مدل لیبی برای ایران؟

تجربه لیبی نشان داد که حذف ظرفیت‌های دفاعی، حتی در چارچوب توافق بین‌المللی، می‌تواند زمینه‌ساز بی‌ثباتی داخلی و مداخله خارجی شود؛ امری که به فروپاشی ساختار سیاسی آن کشور انجامید.

اظهارات اخیر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، مبنی بر اینکه «توافقی با ایران مشابه الگوی لیبی توافقی مطلوب خواهد بود»، بیش از آنکه یک موضع‌گیری ساده یا تبلیغاتی باشد، بازتابی از یک نگاه استراتژیک است. نتانیاهو تلاش می‌کند سناریویی مشابه تجربه خلع سلاح داوطلبانه لیبی را برای ایران طرح‌ریزی کند؛ توافقی که در ظاهر مسالمت‌آمیز، اما در عمل بر پایه فشار، تهدید و در نهایت، تضعیف ساختار بازدارندگی طراحی شده بود. تجربه لیبی نشان داد که حذف ظرفیت‌های دفاعی، حتی در چارچوب توافق بین‌المللی، می‌تواند زمینه‌ساز بی‌ثباتی داخلی و مداخله خارجی شود؛ امری که به فروپاشی ساختار سیاسی آن کشور انجامید.

ایران از دید نتانیاهو تنها یک کشور دیگر در خاورمیانه نیست؛ بلکه بازیگری پیچیده با توان ژئوپولیتیکی بالا، نفوذ منطقه‌ای عمیق و رویکردی مستقل در سیاست خارجی است. اگرچه ایران هنوز به بمب هسته‌ای نرسیده، اما ساختار دفاعی چندلایه‌اش، چه در قالب حمایت از محور مقاومت و چه در قالب توان موشکی و تکنولوژیک، عملاً قدرت مانور راهبردی اسرائیل را محدود کرده است. با این حال، فرض نتانیاهو برای الگوبرداری از مدل لیبی، بیش از هر چیز بر یک برداشت خاص از شرایط امروز ایران استوار است. فی‌الواقع جمهوری اسلامی با سقوط دولت بشار اسد در سوریه و روی کار آمدن دولت احمد الشرع، یکی از مهم‌ترین معابر نفوذ ژئواستراتژیک خود را از دست داده است. خروج ایران از سوریه تنها به معنای از دست دادن یک منطقه ژئواستراتژیک نیست؛ بلکه شکافی جدی در پیوستار محور مقاومت ایجاد می‌کند که لبنان، فلسطین و حتی عراق را نیز آسیب‌پذیرتر می‌سازد. به‌گونه‌ای که در صورت رخداد تحولات مشابه در عراق، یمن و حتی لبنان، تهران از این کشورها به‌تدریج کنار زده شده و در وضعیتی نوین قرار می‌گیرد که اتکای اصلی‌اش بر توان داخلی و دفاع سرزمینی خواهد بود، نه حضور فعال در محیط پیرامونی.

طبق نظریه واقع‌گرایی، کشورها به‌مثابه کنشگرانی عقلانی در پی افزایش قدرت نسبی و مهار تهدیدات محیطی هستند و ایران، برخلاف لیبی، کشوری با عمق تاریخی، بافت اجتماعی منسجم‌تر، نهادهای راهبردی قوی و تجربه بالای تقابل با فشار خارجی است. حتی در صورت کاهش نفوذ منطقه‌ای، سیاست بازدارندگی ایران تنها به حضور منطقه‌ای خلاصه نمی‌شود. در واقع، ساختار سیاسی و امنیتی ایران به گونه‌ای طراحی شده که در بزنگاه‌های تهدید، توان بازسازی و بازتعریف قدرت را داشته باشد؛ چیزی که در تجربه معمر قذافی، حتی با واگذاری کامل برنامه هسته‌ای، مشاهده نشد.

بنابراین، اظهارات نتانیاهو گرچه در قالب یک پیشنهاد به ظاهر دیپلماتیک عرضه شده، اما مدل لیبی نه یک توافق موفق، بلکه نمونه‌ای از فریب راهبردی غرب تلقی می‌شود؛ توافقی که ابتدا به زبان صلح، ولی در عمل به خلع سلاح و در نهایت سرنگونی انجامید. در واقع الگوی لیبی برای ایران بازتاب یک جنگ روایت‌ها برای مشروع‌سازی فشارهای چندلایه علیه ایران است و چنین تجربه‌ای در حافظه استراتژیک ایران ثبت شده و تهدیدی علیه بقا و استقلال ملی محسوب می‌گردد. بدین ترتیب، راهبرد ایران برای مواجهه با چنین وضعیتی باید از یک رویکرد صرفاً دفاعی عبور نماید.

به‌عنوان پیشنهاد راهبردی، نخست، ایران باید به‌جای اتکا صرف به نفوذ جغرافیایی، به‌سوی تثبیت عمق استراتژیک هوشمند حرکت کند؛ به معنای تقویت ترکیبی دیپلماسی منطقه‌ای فعال، پیوندهای فرامرزی فرهنگی و اقتصادی و تقویت پیشران‌های فناورانه و امنیتی در داخل. دوم، نباید اجازه داد که خلأ در یک حوزه (مانند سوریه) به معنای عقب‌نشینی کامل از راهبرد منطقه‌ای تلقی شود؛ بلکه باید از دل هر تهدید، فرصتی برای بازآرایی قدرت ایجاد نمود؛ مانند تقویت فناوری‌های نوین و توان دفاعی مستقل. سوم توسعه دیپلماسی چندجانبه‌گرا در بسترهایی چون بریکس، سازمان همکاری شانگهای و مسیرهای جنوب – جنوب و دیپلماسی منطقه‌ای مبتنی بر منافع مشترک با کشورهای اسلامی و عربی.

در نهایت، اگرچه تغییر در هندسه نفوذ منطقه‌ای می‌تواند فشارهایی مقطعی بر تهران وارد سازد، اما با هوشیاری استراتژیک و بهره‌گیری از ظرفیت‌های داخلی و منطقه‌ای، می‌توان تله نتانیاهو مبنی بر «مدل‌سازی لیبیایی ایران» را نه تنها خنثی کرد، بلکه به فرصتی برای احیای یک قدرت انعطاف‌پذیر و بازتعریف‌شده در نظم جدید جهانی تبدیل کرد.

پایان/

۲۳ فروردین ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۰
کد خبر: 32284

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 7 + 7 =