آیا ایران تلافی خواهد کرد؟

تا کنون، بریتانیا و آلمان تقریباً به شکل بی‌قید و شرطی از حق اسرائیل برای دفاع از خود حمایت کرده‌اند و تنها به‌طور سطحی بر لزوم احترام به قوانین بین‌المللی و قوانین جنگ تأکید داشته اند. این روند باید تغییر کند وگرنه درخواست‌های یک‌جانبه استارمر و شولتز از ایران همچنان ناشنیده باقی خواهد ماند و اروپا را به سوی بی خاصیتی بیشتر در عرصه راهبردی و دیپلماتیک سوق خواهد داد.

به گزارش تحریریه، «الدار ممدوف» در تحلیلی برای «ریسپانسیبل استیت کرفت» نوشت: در حالی که ایران به پاسخ احتمالی خود به حمله هوایی اسرائیل در ۲۶ اکتبر می‌اندیشد، رهبران اروپایی از تهران خواسته‌اند که از واکنشی دیگر خودداری کند. با این حال، ممکن است این درخواست‌ها نادیده گرفته شوند.

هرچند در تهران بلافاصله وعده‌ای برای انتقام داده نشد اما رهبری ایران احتمال تلافی را منتفی ندانسته است.

در اینجا کلید درک وضعیت پیچیده ایران نهفته است: یک توازن حساس میان نیاز به پرهیز از جنگ تمام‌عیار با اسرائیل (و احتمالاً ایالات متحده) و دشواری سیاسی پذیرش این حملات به عنوان یک هنجار جدید؛ این نخستین حملات به خاک ایران از زمان جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰ بود.

بیشتر ایرانیان به‌درستی نگران یک درگیری گسترده‌تر هستند و ترجیح می‌دهند بر مسائل اقتصادی تمرکز کنند.

روایت‌های شاهدان عینی از تهران نشان می‌دهد که بلافاصله پس از حمله اسرائیل، زندگی به روال عادی بازگشت که انعطاف‌پذیری جمعیت و شاید امید آنان به جلوگیری از تشدید بیشتر تنش‌ها را نشان ‌دهد.

با این حال، خودداری از اقدام، ضعف ایران را به متحدان منطقه‌ای و مردم خودش نشان خواهد داد: این نگرانی وجود دارد که عادی‌سازی حملات به تهران و دیگر شهرهای ایران، خطوط قرمز را بیش از پیش از بین ببرد و اسرائیل را تشویق کند که تهران را مانند دمشق و بیروت، یعنی با اختیار کامل، بمباران کند.

از این دیدگاه، گرچه تاکنون این حملات تنها به اهداف نظامی محدود شده‌اند اما اگر بازدارندگی معتبری وجود نداشته باشد، چه چیزی در آینده مانع از هدف قرارگرفتن زیرساخت‌های اقتصادی ایران توسط اسرائیل خواهد شد؟ از نگاه تهران، چه بسا بازگشت به "جنگ سایه" با اسرائیل، وضعیت پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اکنون دیگر ناکافی به نظر برسد، با توجه به افزایش تمایل اسرائیل به ریسک‌پذیری و تضعیف متحدان اصلی ایران، مانند شبه‌نظامیان شیعه حزب‌الله لبنان.

این ملاحظات نشان می‌دهد که نوعی تلافی از سوی ایران محتمل است. تکاپوی احیای بازدارندگی، همچنین فشار بر آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب ایران را برای تجدیدنظر در فتوایی که توسعه سلاح‌های کشتار جمعی را ممنوع کرده، افزایش می‌دهد. با هر تنش تازه، به نظر می‌رسد گرایش احساسات عمومی به سمت نظامی شدن برنامه هسته‌ای ایران به عنوان بازدارنده نهایی پیش می‌رود.

با این حال، فرصتی برای جلوگیری از پیامدهای ناگوار وجود دارد. شاید تهران، با کاهش اهمیت حمله اخیر اسرائیل و تأخیر در واکنش، بتواند از نگرانی‌های غرب نسبت به احتمال تشدید بیشتر برای دستیابی به یک موفقیت دیپلماتیک در مورد غزه و لبنان بهره‌برداری کند.

بر این اساس، اگر رهبرانی چون استارمر در بریتانیا و اولاف شولتز در آلمان واقعاً نگران چشم‌انداز جنگی هرچه گسترده‌تر در خاورمیانه هستند، نباید صرفاً از ایران بخواهند به حملات اسرائیل پاسخ ندهد، بلکه باید با جدیت برای دستیابی به مهم‌ترین نتیجه – آتش‌بس در غزه و سپس لبنان – تلاش کنند. این اقدام نه تنها به کشتار غیرنظامیان پایان خواهد داد (بیش از ۴۳ هزار نفر در غزه و حداقل ۱۲۰۰ نفر در لبنان) و آزادی گروگان‌های اسرائیلی را امکان‌پذیر خواهد کرد، بلکه به تهران این امکان را می‌دهد که با توقف اقدامات متقابل، موفقیت دیپلماتیکی کسب کند و فشار برای پاسخ نظامی به اسرائیل را کاهش دهد.

تا کنون، بریتانیا و آلمان تقریباً به شکل بی‌قید و شرطی از حق اسرائیل برای دفاع از خود حمایت کرده‌اند و تنها به‌طور سطحی بر لزوم احترام به قوانین بین‌المللی و قوانین جنگ تأکید داشته اند. این روند باید تغییر کند وگرنه درخواست‌های یک‌جانبه استارمر و شولتز از ایران همچنان ناشنیده باقی خواهد ماند و اروپا را به سوی بی خاصیتی بیشتر در عرصه راهبردی و دیپلماتیک سوق خواهد داد.

منبع: دیپلماسی ایرانی

پایان/

۱۷ آبان ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۰
کد خبر: 31020

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 1 + 2 =