در میانه ظهور نشانههای نزدیک شدن ماجراجویی اسرائیل علیه ایران، در تحولی ناهمگون و سوالبرانگیز ظرف دو روز اخیر، هم نوعی دیپلماسی «هدفمند» بالا گرفته و هم جنگ در غزه و لبنان شدت یافته است. اما به نظر نگارنده هر دو در یک راستا و چنان که دو روز پیش نیز گفته شد، با سفر وزیر خارجه آمریکا به منطقه پیوند دارد.
پس از سفر بلینکن به اسرائیل و عربستان، در ایستگاه قطری آن ناگهان اعلام شد که مذاکرات آتش بس غزه از سرگرفته خواهد شد و روسای موساد، سیا و سازمان اطلاعات مصر یکشنبه آینده به قطر سفر کرده و با نخست وزیر آن دیدار خواهند کرد. دیشب هم هیاتی از حماس به دعوت رئیس جدید سازمان اطلاعات عازم قاهره شد.
در عین حال نیز، نشستی در پاریس درباره لبنان و مذاکراتی دیگر در لندن درباره آینده با حضور وزیر خارجه آمریکا و برخی همتایان عرب خود برگزار شده و میشود.
اما به موازات این دیپلماسی، جنگ در دو جبهه غزه و لبنان نیز به طرز بیسابقهای بالا گرفته است.
در شمال باریکه غزه طرح «ژنرالهای» اسرائیل وارد فاجعهبارترین مرحله خود شده است. قطعی آب و غذا از مردم این منطقه، حمله به مراکز آوارگان، انهدام مراکز درمانی، پخش شدن جنازهها در کوچه و خیابان صحنههای آخرالزمانی از «جنگ رستاخیز» نتانیاهو و متحدانش را آنلاین برای جهانیان به نمایش میگذارد.
اما ساکنان شمال نوار غزه تا این لحظه همچنان از کوچ اجباری به جنوب آن استنکاف میکنند و دهها هزار آواره بیسرپناه در این منطقه در بحران نبود غذا و دارو و مکان امنی سرگردان هستند.
در همین حال نیز درگیری تن به تن میان نیروهای حماس و بقیه گروهها در شمال نوار غزه به ویژه اردوگاه جبالیا با هدف تصرف کامل آن پس از حدود یک ماه محاصره همهجانبه نظامی و انسانی شدیدتر شده است و همچنان ادامه دارد.
در جنوب لبنان هم، درگیریها میان نیروهای حزبالله و ارتش اسرائیل پس از سه هفته وارد فاز جدیدی شده و طی این دو روز تلفات سنگینی به ارتش وارد شده است و طبق اعلام واحد سانسور نظامی آن ظرف ۲۴ ساعت گذشته ۱۲ نفر کشته و دهها نفر دیگر زخمی شدهاند.
در حدود یک ماه حمله زمینی، ارتش اسرائیل جز در چند نقطه مرزی در فاصله ۲ الی ۳ کیلومتر پیشروی معنادار نظامی نداشته است. به احتمال زیاد هم در روزها و هفتههای آینده این پیشروی بیشتر هم شود؛ اما به موازات آن نیز تلفات بیشتر هم خواهد شد.
در نهایت، به نظر نگارنده تداوم این پیشروی تا تحقق سیطره نظامی بر جنوب لیتانی در عمق ۲۰ کیلومتر تقریبا امکانپذیر نیست.
هم اکنون طبق برآورد جدیدی میتوان گفت که حمله زمینی اسرائیل سریعتر از ۲۰۰۶ وارد فاز بنبست شده است و احتمالا بالا گرفتن زمزمههای پایان سریع این حمله نیز معطوف به آن است. اخیرا هم وزیر دفاع هم رئیس ستاد ارتش اسرائیل از احتمال پایان حمله زمینی و اکتفا به حملات هوایی گفتهاند.
اکنون پرسش این است که در میانه بالا گرفتن بیسابقه دود و آتش جنگ در غزه و لبنان، افزایش قابل توجه تحرکات دیپلماتیک به چه معناست؟
در یادداشت دو روز پیش با عنوان « چِک آخر؟!» نیز به پیوست دیپلماتیک سفر بلینکن اشاره شد.
اما این پیوست دیپلماتیک آمریکا در این شرایط با چه انگیزه و اهدافی است. این دیپلماسی را میتوان نشانهای دیگر از نزدیک شدن اقدام اسرائیل علیه ایران پنداشت. تجربه نشان داده است که معمولا آمریکا در آستانه یک تحول و اتفاق مهم تحرکات دیپلماتیک «هدفمند»ی را با هدف کنترل و مهار تبعات آن آغاز میکند. اما این که با همین هدف به توافقی در آینده ختم خواهد شد یا نه، باید منتظر ماند.
در میانه این نوع دیپلماسی در مورد غزه و لبنان، تهدیدهای دیروز آمریکا هم از زبان بلینکن و سالیوان علیه ایران نیز قابل تامل بود.
اما انگیزه دیگر این دیپلماسی احتمالا با انتخابات آمریکا در ارتباط باشد و گویا دولت بایدن در کنار عامل پیشگفته، متمایل به آتشبسی چند روزه در جبهه غزه در ایام مانده به انتخابات است.
در این راستا هم از چند روز قبل زمزمههای طرحی مصری برای آتشبس یکی دو هفتهای در مقابل آزادی چند گروگان مطرح بوده و ظاهرا هیات حماس هم دیروز با این هدف به مصر دعوت شده است؛ اما به گفته منابعی، حماس گفته است که قبل از هر مذاکرهای باید کشتار در شمال نوار غزه فورا متوقف شود.
در واقع بمباران گسترده ساعات گذشته در جنوب نوار غزه در کنار تشدید کشتارها در شمال آن با هدف فشار بر حماس برای پذیرش این آتشبس چند روزه است که نوعی بده بستان در آن میان آمریکا و اسرائیل وجود دارد.
با شرحی که رفت، میتوان گفت که احتمال اقدام اسرائیل ظرف چند روز آینده تا پایان اکتبر بالاست، اما اگر در این فاصله صورت نگیرد، پس از انتخابات آمریکا هم بیشتر تابع متغیرهای جدیدی از جمله نتایج این انتخابات خواهد بود.
پایان/
نظر شما