به گزارش تحریریه، تارنمای «مدرن دیپلماسی» در گزارشی آورده است: هر دو کشور آمریکا و ایران با توجه به روابط سخت تاریخی خود رقبای قدرتمندی برای یکدیگر بوده اند. تاریخ روابط مفید و مناسبی را بین دو ملت به ثبت رسانده است که بعدها به دلیل فعالیت های ضد حاکمیتی و ضد دیپلماتیک بدتر شد و در نهایت به هرج و مرج منطقه ای و جهانی منجر شد.
روابط آنها یک قطار غیرقابل کنترل مملو از خصومت و دیپلماسی بوده است که با تغییر پویایی قدرت در منطقه هدایت می شود. روابط ایران و آمریکا چارچوب سیاست خارجی خودمحور ایالات متحده را شکل داد که عمیقاً مبتنی بر برخوردهای ایدئولوژیک، جنگ قدرت و مانورهای ژئوپلیتیکی بود. از واشنگتن تا تهران، منطقه همچنان کانون هرج و مرج و بی ثباتی است که با پویایی قدرت در حال تغییر مشخص می شود.
از نظر تاریخی، از زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ در ایران و متعاقب آن تسخیر سفارت ایالات متحده، روابط ایران با ایالات متحده به طور مداوم تیره تر شده است. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران به طور مرتب در گزارش سالانه آمریکا در میان کشورهای حامی تروریسم قرار می گیرد. ایالات متحده همچنین ایران را به دست داشتن در توسعه سلاح های کشتار جمعی (WMD) متهم می کند. اگرچه ایران چند معاهده و موافقت نامه از جمله معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای (NPT)، کنوانسیون سلاح های بیولوژیکی و سمی و معاهده منع جامع (CTBT) را به تصویب رسانده است.
با این حال، ایران پیگیری سلاح های کشتار جمعی (WMD) خود را به عنوان ابزاری برای دفاع از خود در برابر کشورهای رقیب منطقه ای موجود خود مانند اسرائیل، پاکستان و خود ایالات متحده توجیه می کند. در حالی که ایالات متحده آن را به عنوان یک تهدید مستقیم برای غرب تلقی می کند و ایران و متحدان نزدیکش را برای مدت طولانی تحریم می کند.
این معضل حتی در دوران معاصر نیز ادامه یافته است. ایالات متحده از محمدرضا شاه پهلوی حمایت کرد. آمریکا محمد مصدق نخست وزیر ایران را که بیشتر به دلیل ملی کردن صنعت نفت ایران شناخته می شود، با کودتای تحت حمایت سازمان سیا و MI۶ (در عملیات آژاکس) سرنگون کرد. به همین ترتیب، ایالات متحده در طول جنگ ایران و عراق (۱۹۸۸-۱۹۸۰) از صدام حسین حمایت کرد و الگویی برای حمایت مالی و نظامی آینده علیه ایران شد.
از آن زمان، ایالات متحده به طور مداوم ایران را از طریق تحریم های اقتصادی و روابط نظامی و دیپلماتیک از توازن منطقه ای منزوی کرده است. با توجه به روابط ایالات متحده و کره شمالی، در سال ۲۰۰۲، در زمان پرزیدنت جورج بوش، ایالات متحده رسما اتحاد بین روسیه، جمهوری دموکراتیک خلق کره شمالی (DPRK) و ایران را به عنوان «محور شرارت» نامید.
ترامپ در اولین دوره تصدی خود، سیاست «فشار حداکثری» را علیه ایران معرفی کرد، صنعت نفت این کشور را تضعیف کرد و برتری آن در خاورمیانه را هدف قرار داد و منجر به فروپاشی ایران شد. تلاشهای مستمر ایالات متحده برای تضعیف نفوذ ایران در منطقه را میتوان در خاورمیانه همیشه آشفته و آشفتگیهای مستمر فراگیر در منطقه، مشاهده کرد؛ سقوط احتمالی رژیم اسد در سوریه ضربهای به موقعیت ژئوپلیتیک ایران بیشتر به نظر میرسد.
هم سقوط اسد و هم تغییر پویایی مسئله اسرائیل و فلسطین به طور قابل توجهی بر سیاست بینالملل در خاورمیانه تأثیر گذاشته و به رقبای اقتصادی و نظامی آمریکا از جمله روسیه، چین، ایران، حماس و حزبالله لطمه وارد کرده و رقیبترین کشور آمریکا یعنی «ایران» را منزوی کرده است.
سوریه که اغلب به عنوان حیاط خلوت استراتژیک ایران در نظر گرفته می شود، برای بیش از پنج دهه تا ۸ دسامبر ۲۰۲۴ توسط یک خانواده مسلمان شیعه اقلیت اداره می شد. سقوط اسد یک گذار جهانی تاریخی از دیکتاتوری به شورش بود که منجر به سرنگونی دیکتاتوری دیرینه خانواده اسد شد. از نظر تاریخی، ایران برای تضمین بقای رژیم اسد در سوریه، راهکارهایی همچون حضور افسران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) به ویژه از نیروهای قدس، حمایت نظامی و مالی قابل توجهی از اسد ارائه کرده است.
در حالی که از نظر مالی، ایران حدود ۶.۶ میلیارد دلار خطوط اعتباری (۲۰۱۳) برای منابع ضروری مانند نفت و کالا تمدید کرده است. سقوط اسد موقعیت ایران در منطقه را به شدت تضعیف کرده است و با نمایندگان سنی آن در سوریه مقابله می کند.
به همین ترتیب، سقوط اسد به شدت به نفوذ فزاینده منطقهای روسیه هم آسیب رسانده است، زیرا سوریه به عنوان متحد کلیدی مسکو در خاورمیانه عمل میکند. روسیه روابط خود را با ایران برای مقابله با نفوذ غرب تقویت کرده بود، اما متأسفانه سقوط اسد این استراتژی را تضعیف کرد و تسلط نظامی و اهرم دیپلماتیک روسیه در منطقه را کاهش داد.
با این حال، از نظر استراتژیک، اکنون روسیه نمی تواند پایگاه دریایی خود در طرطوس را که بسیار مهم است، به کار گیرد. این پراکندگی قدرت، توانایی مسکو برای به چالش کشیدن نفوذ منطقهای ناتو را تضعیف میکند. روسیه به عنوان متحد کلیدی سوریه و ایران در منطقه، بازار تسلیحاتی قابل توجهی را در شکل دادن به پویایی خاورمیانه در کنار ایران در برابر سیاست های غرب گرا از دست می دهد.
به همین ترتیب، سرنگونی کامل حماس از فلسطین و حزب الله لبنان تحت حمایت ایران از منطقه، نفوذ ایران را فلج کرده و به انزوای کامل ایران منجر شده است. اسرائیل در دستیابی به اهداف برنامه ریزی شده خود، از جمله نابودی رهبران ارشد، مانند اسماعیل هنیه، یحیی سنوار، و سید حسن نصرالله از حزب الله، موفق بوده است. هم رهبران و هم این گروههای شبهنظامی شیعه بهعنوان نمایندگان اصلی منطقهای تهران عمل میکنند و ایران را قادر میساختند تا نفوذ خود را در فلسطین، سوریه، لبنان و لیبی تقویت کند. بدون این افراد، توان «محور مقاومت» ایران در برابر اسرائیل و غرب کاهش مییابد و اهرم فشار آن در درگیریهای منطقهای ضعیف می شود.
با این حال، فروپاشی این سازمانها ممکن است بیثباتی داخلی در ایران را تشدید کند و باعث ایجاد شکاف داخلی در خود سازمانها شود.
ایالات متحده هر کشور نوظهور را از طریق اقدامات اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی برای منزوی کردن ایران در برابر غرب به کار گرفته است. حضور ایران به عنوان یک بازیگر مسلط در منطقه توسط ایالات متحده نیز از طریق پیمان ابراهیم کاهش یافته است. برای کاهش نفوذ و قدرت ایران، ایالات متحده کشورهای خاورمیانه را از طریق توافق ابراهیم ۱ (۲۰۲۰) و توافق ابراهیم ۲ (پیشنهاد گسترش) در توافقات اقتصادی درگیر کرده است. ایالات متحده دو کشور مهم منطقه از جمله بحرین و امارات متحده عربی را در همکاری اقتصادی درگیر کرده است. اکنون، اسرائیل به جهان عرب نزدیکتر از ایران است و ایران را در عرصه ژئوپلیتیکی محو کرده است. مصر و اردن روابط اقتصادی محدودی با اسرائیل حفظ کرده اند و موفقیت سیاست انزوای ایالات متحده را برای ایران امکان پذیر کرده اند.
علاوه بر این، چین به عنوان یک کشور رقیب اقتصادی آمریکا، به دنبال گسترش نفوذ خود در خاورمیانه از طریق روابط دیپلماتیک با سوریه با هدف ادغام منطقه در طرح کمربند و جاده (BRI) و سازمان همکاری شانگهای (SCO) بود.
اما دفتر بیضی کاخ سفید شکل فعالانه با این تلاشها مقابله کرد و از فشار اقتصادی، اتحاد استراتژیک و حضور نظامی برای مهار جاهطلبیهای استراتژیک پکن استفاده کرد. سقوط اسد در سوریه همچنین سیگنالی برای پکن در زمینه عدم مداخله در ژئوپلیتیک خاورمیانه بود، که از طریق دومین سفر رئیس جمهور شی جین پینگ به سوریه در سپتامبر ۲۰۲۳ مورد تاکید قرار گرفت.
با این حال، پس از موفقیت های استراتژیک، ایالات متحده اکنون آماده است تا با افزایش اعتماد به نفس و صلابت، فشار و کنترل بیشتری بر منطقه اعمال کند. با باز شدن چشم انداز ژئوپلیتیکی، دفتر بیضی یک مزیت کاملا واضح در از بین بردن سازمان های ضد آمریکایی و کشورهای رقیب دارد. برای قدرت های متخاصم، بازپس گیری نفوذ خود در منطقه به شکل قبل از ۷ اکتبر چالش برانگیزتر خواهد بود، زیرا ایالات متحده اکنون افسار قدرت را محکم در دست دارد.
پایان/
نظر شما