به گزارش تحریریه، «طلال ابوغزاله» اندیشمند اردنی-فلسطینی که سابقه ریاست ائتلاف جهانی سازمان ملل در زمینه فناوری اطلاعات، ارتباطات و توسعه امور اقتصادی و اجتماعی را در کارنامه خود دارد در یک گفت و گو با شبکه «روسیا الیوم» درباره تصمیم های اقتصادی اخیر «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا علیه چین و کشورهای اروپایی و پیامدهای جهانی آن گفت: ترامپ گمان می کند این تصمیم ها فقط بر روی دشمنان آمریکا آثار ناگواری به دنبال دارد و سبب قدرت یابی و تامین منافع کاخ سفید می شود. این تصمیم ترامپ یک اقدام تاکتیکی است تا چین را به میز مذاکره بکشاند اما زیان هایی را برای آمریکا هم به دنبال خواهد داشت.

ترامپ در تصمیم خود برای اعمال تعرفه های گمرگی تنها یک بعد اقتصادی را در نظر نگرفته است. در هر تصمیم اقتصادی، ابعاد سیاسی و ژئوپلتیکی هم در نظر گرفته می شود. این تصمیم افزون بر زیان های اقتصادی، زیان های سیاسی هم به دنبال خواهد داشت. همواره تصمیم های اقتصادی و سیاسی با یکدیگر در ارتباط هستند.

باید از تاریخ درس عبرت گرفت. در سال ۱۹۳۰ میلادی «هربرت هوور» رئیس جمهوری آمریکا هم برای بهبود اوضاع اقتصادی تصمیم هایی گرفت، اما این تصمیم ها سبب رکود اقتصادی گسترده ای شد که ۹ سال ادامه داشت. اکنون نیز آمریکا و جهان گرفتار رکود اقتصادی گسترده خواهند شد. رکود به این دلیل رخ می دهد که یک سازمان بین المللی قدرتمند وجود ندارد تا بتواند راه حل هایی را برای مشکلات پیشنهاد کند. نبود ابزار قدرت در سازمان ملل و سازمان تجارت جهانی سبب چنین هرج و مرج هایی شده است.

واکنش چین و ابزارهای این کشور برای مقابله با آمریکا

روش برخورد چین در تضاد با روش آمریکا است. راهبرد آمریکا سیاست قدرت است و از این قدرت برای تحمیل خواسته های خود استفاده می کند. راهبرد چین به طور کلی متفاوت است. این کشور از طریق برقراری ارتباط با دیگر کشورها برای کسب قدرت تلاش می کند. پکن با طرح جاده و کمربند به بسیاری از کشورهای آسیایی و افریقایی وارد شده است. هدف چین ایجاد روابط و همکاری با کشورها و استخراج مواد اولیه و منابع نادر است. از این طریق قدرت و نفوذ چین افزایش می یابد.

چین در برابر جنجال آفرینی های آمریکا برای کشاندن این کشور به جنگ مقاومت کرده و سیاست صبر را در پیش گرفته است. البته جنگ جهانی سوم در ابعاد اقتصادی، فناوری، مالی و سیاسی و .... در جریان است. ائتلاف بندی ها هم در این زمینه آشکار شده است. در واقع اکنون دو قطب با یکدیگر در شرایط تنش قرار دارند. در یک طرف آمریکا و در طرف دیگر چین قرار دارد که هریک از این دو قطب دارای شرکا و همپیمانانی هستند.

سازمان ملل هم قدرتی برای جلوگیری از درگیری ندارد. داشتن حق وتو از سوی برخی کشورها مانع از قدرت داشتن این سازمان شده است. اگر این سازمان می خواهد پرنفوذ و قدرتمند باشد باید دموکراسی در آن حاکم شود. اکنون به سازمان جهانی جدیدی نیاز است که پس از درگیری چین و آمریکا ایجاد خواهد شد زیرا پس از آن درگیری، دو کشور مجبور می شوند در میز مذاکره حاضر شوند تا به جنگ پایان دهند و برای شکل دهی و به یک جهان و سازمان های بین المللی جدید به توافق برسند. در نظام جهانی آینده باید وضعیت بسیاری از مسائل از جمله تجارت و ارز بین المللی و ... مشخص شود.

اکنون اتحادیه اروپا و ادامه حیات آن هم با مشکلاتی روبرو شده است. هر یک از کشورهای اروپایی مشکل خاص خود را دارند و طبق آن مشکل موضع گیری می کند. این احتمال مطرح است که اروپا از سمت آمریکا به سوی چین گرایش پیدا کند. در حالی که کشورهای اروپایی اوضاع اقتصادی مصیبت باری پیدا کرده اند، همزمان ترامپ نیز در حال باج خواهی از این کشورها است. کشورهای اروپایی در درون خود بر سر گرایش به چین یا آمریکا اختلاف نظر دارند. در کل کشورهای اروپایی دیگر جایگاه گذشته را ندارند.

پایان/