مذاکرات آتش بس از پنجشنبه گذشته در دوحه از سرگرفته شد و ادامه آن در این هفته در قاهره پیگیری میشود.
در مذاکرات کنونی، طرف فلسطینی شرکت نکرده و خواستار طراحی مکانیزیمی برای اجرای متن پیشنهادی میانجیگران به تاریخ ۲ ژوئیه به جای شروع مذاکرات جدیدی شده است. حماس تاکید کرده است که این متن بر اساس کلیات طرح بایدن و قطعنامه شورای امنیت تهیه شده و قبلا با آن موافقت کرده است و هیچ متن دیگری را نمیپذیرد.
در اثنای مذاکرات چند باری نخست وزیر قطر و وزیر خارجه مصر با باقری کنی تماس گرفتهاند و گفته میشود احتمالا شیخ محمد بن عبد الرحمن آل ثانی طی چند روز آینده به ایران سفری هم داشته باشد. این تماسها و سفرها در میانه مذاکرات و در پیوند با آن را میتوان بخشی از تکاپوی آمریکا برای مدیریت تنش کنونی پنداشت.
سیاست آمریکا برای مدیریت زمان حساس کنونی و مهار تنشهای بیسابقه در منطقه در فضای انتخابات ریاست جمهوری نیز سه وجه دارد؛ نخست رایزنیهای فشرده و فشارهای سیاسی و دیپلماتیک بر ایران و حزب الله و دوم نیز گسیل جنگافزارهای مهم و راهبردی به منطقه و سوم از سرگیری مذاکرات آتش بس در غزه. شروع دوباره مذاکرات توام با نوعی خوشبینی برای رسیدن به توافق بود که اظهارات مقامات آمریکا پس از شروع مذاکرات و سخن گفتن از پیشرفت و قریب الوقوع بودن توافق دوز خوشبینیها را بسیار بالا برد؛ اما واقعیت سپهر مذاکرات گویای چیز دیگری بوده و هست؛ تا جایی که منابع اسرائیلی اعلام کردند که هیچ پیشرفتی صورت نگرفته است و نسبت به امیدوار کردن کاذب خانوادههای گروگانها هشدار دادند.
به نظر میرسد که سه وجه سیاست آمریکا یک هدف عمده را دنبال میکند: کنترل و فروکش تنش کنونی از طریق مهار پاسخ ایران و حزب الله و بدون دادن امتیازی در میانه این تنش به طرف مقابل. این امتیاز نیز در محاسبات آمریکا در شرایط کنونی همان توقف جنگ و آتش بس تحت فشار تهدید به حمله به اسرائیل است. اگر غیر از این بود که جا داشت طرح پیشنهادی آمریکا در مذاکرات دوحه دستکم طرحی میانه میبود که خواستهها و شروط دو طرف فلسطینی و اسرائیلی به صورت یکسان در آن لحاظ شده باشد.
اما واقعیت این است که موضع آمریکا در مذاکرات کنونی به شکل بیسابقهای نسبت به دورهای قبلی به موضع نتانیاهو نزدیک شده است و اساسا هم طرح پیشنهادی اخیر نه تنها بر مبنای شروط جدید نخست وزیر اسرائیل تهیه شده است؛ بلکه بر خلاف مواضع و طرحهای قبلی خود بایدن از جمله در ژوئن و ژوئیه گذشته است. این در حالی است که پیشنهادهای پیشین آمریکا در دو ماه گذشته به خواستههای طرف فلسطینی جنگ نزدیکتر بود و همین باعث شد که حماس با متن دوم ژوئیه بر اساس همان چارچوب و کلیات بایدن موافقت کند؛ اما نتانیاهو مخالفت نمود.
این تغییر موضع آمریکا در مذاکرات جاری قابل تامل است؛ به ویژه که چه بسا برخی ناظران انتظار داشتند که آمریکا با فشار عملی و جدی به طرف اسرائیلی و ارائه پیشنهادی مقبولتر برای طرف فلسطینی مذاکرات کنونی را به سرانجام موفقی برای برقراری هر چه سریعتر آتش بس برساند تا با تاثیر بر موضع ایران نسبت به حمله احتمالی به اسرائیل، تنشها فروکش کند.
اما این «چرخش» آمریکا در مذاکرات در کنار اعزام ناوها و تجهیزات جنگی به منطقه میتواند برای ارسال این پیام باشد که میخواهد از موضع قدرت تنش کنونی را فرو بنشاند و نه تفاهم و بده بستان.
پیشنهاد اخیر آمریکا، بیشتر یک آتش بس موقت یک مرحلهای را دنبال میکند که خواستههای اصلی طرف اسرائیلی و در راس آن آزادی گروگانها طی این مرحله برآورده و خواستههای اساسی طرف مقابل به مرحله دوم موکول شود.
این طرح مشتمل بر آتش بس دائم و عقب نشینی کامل از نوار غزه چنان که در برگ پیشنهادی دوم ژوئیه مطرح بود، نیست. همچنین به ادامه اشغال گذرگاه رفح و دو محور فیلادلفیا (مرز مصر و نوار غزه) و نتساریم (حد فاصل شمال و جنوب نوار غزه) و نه عقب نشینی اسرائیل از آنها اشاره دارد. طرح پیشگفته امدادرسانی و ارسال کمکها به غزه را نیز منوط به موافقت حماس با همه بندها طرح کرده است و بررسی بازسازی این منطقه و رفع محاصره نیز به نتیجه مذاکرات پس از اجرای مرحله نخست منوط شده است.
خلاصه اگر گشایشی جدی در مسائل کلیدی اختلافی در ایام پیشرو حاصل نشود، بعید است که دود سفیدی از این دور مذاکرات نیز چه در قاهره چه دوحه بلند شود. همچنین در صورت تداوم وضعیت کنونی میتوان گفت که این دور با بن بستی شدیدتر از قبل مواجه خواهد شد و به توافقی ختم نمیشود. البته برای مدیریت زمان کنونی نیز بعید نیست که مذاکرات فعلا کش پیدا کند.
حال باید دید که در صورت ادامه این بن بست مذاکراتی، پاسخ به ترورهای اخیر به کجا میانجامد و چه سرنوشتی پیدا میکند.
پایان/
نظر شما