به گزارش تحریریه، الکساندر دوگین نویسنده و نظریهپرداز روس در ایران احتمالا بیش از هر کشور دیگری در محافل عمومی با عناوینی نظیر مشاورعالی، ایدئولوگ یا مغز متفکر پوتین معرفی شده است. نزدیکی دیدگاههای ضدغربی او با برخی از جریانهای فکری در ایران باعث شده است که او بارها به ایران سفر کند و به عنوان یک فیلسوف برجسته و نزدیک به پوتین! در محافل مختلف از نماز جمعه گرفته تا صدا وسیما و حتی حوزههای علمیه به طرح دیدگاههای خود بپردازد.
اخذ مدرک دکترای افتخاری از دانشگاه تهران نیز یکی دیگر از امتیازاتی بود که دوگین به اعتبار دیدگاههایش در ایران دریافت کرد. اگرچه الکساندر دوگین در داخل روسیه و به ویژه در محافل آکادمیگ و رسمی این کشور چندان جدی گرفته نمیشود و اساساْ هیچگونه وابستگی به دولت و یا پوتین ندارد، اما به شکل طعنهآمیزی و البته به دلایل متفاوتی، هم در غرب و هم در ایران «برجستهسازی» شده است.
در این گزارش ضمن مروری بر زندگی و دیدگاههای الکساندر دوگین، بر این موضوع تاکید شده است که به رغم برخی تاثیرگذاریهای فکری، او به دلیل عدم انسجام و حتی نذبذب نظری، هیچگاه پیوند رسمی با حاکمیت و شخص پوتین در سالهای گذشته نداشته و حتی از دانشگاه دولتی نیز اخراج شده است.
دوگین جوان: فاشیست ضد شوروی
الکساندر دوگین در ۷ ژانویه ۱۹۶۲ در مسکو متولد شد. پدرش افسر اداره اصلی اطلاعات ستاد کل نیروهای مسلح اتحاد جماهیر شوروی و مادرش کارمند پزشکی بود. والدین الکساندر دوگین زمانی که او تنها سه سال داشت از هم جدا شدند. شاید به همین دلیل، دوگین جوان راه والدینش را دنبال نکرد و به مخالفان نظام شوروی پیوست. پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان، او ابتدا به مؤسسه هوانوردی مسکو (MAI) وارد شد، اما در سال دوم تحصیل از MAI به دلیل عملکرد ضعیف تحصیلی اخراج شد. با این حال، به گفته خود او، این اخراج به دلیل عدم انطباق ایدئولوژیک بود.
پدر پرنفوذش او را از زندان و همچنین از خدمت سربازی نجات داد و او را در یک کلینیک روانپزشکی بستری کرد. پس از آن دوگین مدتی به عنوان سرایدار کار کرد و به تدریس خصوصی زبان انگلیسی و فرانسوی پرداخت. به هر حال، دوگین در نهایت موفق به دریافت مدرک دانشگاهی از مؤسسه مهندسی و احیای زمین نووچرکاسک (به صورت آموزش از راهدور) شد. در اوایل دهه ۸۰ دوگین به «حلقه یوژینسکی» -گروهی از روشنفکران عرفانی که مرشد روحیشان یوری ماملیف، نویسنده، بود- پیوست. در ابتدا اعضای این حلقه عمدتاً به عرفان و علوم خفیه علاقه داشتند، اما به تدریج و پس از مهاجرت ماملیف به آمریکا، ایدههای آنها به اندیشههای راستگرای افراطی اروپا نزدیکتر شد. به این ترتیب، میتوان گفت که «حلقه یوژینسکی» به یکی از منابع رشد فاشیسم در روسیه پساشوروی تبدیل شد.
دوگین پس از مهاجرت ماملیف به گروه زیرزمینی «نظم سیاه اساس» پیوست که توسط یوگنی گولووین، عارف و منتقد ادبی، تأسیس شده بود. او همچنین به عنوان رایشسفورر (فرمانده عالی) این گروه معرفی شد. دوگین گولووین را معلم و مرشد روحی خود میدانست. او با عضو دیگر «نظم سیاه اساس»، فیلسوفی به نام حیدر جمال، نیز ارتباط نزدیکی داشت. دوگین به همراه جمال به جبهه ملی میهنی «پامیاْت» (حافظه) به رهبری دمیتری واسیلیف پیوست. این انجمن برای «حفاظت از بناهای تاریخی و فرهنگی روسیه» ایجاد شد و به نوعی «زادگاه» بسیاری از جنبشهای ناسیونالیستی آینده به شمار میآمد.
با این حال، دوگین خیلی زود از «پامیاْت» اخراج شد. پس از ترک «پامیاْت»، دوگین به سراغ آرشیوهای افشاشده کاگ ب رفت و از آنها برای انتشار اولین مقالات و کتابهایش استفاده کرد، همچنین برنامه «رازهای قرن» را در شبکه اول تلویزیون روسیه اجرا کرد. او همچنین سردبیر و نویسنده نشریاتی مانند «فرشته عزیز»، «عناصر» و «نوی ویزیاد» بود که امروز دیگر کسی آنها را به یاد نمیآورد. همچنین برای روزنامه معروف «دِن» به سردبیری الکساندر پروخانوف مینوشت.
دوگین در دهه ۱۹۸۰ برای اولین بار ازدواج کرد و نکته طنز این ازدواج این بود که همسرش یوگنیا دبریانسکایا، به یکی از اولین چهرههای فعال در جنبش LGBT روسیه تبدیل شد. با این حال، دوگین هرگز در مورد این «ضربه به اصول فعلیاش» اظهارنظری نکرده است.
تا پایان دهه ۱۹۸۰، دوگین همچنان دیدگاههای ضدشوروی و ضدکمونیستی رادیکال داشت — حتی، همانطور که خودش تعریف میکند، پسر کوچکش را «برای تف کردن روی مجسمههای لنین» میبرد و «از لنینیستها متنفر بود و با دیدن نقلقولهای لنین، حاضر بود آب جوش روی نویسندگانِ استفادهکننده از آنها بریزد.»
با این حال، در دوران پرسترویکا، نگرش دوگین نسبت به لنین تغییر کرد، همانطور که نگرش او نسبت به غرب نیز دگرگون شد؛ فرهنگی و زبانی که پیش از این تلاش داشت جذب آن شود. دوگین مینویسد «اولین سفرهایم به اروپا به ویژه تأثیرگذار بودند. تصویری که پیش رویم قرار گرفت، به قدری منزجرکننده، منحط و به طرزی عمیقاً توتالیتر و اونترمِنشوار (پستانسانگونه) بود — و این پستانسانگرایی غربیها، برخلاف شورویها، منفعل و پوچگرایانه نبود، بلکه پیروزمندانه، خودشیفته و خوشبینانه، کامل و تهاجمی بود — که من شروع به بازنگری در نگرشام نسبت به میهن شوروی کردم.»
دوگین نسبت به کودتای اوت ۱۹۹۱نیز واکنشی دوگانه داشت. او پس از دیدن رویدادهای مسکو مینویسد که «برای اولین بار فهمیدم که طرفدار اتحاد شوروی هستم، درست در لحظهای که داشت میمرد، عاشقش شده بودم.»
پس از شوروی
و در سال ۱۹۹۳، دوگین به گفته خودش، نهایتاً از اپوزیسیون میهنپرست سرخورده شد و کمی پس از کودتای پارلمانی، به همراه ادوارد لیمونوف و شاعر و موزیسین یگور لتوف، حزب ناسیونال-بلشویک (NBP) را تأسیس کرد که در تقابل آشتیناپذیر با رئیسجمهور وقت بوریس یلتسین (و بعدها پوتین، اما بدون دوگین) قرار داشت و در آن زمان با رادیکالیسم ضدلیبرالی و ضدآمریکایی شناخته میشد. در آن زمان، بحث مخالفت با سیستم لیبرال-دمکراتیک یلتسین، گایدار-چوبایس طرفدار آمریکا بود، یعنی چیزی که پوتین اکنون در برابر “نارنجی ها” و “راهپیمایی های مخالفان” با آن مواجه است.
در سال ۱۹۹۸، الکساندر دوگین NBP را ترک کرد. به گفته وی، این جدایی به دلیل اختلافات ایدئولوژیک رخ داد. در آن دوره، موقعیت دوگین واقعاً تغییر کرد. او از سیاستهای حاشیهای زیرزمینی که هیچ شهرت و پاداش دیگری به همراه نداشت، فاصله گرفت. در سال ۱۹۹۷، دوگین اثر اصلی خود را با عنوان “مبانی ژئوپلیتیک” با پیشگفتار معاون رئیس ستاد کل ارتش، ژنرال نیکولای کلوکوتوف منتشر کرد. سپس این اثر به عنوان کتاب درسی در دانشکده ستاد کل مورد مطالعه قرار گرفت. او همچنین مشاور رئیس دومای دولتی گنادی سلزنف شد و ریاست مرکز کارشناسی ژئوپلیتیک شورای مشورتی کارشناسان در مورد مسائل امنیت ملی را زیر نظر همان رئیس دومای دولتی برعهده داشت.
و با به قدرت رسیدن ولادیمیر پوتین، دورهای کاملاً جدید در فعالیتهای سیاسی الکساندر دوگین آغاز شد: او در نهایت به موضع وفاداری به حکومت موجود تغییر جهت داد. از اوایل دهه ۲۰۰۰، دوگین شروع به تبلیغ ایدههای اوراسیاگرایی و محافظهکاری کرد و آنها را به عنوان پایگاه ایدئولوژیک برای دولت روسیه پیشنهاد داد. کرملین توجه چندانی به این ایدهها نکرد، اما با نویسندهشان هم برخوردی نداشت: او خطرناک نبود. دوگین همچنین با طرح «نظریه چهارم سیاسی» که در تقابل با سه ایدئولوژی قرن بیستم -لیبرالیسم، کمونیسم و فاشیسم- قرار میگرفت، درباره ایدهآل بیزانسی قدرت-اتحاد قدرت روحانی و دنیوی- صحبت میکرد.
در سال ۲۰۰۸، دوگین به عنوان استاد دانشگاه دولتی مسکو (MGU) منصوب شد و ریاست مرکز مطالعات محافظهکارانه، یک سازمان جامعهشناختی سراسری که هدف آن توسعه و تثبیت ایدئولوژی محافظهکارانه در روسیه بر پایه نیروهای علمی بود را بر عهده گرفت. در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه دولتی مسکو، اودر زمینه «جامعهشناسی ساختاری»، جامعهشناسی قومی، جامعهشناسی ژئوپلیتیک و جامعهشناسی روابط بینالملل تدریس میکرد.
پیش از آن، دوگین به عنوان یک ژئوپلیتیسین، از «جنگ پنجروزه» روسیه در گرجستان در اوت ۲۰۰۸ حمایت فعال کرد. علاوه بر این، او نهتنها از رهبری روسیه و نیروهای مسلح حمایت کرد، بلکه خواستار اشغال تفلیس و برقراری یک رژیم طرفدار روسیه در گرجستان شد. به گفته دوگین، امتناع از چنین تصمیمی یک اشتباه از سوی مقامات روسی بود که ممکن است به تکرار جنگ بین روسیه و گرجستان -که دولت آن به زعم او عروسکی تحت کنترل آمریکاست- منجر شود.
اوراسیاگرای رادیکال
تا این زمان، الکساندر دوگین دیگر رهبر جنبش بینالمللی اوراسیا بود و برای شرکت در کنفرانسهای مختلف اوراسیاگرایی به اروپا و حتی آمریکا سفر میکرد. در وطن خود، او به عنوان سرپرست دپارتمان جامعهشناسی روابط بینالملل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه دولتی مسکو منصوب شد و به عضویت شورای جهانی مردم روس (World Russian People’s Council) درآمد. او همچنین بهطور فعال با نشریه «تزارگراد» متعلق به کنستانتین مالوفیف و کانال تلویزیونی «تزارگراد» همکاری میکرد که از مواضع راست افراطی، ملیگرایانه و سلطنتطلبانه سخن میگویند. دوگین حتی برای مدتی کوتاه سردبیر این کانال تلویزیونی بود.
با این حال مشکل این بود که در محافل آکادمیک او را به عنوان یک ژئوپلیتیسین و فیلسوف جدی نمیگرفتند. دیدگاههای دوگین متناقض و تغییرپذیر توصیف شدهاند. به گفته تیمور پولیانیکوف، فیلسوف، «بسیاری از متخصصانی که به مطالعه نظریات دوگین پرداختند، به این نتیجه رسیدند که جستوجوی هرگونه وحدت یا منطق درونی در آنها بیفایده است: مجموعه ایدئولوژیهایی که دوگین در زمانهای مختلف برای مخاطبان مختلف مطرح کرده، بیش از حد متنوع و متناقض بوده است.» پارادورن رنگسیماپورن، متخصص اوراسیاگرایی، یکبار دوگین را به عنوان «آفتابپرست سیاسیای که ایدههایش با محیط سازگار میشود» توصیف کرد. سرگئی بلیاکوف، مورخ و منتقد ادبی، نیز ایدئولوژی دوگین را بیشتر یک «جعل اوراسیاگرایی» میدید.
در پسزمینه الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴ و آغاز جنگ در دونباس، موضع دوگین رنگ و بوی رادیکالتری گرفت. برای مثال، هنگامی که در پایان ژوئن ۲۰۱۴ گزارشهایی مبنی بر اخراج دوگین از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه دولتی مسکو منتشر شد، او این تصمیم سادوونیچی رئیس دانشگاه را به توطئههای «نازیهای کیف»، لیبرالهای روس و مخالفان میهنپرستی در حلقه رئیسجمهور نسبت داد، و همچنین به عدم مداخله «پوتین قمری» اشاره کرد. او در صفحه فیسبوک خود نوشت:
«از دید من، پوتین یک انسان نیست، پوتین یک مفهوم است، حامل یک عملکرد خاص. در این شخصیت دو وجه وجود دارد – خورشیدی و قمری، سولاری و لونار (احتمالا کنایه از منبع نور و تاریکی). پوتین خورشیدی کسی است که کریمه را ضمیمه کرد، به نزد بزرگان ارتدکس رفت، از مردم روسیه دفاع کرد؛ پوتینی که ما میخواهیم. اما پوتین قمری هم وجود دارد – سایهای که به مصالحه تن میدهد، به گاز فکر میکند، فرزندان اسلاویانک را خیانت میکند؛ این پوتین به مراتب کمتر قابل تحسین است.» دوگین توضیح داد که نبردی بین پوتین خورشیدی و پوتین قمری در درون یک فرد جریان دارد: «در این مورد، جنبه تاریک پیروز شد.» به هر حال، کرملین در این مورد سکوت اختیار کرد.
در سال ۲۰۱۴، سخنان دوگین در مورد کریمه و دونباس برای مقامات روسیه هماهنگتر و مهمتر از برخی حملات عجیب این فیلسوف بود. نشریه آمریکایی «فارن پالیسی» در آن زمان، دوگین را در فهرست ۱۰۰ «اندیشمند جهانی» معاصر در دستهبندی «تحریککنندگان» قرار داد. علاوه بر این، به دلیل حمایت از جنگ در اوکراین و الحاق کریمه، دوگین از همان زمان تحت تحریم اتحادیه اروپا، کانادا و ایالات متحده قرار گرفت. ماشا گسن، روزنامهنگار و نویسنده، خاطرنشان کرد که در سال ۲۰۱۴، دوگین بیش از هر زمان دیگری برای کرملین مفید بود: «در آن لحظه، پوتین به معنای واقعی کلمه با واژگان دوگین سخن میگفت… و به نظر میرسد این روند ادامه خواهد یافت – دورههایی از طغیان یا اوج هیجانات ایدئولوژیک پیش خواهد آمد که در آنها پوتین نیازمند ابزارهای کلامی در دسترس خواهد بود. دوگین همهتوان خود را به کار بست تا همواره «در دسترس» باشد، و در نتیجه، ابزارهای کلامی او مورد استفاده قرار گرفتند، و سپس تا طغیان ایدئولوژیک بعدی به حال خود رها شدند.»
طغیان ایدئولوژیک بعدی، ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ رخ داد. دوگین نهتنها از تهاجم تمامعیار ارتش روسیه به اوکراین حمایت کرد، بلکه این رویداد را تقدیس کرد و آن را بخشی از “جنگ بزرگ تمدنی” علیه غرب دانست. امروز، برای دوگین فقط ولادیمیر پوتینِ خورشیدی وجود دارد، بدون هیچ جنبه تاریک و ماهگرفتگی. نویسندهی سخنرانیهای ژئوپلیتیک، این تهاجم را با این استدلال توجیه کرد که اوکراین، که از «نازیها» پر شده بود، قصد داشت اول حمله کند.
شش ماه بعد، دختر ۳۰ ساله دوگین که همچون پدرش حامی ارزشهای کرملین و روزنامهنگار «تزارگراد» بود، و مانند پدرش تحت تحریمهای شخصی ایالات متحده، بریتانیا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند قرار داشت، در یک انفجار تروریستی کشته شد. کرملین از این تراژدی شخصی بهره برداری کرد. پوتین به دوگین تسلیت گفت و داریا را به عنوان یک «خادم میهن» توصیف کرد که «صادقانه به مردم و میهن خدمت کرد». اما این فقط یک لفاظی سیاسی بود. دوگین، علیرغم تمام حمایتهایش از پوتین، هرگز به حلقه نزدیکان پوتین راه نیافت.
منبع: ایراس
پایان/
نظر شما