«تورم» و «آزادی» از نگاه «جورف استیگلیتز»

«حوزف استیگلیتز» اقتصاددان برجسته و برنده جایزه نوبل دیدگاه های خود را در مورد تورم و آزادی و ارتباط آن ها با یکدیگر در جامعه را بررسی کرده است.

به گزارش تحریریه، «جوزف ای. استیگلیتز» اقتصاد دان شناخته شده، برنده جایزه نوبل و استاد دانشگاه کلمبیا در گفت وگویی با «پراجکت سیندیکیت» (Project Syndicate) دیدگاه های خود را در مورد «تورم و آزادی» بیان داشت.

Project Syndicate (PS): یک سال و نیم پیش، شما از واکنش فدرال ریزرو ایالات متحده به تورم در ایالات متحده انتقاد و استدلال کردید که اقدامات بانک های مرکزی و نه خود آن ها، موجب کاهش تورم شده اند. اکنون، بسیاری از ناظران خطرات تورمی دولت دوم دونالد ترامپ را برجسته می‌کنند زیرا وی احتمالاً تعرفه‌های وارداتی را دو برابر می‌کند و به دنبال ضعیف‌تر کردن دلار است. آیا ریسک های تورمی دیگری را در افق مشاهده می کنید و سیاست گذاران ایالات متحده در حال حاضر برای حمایت از تداوم ثبات قیمت ها چه کاری باید انجام دهند؟

جوزف ای. استیگلیتز (JES): چهار خطر تورمی اضافه تر در ارتباط با دولت دوم ترامپ وجود دارد. اولین مورد، تشدید قوانین مهاجرت است: با افزایش سن شهروندان ایالات متحده، نیروی کار کاهش می یابد. این روندی است که در شرایط بازار کار فشرده، فشار افزایشی بیشتری را بر دستمزدها وارد می کند. دوم، دولت دوم ترامپ احتمالاً انضباط مالی اندکی را اعمال خواهد کرد. به عنوان مثال، کاهش مالیات را برای شرکت ها و میلیاردرها را اجرا می کند. این می تواند انتظارات تورمی را افزایش دهد و احتمالاً حتی منجر به افزایش تقاضای کل شود. سوم، دولت ترامپ تقریباً به طور قطع سیاست ضدانحصاری جو بایدن را کنار می‌گذارد و عملاً به شرکت‌ها اجازه می‌دهد تا قیمت‌ها را افزایش دهند. در نهایت، دخالت احتمالی ترامپ به همراه فدرال رزرو ممکن است بازارها را بترساند و در ادامه به انتظارات تورمی بالاتر منجر شود.

«تورم» و «آزادی» از نگاه «جورف استیگلیتز»

PS: شما بارها نقش روایت های ناقص و دستکاری شده را در دامن زدن به افزایش پوپولیسم اقتدارگرا در ایالات متحده برجسته کرده اید. یکی از اصول مهمی که جناح راست آمریکا آن را تحریف و به سلاح تبدیل کرده، آزادی است. جمهوری خواهان آمریکا در مورد آزادی چه اشتباهی می کنند؟

JES: آزادی در مورد کاری است که می توانید انتخاب کنید. اما یک فرد بسیار فقیر - کسی که قادر به تامین غذا یا مسکن نیست و فرصت اقتصادی کمی دارد یا اصلا ندارد - هیچ انتخاب واقعی ندارد. آنها باید برای زنده ماندن هر کاری که می توانند انجام دهند. جمهوری‌خواهان ایالات متحده این واقعیت را نادیده می‌گیرند و در عوض این افسانه را تبلیغ می‌کنند که بدون توجه به موقعیتتان، می‌توانید به سادگی به هدفی که می خواهید برسید. آنها به راحتی فراموش می کنند که اگر برای شروع همان ضروریات اولیه را هم نداشته باشید، نمی توانید کاری را انجام دهید.

علاوه بر این، بسیاری از جمهوری‌خواهان این اصل را فراموش کرده اند که آزادی یک فرد می‌تواند به آزادی فرد دیگری لطمه بزند. آزادی برای برخی ها به معنی نبود آزادی برای برخی دیگر است، یا به قول «ایزایا برلین»، «آزادی برای گرگ ها اغلب به معنای مرگ گوسفندان است.» بنابراین یک جامعه باید آزادی های افراد یا گروه های مختلف را با دقت متعادل کند.

در همین راستا، تحمیل برخی محدودیت ها بر برخی افراد، گاهی اوقات می تواند آزادی را برای همه گسترش دهد. چراغ‌های راهنمایی را در نظر بگیرید: محدودیت در حرکت ما، این امکان را به وجود می آورد که از انسداد جلوگیری کنیم و در واقع آزادی حرکت را برای همه ایجاد نماییم، از جمله برای همان کسانی که ممکن است احساس کنند چراغ‌های راهنمایی آزادی فردی را کم می کنند.

PS: شما مقامات ضدانحصار ایالات متحده را به دلیل تلاش های اخیر آنها برای مقابله با افزایش تمرکز بازار تحسین کرده اید. در کتاب خود استدلال می‌کنید که مبارزه با قدرت بازار نیز ابزاری قوی برای پرداختن به «اجبار» توسط رسانه‌های انحصارچندقطبی (oligopolistic) است که با شکل دادن به باورهای مردم، انتخاب‌های آنها را محدود می‌کنند. چه چیز دیگری لازم است تا اطمینان حاصل شود که رسانه های خبری به ویژه، از جمله پلتفرم های رسانه های اجتماعی، نقش حیاتی خود را در دموکراسی هایی که به خوبی کار می کنند، ایفا نمایند؟

JES: باید مقداری پاسخگویی هم وجود داشته باشد. دادن مصونیت از مسئولیت به پلتفرم های رسانه های اجتماعی اشتباه بزرگی بود. در آن زمان، بحث این بود که رسانه‌های اجتماعی یک صنعت نوپا هستند و به فضایی برای رشد بدون محدودیت‌های بیش از حد یا حتی پاسخگویی کافی نیاز دارند. این رویه دیگر قابل دفاع نیست.

ما همچنین به مقررات نیاز خواهیم داشت. قانون خدمات دیجیتال اروپا گامی در جهت درست بود، اما حتی این مقدار نیز کافی نیست. این درحالی است که دولت همزمان باید از رسانه های خبری حمایت کند. به هر حال، رسانه های خبری یک کالای عمومی را فراهم می کنند و کالاهای عمومی به طور اجتناب ناپذیری در بازارهای خصوصی کمتر عرضه می شوند.

PS: شما در کتاب «راه آزادی» توضیح می دهید که همه انواع اجبار بد نیستند، و همچنین نباید به عنوان نقطه مقابل آزادی تلقی شود. در واقع، موارد زیادی وجود دارد که «اقدامات دولت که اجباری و روزگویانه به نظر می‌رسند، در واقع مجموعه گزینه‌ها را برای همه یا بیشتر مردم افزایش می‌دهند.» چگونه همین اجبار از هماهنگی نظام اقتصادی در داخل کشورها حمایت می کند و چگونه باید از آن برای پیشبرد هماهنگی جهانی استفاده کرد؟

«تورم» و «آزادی» از نگاه «جورف استیگلیتز»

JES: مثال چراغ راهنمایی راه ساده ای برای درک چنین هماهنگی ارائه می دهد، اما نمونه های بی شمار دیگری از این اصل کلی وجود دارد، از جمله در مقیاس جهانی.

اگر واکسن‌های mRNA کووید-۱۹ که در طول همه‌گیری به سرعت توسعه یافتند، وجود نداشت، من امروز اینجا نبودم. پول دولت نه تنها پلتفرم تولید این واکسن‌ها، بلکه بخش قابل توجهی از مسیر عرضه آنها به بازار را هم تامین کرد. اما برای اینکه دولت ها بتوانند چنین کالاهای عمومی را تامین کنند، باید مالیات بگیرند.

مالیات‌ها، بنا به تعریف، امری اجباری هستند، اما پولی که من و دیگران مجبور به پرداخت آن شده‌ایم، از تحقیقات دولتی حمایت می‌کند که آزادی ما را شاید به اساسی‌ترین شکل ممکن افزایش داده است، یعنی به ما آزادی زندگی را عطا می کند.

PS: کتاب «هدف نهایی» شما به دنبال توصیف یک سیستم اقتصادی و سیاسی است که نه تنها کارآیی، برابری و پایایی، بلکه ارزش های اخلاقی را نیز ارائه می دهد. اما در ابتدا، دلایل شکست سرمایه‌داری نئولیبرال را بررسی می‌کنید، از جمله باور کور طرفداران آن به وجود «نیروهای خوداصلاح‌کننده. آیا ایمان به جادوی بازار اکنون نسبت به گذشته کمتر شده است؟

JES: من معتقدم اینطور است، حداقل در میان بخش بزرگی از جمعیت.

نئولیبرالیسم شکست خورد و ما این را می دانیم، زیرا در دوره رواج آن میزان رشد کمتر و نابرابری بیشتر بوده است. به نظر می رسد که بخش بزرگی از مردم درک می کنند که این ایدئولوژی مقصر اصلی بیشتر مشکلات فعلی ما است.

اما، متأسفانه، فرآیندهای سیاسی نیز لزوماً خوداصلاح کننده نیستند. رای دهندگان در بسیاری از جاها به شکست سیاست های «راست میانه» با چرخش به سمت راست افراطی واکنش نشان داده اند. این امر تنها با دادن قدرت بیشتر به شرکت ها – آزادی بیشتر – در ازای ضرر کارگران و مصرف کنندگان، مشکلات ما را تشدید می کند.

Joseph Stiglitz on inflation, freedom, neoliberalism, and more ...

PS: شما در کتاب «راه آزادی» استدلال می‌کنید که ایجاد «تغییرات جزئی» در چارچوب نئولیبرالی «کافی نیست»، با اینحال انقلاب‌ها هم «معمولاً پایان خوبی ندارند». در عوض، ما باید برای دگرگونی مشروع بزرگ در چارچوب سیستم دموکراتیک‌مان فشار بیاوریم یعنی تغییری که به همان اندازه رادیکال است، برای نمونه همچون طرح New Deal در ایالات متحده.

چنین برنامه‌ای شامل چه مواردی می‌شود، و چه تفاوتی با اصلاحات اعمال شده در دوره رئیس‌جمهور فرانکلین روزولت و جانشینان او دارد؟

JES: فرانکلین روزولت ایالات متحده را در مسیر اساساً جدیدی قرار داد که دولت مسئولیت بیشتری را برای ثبات اقتصاد کلان و رفاه شهروندان (مانند تامین اجتماعی) بر عهده گرفت. اما این تقریباً یک قرن پیش بود و اکنون آشکارا جهان تغییر کرده است. چیزی که زمانی یک اقتصاد کشاورزی بود، و سپس به یک اقتصاد تولیدی تبدیل شد، اکنون یک اقتصاد مبتنی بر خدمات و دانش است. توازن قدرت اقتصادی جهانی تغییر کرده است، محیط ژئوپلیتیکی نیز حتی با چند سال پیش متفاوت است. در همین حال، ما در مرزهای سیاره ای خود با بحران آب و هوایی مواجه هستیم. و مهمتر از همه، ما اکنون درک بهتری از آنچه رفاه انسان نیاز دارد و چیزی که باعث عملکرد بهتر اقتصاد می شود، داریم.

یک برنامه سیاستی جدید باید بر اساس چند اصل کلیدی هدایت شود: اول، ما به یک بوم‌شناسی غنی از ترتیبات نهادی، از جمله شرکت‌های انتفاعی و غیرانتفاعی (از جمله سازمان‌های غیردولتی)، و مکانیسم‌هایی برای اقدام جمعی - همچون اتحادیه‌ها، تعاونی‌ها در کنار دعاوی حقوقی جمعی نیاز داریم. دولت ها در سطوح مختلف باید در مقررات، مالیات و سرمایه گذاری عمومی مشارکت داشته باشند.

چنین دستور کاری باید منعکس کننده آگاهی دقیق از چگونگی شکل دادن این نهادها به ما و پیامدهای اجتماعی گسترده تر آنها باشد. این تحول باید نسبت به روابط قدرت، روش‌هایی که نهادهای مختلف می‌توانند به عنوان بخشی از یک سیستم کنترل و تعادل اجتماعی عمل کنند، و اینکه چگونه نابرابری ثروت به نابرابری سیاسی تبدیل می‌شود، حساسیت نشان دهد.

در نهایت، باید بپذیریم که موضوع مهم، تولید ناخالص داخلی - یعنی تولید و انباشت کالاها و خدمات - نیست بلکه رفاه فردی و اجتماعی است که اهمیت دارد ولی به طور کلی تعریف شده است. بنابراین درک روش‌هایی که ترتیبات مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر رفاه تأثیر می‌گذارند، ضروری است.

«جوزف ای. استیگلیتز»: اقتصاددان ارشد سابق بانک جهانی و رئیس پیشین شورای مشاوران اقتصادی رئیس جمهور ایالات متحده، استاد دانشگاه در دانشگاه کلمبیا، برنده جایزه نوبل در اقتصاد، و نویسنده کتاب تازه «راه آزادی: اقتصاد و جامعه خوب» (۲۰۲۴).

پایان/

۲۴ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۰
کد خبر: 30293

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 4 + 1 =