به گزارش تحریریه، روزنامه دولتی شینهوای چین در مقالهای با عنوان «از میز کودکان تا میز اصلی؛ اروپا چقدر راه دارد؟» به بررسی تحولات اخیر در روابط میان ایالات متحده و اروپا پرداخته و دیدگاههای مختلفی را مطرح کرده است.
در این گزارش تحلیلی آمده است:
چندی پیش، زمانی که آمریکا اروپا را کنار گذاشت و مستقیماً با روسیه درباره بحران اوکراین وارد مذاکره شد، فضای رسانهای اروپا بهشدت ملتهب شد. در تاریخ ۱۸ فوریه، روزنامه فایننشال تایمز گفتوگویی را با آرمین پاپرگر، مدیرعامل شرکت صنایع نظامی «راینمتال» آلمان منتشر کرد. او در بخشی از سخنان خود با اشاره به جایگاه اروپا در معادلات جهانی، جملهای تأملبرانگیز گفت:
«وقتی بزرگترها غذا میخورند، کودکان باید پشت میز دیگری بنشینند. آمریکا در حال مذاکره با روسیه است، اما هیچ اروپایی پشت میز حضور ندارد. کاملاً روشن است که اروپاییها همان کودکان هستند».
این سخن، بهخوبی موقعیت نابرابر اروپا در مناسبات قدرت جهانی، بهویژه در برابر ایالات متحده، را بازتاب میدهد؛ موقعیتی که در ماههای اخیر بار دیگر برجسته شده است.
اروپاییهایی که نمیخواهند مورد بیتوجهی قرار گیرند، تلاش کردند خود را به «میز اصلی» برسانند. امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه، کییر استارمر نخستوزیر بریتانیا و کایا کالاس نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی و سیاست امنیتی، یکی پس از دیگری به واشنگتن سفر کردند. اما این سفرها آنطور که انتظار داشتند پیش نرفت — آنها که با آرمان «خانواده فراآتلانتیکی» راهی آمریکا شده بودند، با «هنر معاملهگری» آمریکاییها سردرگم شدند.
سفر مکرون به واشنگتن از سوی رسانهها بهعنوان یک «فاجعه دیپلماتیک» توصیف شد. زمانی که او تلاش کرد موضعی «مشترک از سوی اروپا» را به نمایش بگذارد، تصاویر پخششده از کاخ سفید واقعیت را برملا کرد — در نشست ویدیویی، ترامپ در مرکز اتاق بیضیشکل کاخ سفید نشسته بود، در حالی که مکرون به گوشهای از میز رانده شده بود. حتی در کنفرانس خبری مشترک میان ترامپ و مکرون، رئیسجمهور فرانسه هیچ اشارهای به لزوم مشارکت اروپا در مذاکرات صلح اوکراین نکرد.
اوضاع برای استارمر حتی بدتر بود. زمانی که تلاش کرد «روابط ویژه بریتانیا و آمریکا» را به نمایش بگذارد، ترامپ ناگهان با حملهای لفظی او را غافلگیر کرد: «شما میتوانید خودتان با روسیه مقابله کنید؟» تصویر چهره شرمزده استارمر در آن لحظه، بارها و بارها از سوی رسانههای بریتانیایی دستمایه تمسخر قرار گرفت. این دیدار سطح بالا که قرار بود پیوندهای فراآتلانتیکی را بازسازی کند، حتی به صدور یک بیانیه مشترک هم منتهی نشد — در سناریوی ترامپ، «متحدان ویژه» گذشته به نقشهای فرعی تبدیل شدهاند.
از دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ که از بودجه نظامی ناتو گلایه داشت، تا زمانی که مکرون «مرگ مغزی ناتو» را مطرح کرد؛ از نشست سران گروه هفت که ترامپ مورد انتقاد سایر رهبران قرار گرفت، تا زمانی که آمریکا در اوج بحران انرژی، گاز طبیعی را با قیمت گزاف به اروپا فروخت — پیوندهای فراآتلانتیکی سالهاست که به رابطهای «پلاستیکی» و شکننده بدل شدهاند
زخمخوردهترین فرد شاید کایا کالاس بود — او بهطور ویژه برای رایزنی درباره اوضاع روسیه و اوکراین به آمریکا سفر کرد، اما مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا، با بهانه «تداخل برنامه» از دیدار با او سر باز زد. برخی رسانههای اروپایی با تأسف نوشتند که حتی دیگر برای آمریکا زحمت «تظاهر به احترام گذاشتن» هم زیادیست.
این شکاف عمیق، در یک شب به وجود نیامده است. از دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ که از بودجه نظامی ناتو گلایه داشت، تا زمانی که مکرون «مرگ مغزی ناتو» را مطرح کرد؛ از نشست سران گروه هفت که ترامپ مورد انتقاد سایر رهبران قرار گرفت، تا زمانی که آمریکا در اوج بحران انرژی، گاز طبیعی را با قیمت گزاف به اروپا فروخت — پیوندهای فراآتلانتیکی سالهاست که به رابطهای «پلاستیکی» و شکننده بدل شدهاند. همین چندی پیش، ترامپ در بازگشت دوبارهاش به کاخ سفید، خواستار «الحاق گرینلند» شد، امری که اروپاییها را حیرتزده کرد.
بحران اوکراین به تقویت این شکاف دامن زد. زمانی که آمریکا و روسیه پشت درهای بسته و بدون حضور اروپا در ریاض مذاکره کردند، روزنامه فرانسوی فیگارو با شگفتی نوشت: «آمریکا امنیت اروپا را به بهای چاههای نفت، به روسیه میفروشد.»
جرمی شاپیرو، کارشناس شورای روابط خارجی اروپا، این واقعیت تلخ را چنین بیان کرد: «اروپا بهاندازه کافی مهم نیست.» در حالیکه آمریکا در پی معاملهای برای توقف درگیری در ازای دسترسی به منابع معدنی اوکراین بود، دغدغههای امنیتی اروپا چیزی بیشتر از یک ابزار چانهزنی در مذاکرات نبود.
در نهایت، ریشه مشکل اروپا در این است که شریان امنیتیاش همچنان در دستان آمریکا قرار دارد. شاپیرو بر این باور است که نبود انسجام در اروپا و وابستگی شدیدش به ایالات متحده، موجب شده تا کشورهای اروپایی ناگزیر نتایج مذاکرات میان آمریکا و روسیه را بپذیرند. وقتی آمریکا و روسیه درباره نظم سیاسی اوکراین پس از جنگ گفتوگو میکنند، اروپا حتی جایی در ردیف ناظران هم ندارد. رهبران اروپایی یا باید دستهجمعی به کییف بروند تا «گرمای همدلی» خود را نشان دهند، یا اینکه در شبکههای اجتماعی با هشتگ «#StandWithUkraine» خود را دلگرم کنند.
روزنامه فیگارو فرانسه هشدار داده است که رهبران اروپایی باید خود را برای آیندهای آماده کنند که در آن اتحاد فراآتلانتیکی بهطور کامل دگرگون شده و واشنگتن ممکن است امنیت اروپا را قربانی توافق با مسکو کند. تا زمانی که «استقلال راهبردی» تنها در حد سخنرانیهای تشریفاتی در کنار جامهای شامپاین باقی بماند، فاصله اروپا از «میز بچهها» تا «میز اصلی» از پهنای اقیانوس اطلس نیز بیشتر خواهد بود.
بنابراین، اروپا باید هرچه سریعتر بیدار شود و واقعاً استقلال راهبردی خود را عملی کند — زندگی با تکیه بر پای دیگران، تنها به ماندن همیشگی بر سر «میز بچهها» منجر خواهد شد.
اختلافات استراتژیک: بررسی چالشهای اقتصادی و امنیتی آمریکا و اروپا
با توجه به تحولات اخیر در روابط آمریکا و اروپا، چندین اختلاف اصلی نمایان شده است که نشاندهنده تغییرات در چارچوب این روابط هستند.
اختلاف اول: بازپسگیری کمکهای مالی به اوکراین
ترامپ در چند نوبت انتقاد کرده است که مدل کمکهای مالی به اوکراین از سوی دولت بایدن برای آمریکا «غیرمنصفانه» است. او معتقد است که آمریکا باید از طریق توافقنامههای معدنی با اوکراین این هزینهها را جبران کند. در همین راستا، ترامپ بر این باور است که اوکراین باید اجازه دهد که ایالات متحده به منابع معدنی این کشور دسترسی پیدا کند. در این شرایط، اروپا نیز مانند آمریکا نمیتواند پولهای خود را بازپس گیرد. این اختلاف زمانی اوج میگیرد که ترامپ به طور مستقیم از مکرون انتقاد کرده و گفته است که اروپا به صورت قرضی به اوکراین کمک کرده است، اما اکنون به دنبال بازپسگیری آن است. این اختلافات نشاندهنده چالشهای جدی میان کشورهای غربی و تفاوتهای دیدگاه در مدیریت کمکهای مالی و منافع ملی است.
اختلاف دوم: تقسیم منابع اوکراین
در حال حاضر، یک رقابت بزرگ در حال شکلگیری است که فراتر از مرزهای اقیانوس اطلس کشیده شده و به منابع معدنی اوکراین مربوط میشود. آمریکا فشار زیادی به اوکراین وارد میکند تا منابع معدنی خود را یا به عبارتی «هر چیزی که بتوانیم به دست آوریم» در ازای کمکهای خود واگذار کند.
از سوی دیگر، کشورهای اروپایی نیز در حال رقابت برای بهرهبرداری از منابع معدنی اوکراین هستند. در تاریخ ۲۴ فوریه، اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا و سیجورن، معاون رئیس کمیسیون اروپا برای استراتژی صنعتی، به کییف سفر کردند و توافقنامهای برای همکاری در زمینه منابع معدنی به زلنسکی پیشنهاد دادند. سیجورن در گفتگو با رسانههای اوکراینی اعلام کرد که از ۳۰ ماده معدنی مورد نیاز اروپا، اوکراین میتواند ۲۱ مورد از آنها را تأمین کند.
همچنین، وزیر دفاع فرانسه، فلورنس پارلی، در تاریخ ۲۷ فوریه تأیید کرد که فرانسه در حال مذاکره با اوکراین برای دسترسی به منابع معدنی این کشور بهمنظور تأمین نیازهای صنایع دفاعی خود است.
اختلاف سوم: مسئولیت تأمین امنیت اوکراین
ترامپ در مورد تأمین امنیت اوکراین به شدت از سیاستهای مکرون و استامر انتقاد کرده و بر این نکته تأکید کرده است که آمریکا نمیخواهد در زمینه امنیت اوکراین بیشتر از حد معمول دخالت کند. او معتقد است که وظیفه کشورهای اروپایی است که از اوکراین دفاع کنند چرا که این کشورها همسایگان اوکراین هستند.
اختلاف چهارم: تعرفهها
ترامپ از تصمیمات خود برای وضع تعرفههای ۲۵ درصدی بر واردات از اتحادیه اروپا خبر داد. این اقدام به ویژه در مورد خودرو و کالاهای دیگر مطرح است و باعث نگرانیهای زیادی در اتحادیه اروپا شد. به گفته ترامپ، این تعرفهها میتواند به بهبود اقتصاد آمریکا کمک کند و به شرکتهای اروپایی فشار بیاورد تا تولیدات خود را به این کشور منتقل کنند.
به گزارش روزنامه گاردین، آمریکا در تلاش است تا روابط فراآتلانتیکی را تغییر دهد. از مسئولیتهای دفاعی ناتو گرفته تا بحران اوکراین، از تنشهای تجاری در حوزه اقتصادی گرفته تا اتهامات متقابل در حوزه ارزشها، نگرانیهای اروپا و رویکرد سختگیرانه آمریکا در هم آمیختهاند. «آمریکا و اروپا در یک نقطه عطف قرار دارند و یک نظم جهانی جدید در حال شکلگیری است».
اروپا اکنون باید تصمیم بگیرد که آیا به سیاست تسلیم و پیروی از ترامپ ادامه دهد یا اینکه برای احقاق حقوق خود و بهبود قدرت خود در مذاکرات با آمریکا تلاش بیشتری کند. این چالشها نه تنها به سیاستهای خارجی بلکه به منافع داخلی کشورهای اروپایی نیز مربوط میشود و آنها باید به دنبال تقویت همبستگی داخلی خود باشند تا در مواجهه با آمریکا بتوانند موفقیت بیشتری کسب کنند.
تحلیل صاحبنظران چین درباره انتقادات ترامپ از روابط آمریکا و اروپا
«ژانگ تنگجون» معاون مدیر مؤسسه مطالعات بینالمللی چین در امور آمریکا:
در دوران ریاست جمهوری ترامپ، او بارها از روابط آمریکا و اروپا انتقاد کرده بود، بهویژه از اتحادیه اروپا. اکنون این انتقادات آشکارتر و در دو زمینه مشخصتر شده است. نخست آنکه ترامپ روابط آمریکا و اروپا را از منظر تجاری میبیند و معتقد است که اروپا همواره از آمریکا به نفع خود بهرهبرداری کرده است. دوم اینکه ترامپ به دلیل نیازهای داخلی آمریکا، قصد دارد با وضع تعرفهها و فشارها، شرکتهای اروپایی را مجبور کند که در ایالات متحده سرمایهگذاری کنند و تولیدات خود را به این کشور منتقل کنند تا از این طریق به بازسازی اقتصاد آمریکا کمک شود. بنابراین، این انتقادات از سوی ترامپ علاوه بر جنبههای تجاری، هدفهای سیاسی داخلی را نیز دنبال میکنند.
این انتقادات به وضوح نشاندهنده تفکرات «ملیگرایانه اقتصادی» ترامپ است. او از ابزارهای اقتصادی برای فشار آوردن به اروپا استفاده میکند، زیرا اروپا را به عنوان «خونآشام» آمریکا میبیند و در این مقطع زمانی، نیاز دارد که اروپا هزینههای بیشتری بپردازد.
تاریخ همواره شگفتانگیز است. بیش از بیست سال پیش، آمریکا و اروپا به دلیل جنگ عراق دچار اختلافات گسترده شدند. در آن زمان، ژاک شیراک رئیسجمهور فرانسه و گرهارد شرودر صدراعظم آلمان با جورج بوش رئیسجمهور آمریکا در دو سوی آتلانتیک درگیر شدند و مفهوم «استقلال استراتژیک» و «دفاع مستقل اروپا» به یکی از شعارهای فرانسه و آلمان تبدیل شد. آن زمان، رسانههای اروپایی بر این باور بودند که روابط فراآتلانتیکی به پایینترین نقطه خود پس از جنگ جهانی دوم رسیده است. این اختلافات میان آمریکا و اروپا که پس از بیش از بیست سال دوباره ظاهر شدهاند، شباهتهایی دارند: از نظر ظاهری، طرفین در مواضع خود تفاوت دارند و همواره در حال تقابل هستند، اما در عمق، هم دولت ترامپ و هم دولت بوش در آن دوران به دنبال سلطه یکجانبه و عدم توجه به اروپا بودند.
پرفسور «وانگ شو» استاد دانشکده روابط بینالملل دانشگاه زبانهای خارجی پکن:
چالش اصلی که اروپاییها اکنون با آن روبهرو هستند این است که هنوز تصمیم نگرفتهاند آیا باید به «سیاست تسلیم» یا همان پیروی از ترامپ تمایل داشته باشند یا بهجای آن از طریق «مبارزه» و تقویت قدرت خود، احترام و برابری را از آمریکا بگیرند. در واقع، اروپاییها هنوز درگیر یک فرآیند کشمکش درونی هستند.
به نظر میرسد بزرگترین مشکل اروپا اکنون نه از سوی آمریکا، بلکه در داخل خودشان است، چرا که منافع اعضای اتحادیه اروپا یکسان نیست. بنابراین، برای اروپا، چه به دنبال تسلیم و چه به دنبال مبارزه باشد، تقویت قدرت خود و تبدیل شدن به یک طرف مؤثر در مذاکرات با آمریکا، مهمترین راه برای داشتن یک گفتوگوی برابر و موفق است.
در نهایت، روابط آمریکا و اروپا در حال گذر از یک دوره جدید و پیچیده است که در آن هر دو طرف به دنبال تقویت منافع ملی خود هستند. ترامپ با تأکید بر منافع اقتصادی آمریکا و استفاده از فشارهای تجاری، اروپا را در موقعیتی دشوار قرار داده است. اما برای اروپا، تصمیمگیری بین تسلیم شدن و مبارزه برای منافع خود و همچنین تقویت قدرت داخلی، مسیر پیچیدهای را ترسیم میکند.
در نهایت، تنها با تقویت وحدت دروناروپایی و رسیدن به یک استراتژی مشترک است که اتحادیه اروپا میتواند بهطور مؤثر با چالشهای پیشرو مقابله کند و در برابر فشارهای آمریکا مقاومت نماید.
پایان/
نظر شما