اقتصاد توسعه چیست؟

اگر بخواهیم به معرفی اقتصاد توسعه به‌عنوان یکی از موضوعات مهم در حوزه‌ی اقتصادی بپردازیم، باید بگوییم شاخه‌ای مهم از علم اقتصاد است که موضوع اصلی آن، بررسی و تجزیه‌وتحلیل فرآیند توسعه در کشورهای کم‌درآمد و کمتر توسعه‌یافته به‌خصوص کشورهای جهان سوم با استفاده از روش‌های متعدد است.

به گزارش تحریریه، امروزه اقتصاد توسعه، بیشتر از هر موضوع دیگری در حوزه‌ی اقتصاد مطرح شده است. اگر بخواهیم به معرفی اقتصاد توسعه به‌عنوان یکی از موضوعات مهم در حوزه‌ی اقتصادی بپردازیم، باید بگوییم شاخه‌ای مهم از علم اقتصاد است که موضوع اصلی آن، بررسی و تجزیه‌وتحلیل فرآیند توسعه در کشورهای کم‌درآمد و کمتر توسعه‌یافته به‌خصوص کشورهای جهان سوم با استفاده از روش‌های متعدد است.

به‌طورکلی اقتصاد توسعه بر بهبودِ شرایط مالی و اقتصادی و اجتماعی در کشورهای درحال‌توسعه تمرکز داشته و با هدف بهبود شرایط در فقیرترین کشورهای جهان، عواملی مانند بهداشت، آموزش، شرایط کار، سیاست‌های داخلی و بین‌المللی و شرایط بازار و عوامل اقتصاد کلان و خرد مرتبط با ساختار اقتصادهای درحال‌توسعه و رشد اقتصادی داخلی و بین‌المللی را بررسی می‌کند.

به عبارت ساده‌تر تبدیل‌شدن کشورهای نوظهور به کشورهای مرفه‌تر را مطالعه می‌کند.

البته تعاریف متعددی درباره‌ی این شاخه از علم اقتصاد وجود دارد. علت چنین تنوع گسترده‌ای از تعاریف را می‌توان پیچیدگی بیش‌ازاندازه‌ی اقتصاد توسعه دانست. برای مثال، برخی از اقتصاددانان در تعریف آن آورده‌اند علمی که وظیفه‌اش بررسی میزان رشد کمی و کیفی هر کشوری در تولیدات ناخالص ملی است.

برای آشنایی نسبتاً کامل شما با موضوع اقتصاد توسعه لازم است ابتدا به بررسی تاریخچه‌ی آن بپردازیم. این شاخه از اقتصاد به‌عنوان یکی از جدیدترین شاخه‌ها و بحث برانگیزترین آن‌ها شناخته شده است. شروع این علم به سال ۱۷۷۶ میلادی بازمی‌گردد. در واقع، تالیف کتاب ثروت ملل از آدام اسمیت را می‌توان شروع این شاخه از علم اقتصاد معرفی کرد.

اقتصاد توسعه چیست؟

دانشمندان اقتصاد توسعه

اگر بخواهیم به تاریخچه و بررسی نحوه‌ی شکل‌گیری این علم و روند پیشرفت نظریه‌هایش بپردازیم باید به مکتب مرکانتیلیسم مراجعه کنیم. در واقع، با آغاز این مکتب بود که به نظریه‌های اقتصادی و شاخه‌های مختلف آن توجه بیشتری شد. در این مکتب، معیار بررسی توسعه‌ی اقتصادی در هر کشوری میزان طلا و نقره‌اش بود. بعدها این نظریه‌ها شکل کامل‌تری به خود گرفت و علم اقتصاد توسعه به شکل امروزی درآمد.

از اقتصاددانان برجسته‌ی توسعه می‌توان جفری ساکس، هرناندو دو سوتو پولار، سیمون کوزنتس، آمارتیا سن و جوزف استیگلیتز، برندگان جایزه‌ی نوبل را نام برد.

اقتصاد توسعه چیست؟

(به ترتیب از راست به چپ ردیف بالا در نمایش دسکتاپ)

۱- آدام اسمیت
۲- سیمون کوزنتس
۳- آمارتیا سن
۴- هرناندو دو سوتو پولار
۵- جوزف استیگلیتز
۶- جفری ساکس

اقتصاد توسعه چیست؟

اقتصاد توسعه، فرآیندی است که طی آن رفاه اقتصادی و کیفیت زندگی یک ملت، منطقه، جامعه‌ی محلی یا یک فرد بر اساس اهداف و مقاصد هدفمند بهبود می‌یابد. اقتصاد توسعه، حوزه‌ی خاصی از اقتصاد است که روند رشد و توسعه را مطالعه می‌کند. به‌طوری‌که این علم در حدود یک کشور مطالعه و بررسی می‌شود.

از آنجایی که یک کشور در روند گسترش خود به توسعه و رشد اقتصادی وابستگی فراوانی دارد، اقتصاد توسعه می‌تواند در ابعاد وسیعی استفاده شود؛ اما این به معنای انحصار کاربرد اقتصاد توسعه در فعالیت‌های اقتصادی نیست.

این بخش از اقتصاد، در قالب نظریه‌ها و شیوه‌ها، برای سیاست‌گذاری استفاده می‌شود و می‌تواند در گستره‌ی وسیعی موجب بهبود شرایط یک کشور شود. بهبود اوضاع نیازمند تغییرات و اعمال اصلاحاتی در مولفه‌ها و فاکتورهای مختلف است که به‌وسیله‌ی اقتصاد توسعه ممکن است.

توجه به توسعه از گذشته تا کنون از مهم‌ترین مسائل بوده‌، به همین دلیل رویکردهای اقتصادی، بیشتر در مرکز توجه افراد قرار داشته و در ابعاد سیاسی و اجتماعی، خود را نمایان کرده است.

نظریه‌پردازها اقتصاد توسعه را در قالب متغیر مطرح می‌کنند؛ درحالی‌که تا کنون هیج آموزه‌ی به‌خصوصی درباره‌ی اقتصاد توسعه معرفی نشده و قالب ثابتی برایش وجود ندارد؛ برخی از اقتصاددانان، برایش اصول ثابتی را مطرح می‌کنند.

اهداف اقتصاد توسعه

برای بررسی اقتصاد توسعه، آشنایی با اهداف آن حائز اهمیت است. همان‌طور که در ابتدای این مطلب نیز به آن اشاره شد، به‌طورکلی وظیفه‌ی اصلی اقتصاد توسعه افزایش میزان توسعه‌ی کشورهای کم‌درآمد با کمک روش‌ها و اندیشه‌های مختلف است.

همچنین اقتصاد توسعه باید به ارزش‌های فرهنگی و انسانی توجه بیشتری کند. بنابراین، در اینجا رفاه فقط جنبه‌ی مادی ندارد؛ بلکه جنبه‌ی غیرمادی نیز دارد. اقتصاد توسعه آزادیِ انتخاب‌های اقتصادی و اجتماعیِ مسئولانه را ترویج می‌کند. افراد و ملت‌ها باید از بردگی و جهل و بدبختی رها شوند.

افزایش میانگین امید به زندگی نمونه‌ای از پیامدهای اقتصاد توسعه است. نتایج دیگر افزایش بهره‌وری، نرخ سواد و آموزش عمومی بهتر است.

اهداف این شاخه‌ی اقتصاد مسائل گسترده‌تری را به خود اختصاص می‌دهد. از جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱- افزایش دسترسی به کالاها و خدمات: مانند تولید و چگونگی گسترش و توزیع کالاهای حیاتی مانند غذا و نوشیدنی، سرپناه، آموزش، بهداشت و حفاظت.
۲- افزایش درآمد سرانه: درآمد یکی از راه‌های موفق‌تر شدن و از مؤلفه‌های رفاه است.
۳- تخصیص و تهیۀ انواع کالاها و منابع تولید کمیاب در دسترس: تهیه‌ی این کالاها باید به‌صورت پی‌درپی رشد کند تا در نهایت به پیشرفت منجر شود.
۴- ترقی توسعه‌ی اقتصادی، هم‌زمان با رشد اقتصادی و ایجاد تغییرات در ساختار اقتصادی کشورها: این اهداف می‌توانند در سطح محلی و حتی بین‌المللی اجرا شوند. همین موضوع در نهایت می‌تواند وضعیت توده‌ی مردم در کشورهای توسعه‌نیافته را بهبود بخشد.
۵- بهبود شرایط کسب‌وکار، آموزش عمومی، سطح بهداشت و درمان و در نهایت، بهبود سطح زندگی مردم: این اهداف می‌توانند از طرق مختلف مانند کمک‌های بخش خصوصی و دولتی محقق شوند.
۶- بهبود سریع و گسترده‌ی سطح زندگی مردم فقیر جامعه که درگیر فقر، سوءتغذیه، بی‌سوادی و… هستند؛

در نهایت باید گفت که هدف اصلی اقتصاد توسعه، بهبود سطح زندگی مردم و وضعیت عمومی آن‌هاست. البته دستیابی به این هدف، بسیار پیچیده بوده و برای دستیابی به آن لازم است در کنار علم اقتصاد از علوم فراتر از اقتصاد نیز استفاده کرد.

اقتصاد توسعه باید با انواع مکانیسم‌های موجود در جامعه شامل مکانیسم‌های اقتصادی و اجتماعی و حتی نهادی در ارتباط بوده و با آن‌ها سروکار داشته باشد تا از این طریق بتواند هرچه سریع‌تر اهداف خود را تحقق بخشد.

استراتژی‌ها برای دگرگونی یک اقتصاد درحال‌توسعه منحصربه‌فرد هستند؛ زیرا پیشینه‌های اجتماعی و سیاسی کشورها و چارچوب‌های فرهنگی و اقتصادی هر ملتی به‌طور چشمگیری متفاوت هستند: مانند حقوق زنان و قوانین کار کودکان.

نظریه‌های اقتصاد توسعه در گذر زمان

اقتصاد توسعه به‌واسطه‌ی نظریه‌های مختلفی شکل گرفته و در هر دوره، قالب تازه‌ای از سیاست را در ساختار خود نمایان کرده است. همین موضوع عاملی برای پیدایش مخالفان و موافقان برای این نظریه‌ها بوده است.

شاید بتوان گفت از گذشته تا کنون هدف تمامی نظریه‌ها در حوزه‌ی رونق بازار قرار داشته؛ اما به‌دلیل تفاوت در نحوه‌ی سیاستگذاری، موافقان و مخالفان به وجود آمدند.

اقتصاد توسعه از زمان‌های گذشته مطرح شده و هم اکنون هم به شیوه‌ی مدرنی خود را به جوامع نشان می‌دهد. مسئله‌ای که بین نظریه‌های اقتصاد توسعه در گذشته و اکنون وجود دارد، تفاوتی بارز در اهداف اقتصاد توسعه در این دوره‌هاست.

بر اساس اهدافی که در گذشته برای اقتصاد توسعه تعیین شده بود، تصور این بود که این علم منحصر به مسائل اقتصادی و مالی کشور است. به‌طوری‌که گویا بهبود اوضاع کشور و توسعه و رشد آن، به عوامل اقتصادی همچون واردات، صادرات، تولیدات، پرداخت‌ها و موارد مشابه وابسته است.

در حالی که که امروزه بحث‌های اقتصادی در گستره‌ی وسیع‌تری بررسی می‌شود و وابستگی‌های اجتماعی و فرهنگی‌ هم در آن‌ها مطرح است. در این صورت، طبیعتاً متغیرها افزایش پیدا کرده و وسعت به مراتب بیشتری پیدا می‌کنند.

با این توصیف، تعریفی قدیمی در قالب رشد اقتصادی بوده است؛ اما امروزه اقتصاد توسعه چیزی فراتر از رشد اقتصادی است که مؤلفه‌هایی چون فرهنگ، آداب و رسوم، قومیت و مواردی از این قبیل را در بر می‌گیرد. توجه به این پارامترها می‌تواند عاملی برای رشد و توسعه‌ی یک کشور باشد. به‌طوری‌که هر یک از این موارد، در قالب مشخصی بررسی و توصیف می‌شوند.

پارامترهای موثر در نظریه‌ها

برای مثال، کیفیت آموزش، مؤلفه‌ی مؤثری در اقتصاد توسعه است که اقتصاددانان بزرگ، در قالب یک پارامتر مؤثر مطرح کرده‌اند. از دیگر فاکتورهای مطرح‌شده در این زمینه، می‌توان به نرخ مرگ‌ومیر و شاخص امید به زندگی در یک کشور اشاره کرد.

این فاکتورها با سطح بهداشت و زیرساخت‌های رفاهی کشور ارتباط مستقیمی دارند. به همین دلیل بررسی آن‌ها، گستره‌ی وسیع‌تری از شرایط کشور را در بر می‌گیرد. درنتیجه مطالعه و توجه به آن‌ها، تأثیرگذارتر از بررسی مؤلفه‌های اقتصادی به تنهایی خواهد بود.

این مؤلفه‌ها با بررسی سطح کیفیت کشور، تأثیر بسیاری در روند رشد و توسعۀ کشور خواهند داشت. به همین دلیل امروزه در میان مؤلفه‌های مطرح در بحث اقتصاد توسعه، علاوه بر پارامترهای رشد اقتصادی، این دسته از فاکتورها هم مطرح می‌شوند.

بنابراین اهداف اقتصاد توسعه، شامل مواردی مانند تولید سرانه، توزیع عادلانه درآمد، همگرایی اقتصادی و شاخص توسعه‌ی انسانی می‌باشد. با این توصیف، رشد و توسعه‌ی کشور، نه‌تنها محدود به مسائل اقتصادی نمی‌شود، حتی جوانب سیاسی و اجتماعی را به مراتب بیشتر در نظر می‌گیرد.

با این حال، برخی مثال‌های نقض هم وجود دارد که اصول ثابت مطرح‌شده‌ی اقتصاددانان را هدف قرار می‌دهد. چرا که شرایط تمامی کشورها یکسان نیست و همین مسئله تأثیر مستقیمی در تعیین پارامترهای اقتصاد توسعه دارد. در واقع می‌توان گفت علت انتقاد بسیاری از افراد، همین مسئله است.

بنابراین لازم است در بحث اقتصاد توسعه، مؤلفه‌های بیرونی را هم در نظر گرفت و متناسب با شرایط کشور، فاکتورهای درستی را مطرح کرد تا به رشد و گسترش کشور کمک شود.

اقتصاد توسعه چیست؟

چرا باید اقتصاد توسعه بیاموزیم؟

حال که با موضوع اقتصاد توسعه و کارکردهای آن در علم اقتصاد آشنا شدید ممکن است این سؤال برای شما به وجود آمده باشد که چرا باید این علم را یاد بگیریم؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت اقتصاد به‌تنهایی با استفاده از یک سری روش ثابت نمی‌تواند همه‌ی کشورهای جهان را رهبری کند. برای مثال، همه‌ی ما می‌دانیم که روش‌های استفاده‌شده در کشور ژاپنِ پس از جنگ را نمی‌توان امروزه در کشورهایی همچون افغانستان و عراقِ درگیر جنگ استفاده کرد.

به‌عبارت دیگر، آن روش‌ها در آن برهه‌ی زمانی توانست ژاپن را به کشوری پیشرفته تبدیل کند؛ اما با شرایط پیچیده‌ی امروزی، روش‌های قدیمی پاسخ‌گو نخواهند بود.

شاید با خود بگویید در کشورهای فقیر و توسعه‌نیافته که زمینه‌ها و مسائل فرهنگی مشابهی دارند می‌توان از یک سری روش‌های ثابت اقتصادی استفاده کرد؛ اما باید بگوییم که چنین تصوری اشتباه است. در واقع، در چنین کشورهایی جهت‌گیری‌های متفاوت ایدئولوژیکی باعث شده، مسائل فرهنگی بسیار پیچیده شوند.

بنابراین، برای خروج از چنین وضعیتی لازم است از روش‌ها و اندیشه‌های جدید استفاده کرد. در واقع کاری که اقتصاد توسعه انجام می‌دهد همین است.

نتایج یادگیری اقتصاد توسعه

طبیعتاً باتوجه‌به تعریف اقتصاد توسعه و اهدافی که اقتصاد توسعه دنبال می‌کند، می‌توانیم نتایج زیر را برای یادگیری اقتصاد توسعه بیان کنیم:

۱- برای درک دلایل تقریبی فقر، توسعه‌نیافتگی، تبعیض طبقاتی و جنسیتی و…؛
۲- برای مشاهده‌ی اثربخشی نهادها و سیاست‌ها برای رسیدگی به این مسائل اجتماعی؛
۳- نگرانی برای کارایی برنامه‌های هزینه‌ای؛
۴- برای درک ارتباط بین اقتصاد سیاسی و توسعه.

برای اینکه بتوانیم اقتصاد توسعه را یاد بگیریم و در آن موفق باشیم، لازم است در حیطه‌های مختلفی مهارت داشته باشیم. به‌عبارت دیگر، کلید موفقیت در این حوزه، آشنایی با علوم مربوط به آن است. برای مثال، مهارت در نوآوری به‌عنوان یکی از موضوعات مهم در این شاخه از علم اقتصاد است.

چراکه مسائل مربوط به توسعه‌ی کشورهای جهان سوم، در یک دنیای منحصربه‌فرد است. در چنین شرایطی فرد علاوه بر نگاه کلاسیک و روند آن، باید از روش‌های غیر مرسوم این حوزه نیز استفاده کند.

تعریف اقتصاد توسعه

باتوجه‌به آنچه تا کنون گفته شد، می‌توان دریافت که اقتصاد توسعه یک مبحث گسترده برای پیشرفت کشور در تمامی بُعدهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. به همین دلیل در قالب یک آموزه‌ی موثر، می‌تواند سبب رشد و توسعه‌ی هرچه بیشتر کشور شود. باتوجه‌به اینکه فضای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یک کشور، می‌تواند در یک کل منسجم، سبب رشد و گسترش کشور در ابعاد متنوع شود، آگاهی و یادگیری اقتصاد توسعه، در قالب نظریات نوین، بیشترین کمک ممکن را حاصل خواهد کرد.

جنبه‌های دیگر تعریف

به همین دلیل گفته می‌شود که در بحث توسعه، نمی‌توان فقط به جنبه‌ی مالی و درآمدی اقتصاد تکیه کرد؛ بلکه باید زوایای متفاوت را هم بررسی کرد تا روندهای مرتبط با رشد، به نتیجه‌ی درستی برسند.

از این رو در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، از علم اقتصاد توسعه برای بررسی جنبه‌های فرایند توسعه و گسترش، بهره گرفته می‌شود تا در نهایت به پیشرفت و تغییرات اصولی و ساختاری منجر شود.

به این منظور اقتصاددانان با توجه به شرایط و وضعیت کشور، پارامترهایی در قالب فاکتورهای مختلف، مطرح می‌کنند تا سازماندهی در زمینه‌های مختلف علمی، اقتصادی و آموزشی صورت بگیرد که باید گفت همین موضوع نشان‌دهنده‌ی اهمیت یادگیری اقتصاد توسعه در راستای پیشرفت کشور است.

اقتصاد توسعه چیست؟

جنبه‌های مختلف اقتصاد توسعه

توسعه‌ی کشور و اقتصاد توسعه هر دو شامل طیف وسیعی از مطالعات است. اصولاً اقتصاد توسعه را می‌توان به دو دسته‌ی اقتصادی و اجتماعی تقسیم کرد.

دسته‌ی اقتصادی

۱- رشد اقتصادی:
اقتصاد توسعه از رشد اقتصادی به‌عنوان شاخصی برای کارایی توسعه‌ی کشور استفاده می‌کند. رشد اقتصادی نشان می‌دهد که کشور چقدر خوب اداره می‌شود و بالقوه در حال رشد است. بارزترین و کمی‌ترین شاخص برای ارزیابی توسعه‌ی کشور است.

۲- تغییر ساختاری:
تغییر ساختاری، نحوه‌ی سازمان‌دهی اقتصاد کشور و نحوه‌ی عملکرد بازار بین عملیات بازار آزاد و کنترل دولتی است. تغییرات ساختاری اساسی‌ترین جنبه‌ی توسعه‌ی کشور است. ازاین‌رو اقتصاد توسعه نیز به بررسی تغییرات ساختاری یک کشور می‌پردازد.

۳- تغییرات تکنولوژیک:
فناوری می‌تواند رفتار اقتصادی مانند تولید و مصرف را به میزان فراوانی تغییر دهد. هنگامی‌که فناوری جدیدی ظاهر می‌شود، اقتصاد توسعه تأثیر آن را بر توسعه‌ی کشور تجزیه‌وتحلیل می‌کند.

دسته‌ی اجتماعی

اقتصاد توسعه، پیامدهای اقتصادی توسعه‌ی مرتبط با اجتماع را نیز تحلیل می‌کند.

۱- مؤسسه‌ها:
نهادها برای اقتصاد یک کشور ضروری هستند. نهادهای تثبیت‌شده، توسعه‌ی اقتصاد کشور را تسهیل می‌کنند.

۲- تحصیلات:
سرمایه‌ی انسانی تحصیل‌کرده به تولید اقتصادی بیشتر و استاندارد زندگی بهتر منجر می‌شود. بسیاری از کشورها تمرکزشان در سرمایه‌گذاری از طریق آموزش سرمایه‌ی انسانی خود است؛ بنابراین اقتصاد توسعه به نتایج اقتصادی چنین سیاست‌هایی توجه می‌کند.
در درجه‌ی اول به دنبال یافتن سطح سرمایه‌ی انسانی فعلی، توسعه و ارائه جهت برای سیاست‌گذاری آموزشی است.

۳- سلامت عمومی:
استانداردهای زندگی بهتر، عامل بهبود سلامت عمومی است. کشورها سلامت عمومی را بخشی از توسعه‌ی خود می‌دانند. از آنجایی‌که پیشرفت سلامت عمومی مستلزم هزینه‌های فراوانی است، اقتصاد توسعه بسیار مهم است.

۴- شرایط کاری:
شرایط کار، ارتباط نزدیکی با سطح پیشرفته‌ی اقتصاد دارد. شرایط کاری شامل حقوق و مزایای کارکنان است که نشان‌دهنده‌ی قدرت خرید در یک اقتصاد است. اقتصاد توسعه می‌تواند در ارزیابی تأثیر شرایط کار بر اقتصاد آینده کمک کند.

انواع اقتصاد توسعه

اقتصاد توسعه چیست؟

مرکانتلیسم

تصور می‌شود مرکانتیلیسم یکی از اولین شکل‌های اقتصاد توسعه است که شیوه‌هایی را برای ارتقای موفقیت ملت ایجاد کرد و نظریه‌ی اقتصادی غالبی بود که از قرن ۱۶ تا ۱۸ در اروپا اجرا می‌شد. این تئوری، تقویت قدرت دولتی را از طریق کاهش قرارگرفتن در معرض قدرت‌های ملی رقیب ترویج می‌کرد.

مرکانتیلیسم مانند مطلق‌گرایی سیاسی و سلطنت مطلقه، مقررات دولتی را با ممنوع‌کردن مستعمره‌ها از معامله‌کردن با سایر کشورها ترویج می‌کرد.

اقتصاد توسعه چیست؟

ناسیونالیسم اقتصادی

ناسیونالیسم اقتصادی منعکس‌کننده‌ی سیاست‌های کنترل داخلی تشکیل سرمایه و اقتصاد و نیروی کار است با استفاده از تعرفه‌ها یا سایر موانع. نتیجتاً حرکت سرمایه و کالا و نیروی کار را محدود می‌کند. اقتصادِ ابتدای تشکیل آمریکا نمونه‌ی بارز ناسیونالیسم اقتصادی بود.

به‌عنوان یک ملت جدید، بدون اتکا به عوامل خارجی، به دنبال توسعه‌ی خود بود. این کشور تعرفه‌های زیاد را تصویب کرد تا صنایع داخلی بدون مانع رشد کنند.

مدل مراحل خطی رشد

مدل مراحل خطی رشد برای احیای اقتصاد اروپا پس از جنگ جهانی دوم استفاده شد. این مدل بیان می‌کند که رشد اقتصادی فقط از صنعتی‌شدن نشئت می‌گیرد.

مدل مراحل خطی رشد، افزودن میزان مناسبی از سرمایه با مشارکت عمومی را به تصویر می‌کشد. این تزریق سرمایه و محدودیت‌های بخش دولتی، به توسعه‌ی اقتصادی و صنعتی‌شدن منجر می‌شود.

اقتصاد توسعه چیست؟

نظریه‌ی تغییر ساختاری

این تئوری بر تغییر ساختار کل اقتصاد یک ملت متمرکز است و هدفش تغییر جامعه از جامعه‌ی عمدتاً کشاورزی به کاملاً صنعتی می‌باشد.

به‌عنوان‌مثال، روسیه قبل از انقلاب کمونیستی یک جامعه‌ی کشاورزی بود. هنگامی‌که کمونیست‌ها خانواده‌ی سلطنتی را سرنگون کردند و قدرت را به دست گرفتند، کشور را به‌سرعت صنعتی و درنهایت به ابرقدرت تبدیل کردند.

اقتصاد توسعه چیست؟

جمع‌بندی

اقتصاد توسعه شاخه‌ای از علم اقتصاد است که بر توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی کشور تمرکز می‌کند؛ بر این‌که چگونه افراد یک جامعه می‌توانند از فقر رها شده و از استاندارد زندگی بهتری برخوردار شوند.

مطالعات اقتصادی توسعه را می‌توان به دو جنبه‌ی اقتصادی و اجتماعی تقسیم کرد. تحقیقات اقتصادی توسعه می‌تواند به سیاست‌گذاران در تصمیم‌گیریِ بهتر و تدوین برنامه‌های صحیح کمک کند.

دانشجویان اقتصاد و اقتصاددانان حرفه‌ای، نظریه‌ها و روش‌هایی را بیان و ایجاد می‌کنند که متخصصان را در تعیین شیوه‌ها و سیاست‌هایی راهنمایی می‌کند و در سطح سیاست داخلی و بین‌المللی استفاده و اجرا می‌شود.

منبع: کلینیک اقتصاد

پایان/

۱ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۰
کد خبر: 28662

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 9 + 2 =