشته و پرونده را به شخص دیگری واگذار میکنند. باقی فیلم به کشمکشهای خسروی برای یافتن قاتل و پیشبرد پرونده بهصورت مخفیانه ادامه مییابد.
مهدویان در مرد بازنده به دنبال قهرمان سازی از یک ضدقهرمان است. کسی که خود را مرد قانون میداند اما در این جامعه فساد زده، خود به بیقانونی روی میآورد و دست به قضاوت فردی در این جامعه فاسد میزند. خسروی شخصیت بیهویتی است که شمائل مذهبی داشته اما هیچ نشانی از باورهای مذهبی در او دیده نمیشود. گویی او نیز تنها به تظاهر در این جامعه متظاهر روی آورده است. کسی که با یک زن بیپناه با شدت و حدت برخورد کرده اما برای زن قاتل دل میسوزاند. تناقضاتی که تا انتهای فیلم نیز مشاهده میشود. خسروی، پلیس چرک و معیوبی است که برای رسیدن به اهداف خود دست به هر کاری میزند ولو نادیده گرفتن قانون که خود مجری آن است. مرد بازنده به دنبال نمایش یک ضدقهرمان است که درکنشی فردگرایانه و فراتر از حدود اختیارات قانونیاش عمل میکند تا شاید بتواند عدالت را در این دیستوپیا احیا کند. کسی که درنهایت قاتل را با حکم و قضاوت خویش بخشیده و تشویق به مهاجرت میکند چراکه این سیستم و جامعه هست او را به قاتل تبدیل کرده است. داروینیسم اجتماعی که اعمال هر فردی ناشی از تبعات اجتماعی آن است. عدالت بهزعم کارگردان در این برزخ مطلق امری تحققنیافتنی است. چراکه مناسبات قدرت و ثروت بر این کشور حکم فرماست و فساد سیستم قابلدرمان نیست. مهدویان تنها راه رهایی از این برزخ مطلق را چه برای افراد بااستعداد و چه قاتل مهاجرت میداند؛ تجویزی به سبک اصغر فرهادی.
خانواده در فیلم مرد بازنده بهشدت مورد تاخت قرار میگیرد. بهطوریکه خانوادهها در این فیلم از هم فروپاشیده، آشفته و متزلزل است. گسست نسلی که میان اعضای آن وجود دارد و عدم درک توسط اعضای خانواده با پسزدگی از سوی آنها همراه میشود. پدری که برای اجرای عدالت از خانواده، همسر و فرزندان خود میگذرد و همهچیز را برای این سیستم فدا میکند اما درنهایت نمیتواند آنها را ازخودراضی نگه دارد. مردی که هیچگاه نتوانسته وظیفه پدری خود را بهخوبی ایفا کند و در چرخشی ناگهانی به یاد اعضای خانواده خود میافتد و تلاش میکند نبود خود را با خرید لنز دوربین، زدن مأمور قانون و سو استفاده از قدرت به نفع شخصی و درنهایت تهیه پاسپورت جبران کند. مرد بازنده اثری بهشدت ضد خانواده است. خانوادههای که خیانت، دروغگوی، پنهانکاری و ... در آنها جریان دارد. خانوادههای که روابط سالم و صحیحی میان آنها وجود ندارد و هرکس تنها به فردیت خود میاندیشد.
تقابل سنت و مدرنیته را میتوان در تقابل نمایش زنان در مرد بازنده دید. سمیه همسر سینا، زنی سنتی است. زنی مذهبی که با بیوفاییها و نداریهای همسر خودساخته اما درنهایت باخیانت همسر خود مواجه میشود. دستمزدی که اغلب گریبان گیر زنان سنتی ایران است. در مقابل بیتا زنی کنشگر است که با سینا وارد رابطه شده بیآنکه هیچ تعهد و مسئولیتی بر دوش داشته باشد. زنی اغواگر که وارد رابطه با مردان قدرت شده تا از این طریق و در سایه آنها، زندگی خود را تأمین و تضمین کند. مهدویان زنان سنتی را افراد کنش پذیری میداند که نسل آنان متحمل رنج و سختی در زندگی هستند چراکه از دید کارگردان دوران این سبک زندگی وزنان سنتی و خانوادهدوست و متعهد همچون سمیه به سررسیده است.
مرد بازنده اثری بهمراتب ضعیفتر از سریال زخم کاری مهدویان است. هر دو اثر بهنقد فساد سیستم موجود میپردازند اما همه اینها در حد اشارات باقی میماند. شاید مهمترین ضعف این سالهای فیلمسازی مهدویان را بتوان فیلمنامه کارهایش دانست. کسی که نمیخواهد طبق قواعد ژانر پیش برود و همزمان میخواهد فیلم بارگههای سیاسی داشته باشد. بهطوریکه همین گنجاندن تکه پراکنی های سیاسی فیلم را از مدار خود خارج کرده و به یک اثر ضعیف بدل میسازد. باورناپذیری بازی بازیگران از نقاط ضعف دیگر فیلم است. شخصیتی با حدود سن 56 سال که همچون جوان رعنا به تعقیب و گریز میپردازد فیلم را بهشدت از واقعگرای دور ساخته. پایانبندی باز نیز میتوان از نقاط ضعف فیلمنامه بشمار آورد. کارگردانی که با طرح گرههای عدیده و سؤالات بیجواب مخاطب خود را در سردرگمی رها میسازد. شاید اگر مهدویان به روایت یک داستان پلیسی جنایی بدون نقد سیاسی بسنده میکرد اثر از پراکندهگویی رنج نمیبرد.
مرد بازنده فیلم پلیسی، معمایی و کارآگاهی است که تلاش دارد راز یک قتل و سیستم فساد در جامعه را برملا سازد اما فیلمساز دچار لکنت زبان شده و نمیتواند حرف خود را بهدرستی بیان کند و به نمادسازی روی میآورد. مهدویان با انتخاب ژانر نئونوآر پس از فیلم کمدی سیاه ششلیک این بار تلاش دارد بر اساس قوانین ژانر پیش رود اما چندان موفق عمل نمیکند. بارش باران، رنگهای تیره و سرد، قابهای بسته و کلوز، فضاسازی تیره، فم فاتال (زن اغواگر) و ... همه از مؤلفههای این ژانر است. ژانری که برای نقد سیاسی و نقد سیاستمداران در آمریکای دهه 40 و 50 میلادی رونق داشت. دوران خفقان جنگ سرد و مک کارتی که سیاستمداران آمریکا آن را به وجود آورده بودند. دورانی که هیچ تناسبی با فضای روز جامعه ایران ندارد. مرد بازنده مهر تأییدی بر دوران رو به افول فیلمسازی مهدویان است.
نظر شما