پس از عملیات طوفان الاقصی، خاورمیانه شرایط جدیدی را تجربه می کند، روندها حاکی از یک بازنگری و دگرش در سازماندهی و کلان ساختار منطقه ای دارد.
خاورمیانه یکی از بیثباتترین مناطق راهبردی جهان محسوب میشود؛ خاورمیانهای که در هفت دهه پس از جنگ جهانی دوم، هیچ دههای را بدون جنگ و منارعه پشت سر نگذاشته است. اما خاورمیانه کنونی را میتوان خاورمیانهای با مولفهها و ویژگیهای آشوب دانست؛ آشوبی که برآمده از ساختار ژئوپلیتیکی و هویتی پیچیده و دههها بحران بوده است. رخدادهای 7 اکتبر (15مهر) به این سو نشان داد که فضای ژئوپلیتیکی خاورمیانه هنوز در بستر مولفه های اشوب سیستمی در جریان و چشم انداز امنیت منطقه ای پر از ابهام و معادله امنیتی است.
تحولات پسینی طوفان الاقصی نیز فرایندی متفاوت در بستر دگرش های راهبردی منطقه نبود چراکه اساسا خاورمیانه طی سال های 2010 میلادی به این سو تکانه های ژئوپلیتیکی گسترده ای را به خود دیده و در پس این تکانه ها، بحران های مزمن امنیتی تداوم پیدا کرده بود. در این هنگامه زایش راهبردی و ژئوپلیتیکی خاورمیانه در شکل انقلاب های زنجیره های، ظهور نوع جدیدی از گروه های تروریستی، تشکیل حاکمیت های ضعیف و بحران های متداخل بروز کرد. برآمدن خاورمیانه آشوب زده، ماهیت مناقشات، بحران ها و تضادهای هویتی را متفاوت از گذشته در قالب جدیدی بازتعریف کرد. در این قالب و شکلبندی های تازه، بحران ها پیچیده تر و پیش بینی آن را نیز سخت تر شده است.
جنگ غزه از جمله بحران های پیچیده ای است که با تاثیرپذیری از ساختار کلان نظام بین الملل و ساختار منطقه ای، در وضعیت، روند و فرایندهای سیاسی – امنیتی و اقتصادی خاورمیانه نیز تاثیر بسیطی گذاشته به نحوی که چشم انداز ساختار منطقه ای را در وضعیت غیرقابل پیش بینی و متحول قرار داده است. اگر پیش از عملیات طوفان الاقصی، درگیری ها کوتاه دامنه و فضای سیاسی – امنیتی منطقه در قالب حل المسائلی (احیای روابط ایران و عربستان، طرح صلح ابراهیم) ترجمان می شد در فردای این عملیات، خاورمیانه به فضای تقابل مرحله ای و جنگ های محدود وارد شد. حماس به عنوان یک نیروی کنشگر فلسطینی با تعریف گقتمان مقاومت به عنوان یک گفتمان تدافعی در مقابل اسرائیل عمل می کرد اما در عملیات طوفان الاقصی، حماس وارد مرحله ای از بازدارندگی و گفتمان تهاجمی شد که تلاش می کند هزینه های فشار بر غزه را برای اسرائیل افزایش دهد. ترجمان این اقدام حماس در خاورمیانه ایجاد دگرش های راهبردی در کلان راهبردها بود. وزارت امور خارجه عربستان در تازه ترین واکنش به وضعیت غزه اعلام کرد تا زمانی که دولت فلسطین در مرزهای ۱۹۶۷میلادی به مرکزیت قدس شرقی به رسمیت شناخته نشود و حمله به غزه متوقف نشود، هرگز با اسرائیل روابط دیپلماتیک برقرار نخواهد کرد. این اظهارات نشان می دهند روندها و فرایندها در خاورمیانه تغییر کرده است.
خاورمیانه پسا جنگ غزه را می توان در سه گام و مسیر تعریف کرد؛ مسیری که از تضعیف افراط گرایی ساختاری در اسرائیل و فلسطین آغاز و به یک رویکرد میانه خواهد رسید. به نظر می رسد که کلان راهبرد بازیگران عمده منطقه ای و فرامنطقه ای مبتنی بر تشکیل دولت مستقل فلسطینی میانه رو در کنار یک حاکمیت میانه رو در اسرائیل باشد.
در گام دوم، بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای تلاش می کنند ائتلاف های امنیتی پایداری را برای تقویت حضور خود در منطقه و پیگیری منافع ملی شکل دهند. در این چارچوب، آمریکا یک ائتلاف امنیتی بسیط را با عربستان سعودی و کشورهای عربی همپیمان شکل خواهد داد، در دیگر سو، روسیه تلاش می کند از طریق فرایندهای ائتلاف مرحله ای با ایران، عربستان، امارات و قطر حضور خود را تقویت کند، اروپا به عنوان بازیگر دیگر فرامنطقه ای هم در قالب اتحادیه اروپا و هم در چارچوب کشورهای اروپایی، در پی افزایش حضور منطقه ای در همکاری با کشورهای ائتلاف آمریکا و روسیه است.
در نهایت چین به عنوان یک بازیگر نوظهور جهانی و منطقه ای، به دنبال افزایش و تقویت همکاری ها با قدرت های سنتی منطقه همانند ایران و عربستان و قدرت های نوظهور منطقه ای همچون قطر، امارات و عمان به صورت توامان است.
چنین وضعیت و فرایندی، بزرگترین دگرش راهبردی در خاورمیانه خواهد بود و می توان گفت بازنگری مهمی در کلان ساختار و کلان راهبردهایی است که می تواند به خاورمیانه ای جدید در شکل یک خاورمیانه توسعه گرا منتهی شود.
خاورمیانه توسعه گرا یکی از نمادهای فرایندهای بازنگری در این منطقه پرآشوب است.
عملیات طوفان الاقصی اگرچه بیشترین تاثیر را بر خاورمیانه و فرایندهای امنیتی و اقتصادی آن گذاشت اما در دیگر سو، ادراک راهبردی کنشگران و بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای را نیز متحول کرد؛ ادراکی که تا پیش از این مبتنی بر راه حل حاصل جمع صفر یا حفظ وضع موجود بود، به یک راه حل میانه تغییر پیدا کرده و بسیاری از کشورهای تثیرگذار در فرایندهای منطقه خاورمیانه، راه حل میانه را بعنوان یک راه حل نهایی پذیرفته و در دستورکار سیاست خارجی خود قرار داده اند.
خاورمیانه کنونی اکنون در میانه بودن و شدن به سمت بازنگری در کلان راهبردهایی حرکت می کند که به نظر می رسد برآیند سه مولفه بنیادین آشوب سیستمی، توسعه گرایی و ثبات راهبردی است.
پایان/
نظر شما