به گزارش تحریریه، اندیشکده «شورای آتلانتیک» پژوهشی مبسوط را با عنوان «آینده استراتژی ایالات متحده در مورد ایران» منتشر کرد که در بخش مقدمه مدیریتی آن آمده است:
تقریباً دو سال پیش، «ابتکار امنیت خاورمیانه ای اسکوکرافت» در شورای آتلانتیک به دنبال ایجاد رویکردی متفاوت برای توسعه سیاست ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی ایران (IRI) بود. هدف، گرد آن این بود که گروهی متنوع از نظر ایدئولوژیک و دوحزبی از مقامهای ارشد سابق و کارشناسان - عمدتاً اما نه صرفاً آمریکایی بودند - را گردهم جمع کند تا یک سیاست جامع ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی ایران را برای چهار سال آینده تدوین و نهایی کند، صرف نظر از اینکه چه کسی در دفتر بیضی نشسته است.
به زبان ساده، هدف توسعه خط مشی کلی ایالات متحده در قبال ایران، نه یک سیاست دموکراتیک یا جمهوریخواه بود. ما این تلاش را «پروژه استراتژی ایران» (ISP) نامیدیم و هنگامی که شروع به جذب کارشناسان برای پیوستن به کمیته مشاوره و گروه کاری خود کردیم، دو اصل اساسی را در نظر داشتیم.
نخست، تنوع ایدئولوژیک و دوحزبی بودنباید از جمله الزامات باشد، و نباید فقط از نظر مباحثاتی به آن نگریست. نوسانات شدید سیاست ایالات متحده در قبال ایران در دهه گذشته، شکافهای قابل توجهی را در سیاست ایجاد کرده است که ایران هم از آنها برای پیشبرد سریعتر نفوذ منفی منطقهای و برنامه هستهای خود بهرهبرداری کرده است. علاوه بر این، عدم ثبات سیاست ایالات متحده اعتبار واشنگتن را در میان متحدانش در خاورمیانه، اروپا و آسیا تضعیف کرده است، که دیگر مطمئن نبودند که بتوانند بر ایالات متحده و رویکردش به منطقه تکیه کنند.
هدف از این اقدام غیرحزبی در موضوع ایران، نمایانگر یک انحراف از رویههای معمول بود. سیاست ایالات متحده در قبال ایران به یکی از پرحاشیهترین مسائل سیاست خارجی در واشنگتن تبدیل شده و در ابتدا مشخص نبود که این تلاش به نتیجه برسد. اما از طریق تلاشهای هماهنگ همه افراد درگیر، گفت و گوهای دشوار و توسعه رویکردهای مدبرانه و خلاقانه، این گزارش اثبات کرده است که استراتژی دوحزبی برای رسیدگی به حتی دشوارترین چالشهای سیاست خارجی همچنان ممکن است.
اصل دوم این بود که رسیدگی به نفوذ منفی منطقهای ایران دیگر نمیتواند تحتالشعاع رسیدگی به برنامه هستهای آن قرار گیرد. اینکه آیا در مذاکرات مربوط به توافق هستهای معروف به برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA) بیش از یک دهه پیش، دور زدن این مسئله تصمیم درستی بود یا نه، اکنون بازنگری کردن به JCPOA یا کمپین فشار حداکثری بعدی، گمراهی غیرمفید از مسیر اصلی است.
در سال ۲۰۲۴، چشمانداز ژئوپلیتیک به طرز قابل توجهی تغییر کرده و برنامه هستهای ایران و نفوذ منفی منطقهای آن باید بهعنوان اولویتهای برابر در نظر گرفته شوند و به طور همزمان به آنها پرداخته شود. هر دوی آنها تهدیداتی برای منافع حیاتی ایالات متحده و متحدانش در منطقه به شمار میآیند. تمایل بسیاری به اولویتدادن به مذاکرات درباره برنامه هستهای ایران بهدلیل تهدیدی که ایجاد میکند - و بهخاطر اینکه ایران قبلاً تمایلی به مذاکره فراتر از پارامترهای JCPOA نداشته است - قابل درک است. اما حتی اگر این مذاکرات موفقیتآمیز باشند، این گفت وگوها ابزارهای نفوذ و داراییهای کافی برای مذاکره درباره نفوذ منفی منطقهای ایران باقی نخواهد گذاشت. این امر تضمین میکند که نفوذ منفی ایران در منطقه نه تنها ادامه خواهد داشت بلکه با برداشتن تحریمها بر برنامه هستهای آن بر اساس توافق، تقویت خواهد شد.
با در نظر داشتن این اصول، توصیههای موجود در این گزارش برای راهنمایی سیاست در چهار سال آینده طراحی شده است و در عین حال چارچوبی برای دهههای آینده فراهم میآورد. و در حالی که اکثریت قاطع پیشنهادات بهطور یکپارچه توسط کمیته مشاوره و گروه کاری تأیید شده، چند پیشنهاد وجود دارد که مورد توافق نیستند. در چنین مواردی، ما پیشنهاد اکثریت را مطرح کرده و همچنین به وجود یک دیدگاه مهم اقلیت اشاره کردهایم که توصیههای جایگزین و در برخی موارد، رویکردهای قویتری را ارائه میدهد.
نکته نهایی درباره این گزارش. سه نفر هستند که بدون آنها این تلاش به سادگی ممکن نمیشد: آلن پینو، افسر سابق اطلاعات ملی برای خاورمیانه در شورای اطلاعات ملی ایالات متحده، که مهارت و فداکاری بینظیر او ستون فقرات این گزارش است و او در بیش از پنجاه موضوع مختلف مشارکت داشت تا یک روایت منسجم ایجاد شود ضمن آنکه برخی از نظرات خود را نیز به گزارش ارائه کرده است؛ «الکس الناقدی»، یکی از همکاران که مدیریت نیازهای عملیاتی و گرافیکی فوق العاده را بر عهده داشت و بدون او گزارش به مراتب از غنای کمتری برخوردار می شد و مدبرانه به نظر نمی رسید؛ و «منال فاطمه»، مغز متفکر سازمانی ISP که این تلاش را بدون توجه به موانع لجستیکی که پیش میآمد، به جلو پیش برد.
در چند هفته آینده، مردم آمریکا رئیسجمهور بعدی خود را انتخاب خواهند کرد. وقتی کارزار انتخاباتی به پایان میرسد؛ یا کامالا هریس، معاون رئیسجمهور، یا دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین، به عنوان چهل و هفتمین رئیسجمهور ایالات متحده وارد دفتر بیضی میشوند. هر یک از آن دو میتواند با اطمینان وارد عرصه شود زیرا یک استراتژی جامع و دوحزبی ایالات متحده در قبال ایران از قبل وجود دارد.
این استراتژی، در گزارش کنونی ارائه شده است.
ادامه دارد
نظر شما