وضعیت بغرنج ترازهای تجاری و سرمایه
مانند سالهای گذشته، مساله تخصیص ارز به صادرکنندگان و فعالان اقتصادی با دشواری انجام میشود. دلیل این مساله از نگاه شما چیست؟
دولت با کمبود ارز مواجه است و منابع ارزی کشور محدود است. در نتیجه در دو سال گذشته، بانک مرکزی و دولت سیاستهایی را در پیش گرفتهاند که به سرکوب صادرکننده انجامیده است. غافل از اینکه تضعیف صادرکننده لاجرم تاثیر منفی بر بازار ارز بر جای میگذارد. اکنون پدیده نادری شکل گرفته که در ۱۰ سال اخیر بیسابقه بوده است. در ۱۰ سال اخیر تراز تجاری ایران بدون نفت مثبت بود و تراز سرمایه منفی بود یعنی ما دچار فرار سرمایه بودیم. اما اتفاقاتی که اخیرا افتاده سبب شده که نه تنها فرار سرمایه تشدید شود بلکه تراز تجاری هم منفی شده است. این یک معجزه است که از مدیران ما بر میآید و باید سیاستهای اشتباه بسیار نادر و غلطی را به کار گرفت تا بتوان به این نقطه رسید. نقطهای که در آن هم تراز تجاری منفی است و هم فرار سرمایه داریم.
کسری تراز تجاری که به رقم بیسابقه منفی ۱۰ میلیارد دلار رسیده است.
این مشکل از کجا ایجاد شده است؟ از محل ذخایر ارزی و درآمد حاصل از فروش نفت خرج مصرف روزمره میکنیم. یعنی علیرغم این همه هشداری که داده شد که درآمد حاصل از فروش نفت را صرف توسعه زیرساختها کنیم به اینجا رسیدیم که نفت را صادر و از منابع آن برای جبران سیاستهای نادرست تجاری استفاده کنیم تا دچار کمبود در بازار کالا و خدمات نشویم.
اما دولت از عملکرد ارزی خود دفاع میکند و میگوید در کل سال جاری توانسته با سیاستهای خود نرخ دلار را در محدوده ۵۰ هزار تومان تثبیت کند.
بله دولت توانسته قیمت دلار را تثبیت کند. اما سوالی که همچنان برقرار است اینکه این تثبیت ارزی تا چه زمان میتواند ادامه داشته باشد و چقدر احتمال جهش فنر ارزی وجود دارد؟ و نیز اینکه اگر دولت توانایی کنترل نرخ ارز را داشت چرا در نرخ ۲۴,۰۰۰ تومان سال گذشته این مهم را انجام نداد و پس از جهش فنر ارزی و تخلیه انرژی جنبشی هل من مبارز میطلبد؟
نگرش بانک مرکزی به سیاستهای تثبیتی
پاسخ شما به این سوال چیست؟
جواب من این است که دولت تا زمانی که کفگیر به ته دیگ بخورد و آخرین قطره نفت را از محل ذخایر نفتی برداشت کند، به این سیاست خطا ادامه میدهد. سیاستی که رییس بانک مرکزی اکنون در پیش گرفته دقیقا سیاستی است که ۵۰ سال است اجرا شده و همیشه هم شکست خورده است. اما ایشان با صدای بلند از این سیاست مخرب حمایت میکند. معمولا روسای بانک مرکزی وقتی میدیدند منابع ارزی کشور را با سیستم چندنرخی و تحریم داخلی و خودتحریمی هدر میدهند، سکوت میکردند یا حداقل از این سیاستها بهعنوان سیاستهای درست و اصولی یاد نمیکردند. اما ایشان با افتخار اعلام میکند وضعیت ارزی خوبی داریم.
هزینه تثبیت قیمت دلار
هدف بانک مرکزی در همه دولتها این بوده که قیمت دلار را مهار کند. هدفی که این دولت و این مدیریت توانسته آن را محقق کند. میتوان گفت این دولت در ۸ ماه گذشته قیمت دلار را مهار کرده و نه تنها دلار گران نشده که حتی مقداری هم کاهش قیمت را ثبت کرده است. از دید دولت و مدیران بانک مرکزی این یک دستاورد است.
بله این یک دستاورد است. اما این دستاورد با چه قیمتی به دست آمده است؟ دولت در تمام این مدت منابع ارزی را صرف ثبات قیمت دلار کرده است. در نتیجه باید بتواند قیمت دلار را حداقل در کوتاهمدت ثابت نگه دارد. اما این دولت باید جواب دهد چه شد که سال گذشته فنر ارز دررفت و قیمت دلار به کانال ۶۰ هزار تومان رسید؟ آن زمان این دولت مانع رشد قیمت دلار نشد و اجازه جهش قیمت دلار را داد. اما حالا با افتخار اعلام میکنند که ما مانع رشد قیمت دلار شدیم و حتی قیمت آن را کاهش هم دادهایم. در حالی که باید پرسید چرا سال گذشته اجازه دادید نرخ ارز تا این میزان رشد کند.
در سوال قبلی پرسیدید تا چه زمان این سیاست میتواند ادامه داشته باشد؟ تاکید میکنم تا آخرین دلاری که در ذخایر خارجی بانک مرکزی وجود دارد و تا آخرین قطره نفتی که میتوانیم صادر کنیم، قرار است منابع ما به هدر برود. یعنی یا صرف امور جاری شود و یا صرف مدیریت بازار ارز (بخوانید سوبسید به فرار سرمایه). دقیقا همانطور که در دولت احمدینژاد حدود ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی به هدر رفت، همانطور که در دولت تدبیر و امید حدود ۵۰۰ میلیارد دلار منابع ارزی از بین رفت. الان هم همین است. اکنون هم قرار است میلیاردها دلار منابع ارزی کشور هدر برود. تا کی این مساله ادامه دارد؟ تجربه نشان داده وقتی حساسیتی نسبت به هزینهکرد منابع ارزی وجود نداشته باشد تا مدتها میتوان این سیاست را ادامه داد منتها این سیاست علاوه بر اینکه از نظر تورمی، سیاست مضری است، بیماری هلندی را هم به دنبال دارد. افرادی در دولتها وجود دارند که مایلند این سیاستها ادامه پیدا کند تا زمانی که منابع موجود به طور کامل هدر برود.
جدای از هدررفت منابع، وزیر نفت بارها اعلام کرده که توانستهایم صادرات نفت را به بیش از دو میلیون بشکه نفت برسانیم. اما این افزایش صادرات در حالی رخ داده که ایران مجبور شده برای فروش نفت خود به کشورهایی از جمله چین تخفیف سنگین نفتی بدهد. این نوع تخفیفها و فروش نفت میتواند دستاورد باشد؟
بله من این اقدام دولت را نوعی دستاورد میدانم. چون ما قبلا نمیتوانستیم نفت بفروشیم و درآمد نفتی هم نداشتیم. اما شرایط ما اکنون که نفت را با تخفیف میفروشیم در مقایسه با زمانی که نفتی نمیفروختیم بهتر است. اما مساله این است که نفتی که میفروشیم کجا و برای چه منظوری استفاده میشود.
محل صحیح هزینه درآمدهای نفتی
بخش مهم این منابع بر اساس بودجه صرف هزینههای جاری میشود.
نکته نگرانکننده و مهم ماجرا همین است. زمانی ما نمیتوانستیم نفت بفروشیم در مقایسه با الان که نفت را با تخفیف میفروشیم، شرایط فعلی بهتر است. اما نکتهای که شما عنوان میکنید درست است. آن زمان منابع نفتی را هدر میدادیم. اما اکنون منابع ارزی را صرف امور جاری و بیماری هلندی میکنیم و البته که این سیاست هم اشتباه است. الان درآمد نفتی کجا مصرف میشود؟ یا صرف ایجاد بیماری هلندی در کشور میشود یا برای افزایش پایه پولی هزینه میشود. معلوم است که این، سیاست نادرستی است. اگر نفت فروخته شده برای احداث و توسعه زیرساختها استفاده میشد میتوانستیم بگوییم سیاست کاملا درستی بود. چون به قدری زیرساختهای ما ضعیف است که حتی اگر ما تخفیفهای کلان هم بدهیم و نفت را صادر کنیم و زیرساختها را توسعه دهیم از نظر رفاه به نفع مردم است. گفتمان توسعه در کشور ما این است که کسی کاری نکند. این بدترین چیز است. اینکه بگوییم ما نفت را نمیفروشیم و به هیچ کشوری هم تخفیف نمیدهیم و اجازه میدهیم منابعمان هدر برود. این بیمسئولیتی است. این نباید انجام شود. در ۲۰ سال گذشته دولتها معمولا سعی میکردند کاری انجام ندهند و ترک فعل گستردهای انجام میشد. به بهانه کسری بودجهو تحریم هیچ فعالیت توسعهای انجام نمیشد.
وضعیت فعلی هزینهکرد درامد ارزی
با توجه به رکود تورمی و بیماری هلندی، در لایحه بودجه سال آینده به نظر میرسد دولت در حال برنامهریزی برای فروش نفت و مالیاتستانی است تا تنها از این طریق بتواند حقوق کارمندان و بازنشستگان را بپردازد.
بله درست است. درامد ارزی ملت صرف ایجاد پول پرقدرت بانک مرکزی میشود و از آن طرف صرف امور جاری میشود. هیچ تلاشی هم برای صرفهجویی انجام نمیشود. این فاجعه است. اینها وضعیت خوبی را نشان نمیدهد.
نرخ تعادلی دلار
ارزش واقعی دلار در اقتصاد ایران چقدر است؟
ارزش واقعی و بلندمدت دلار را نمیتوان دقیق گفت اما میتوان گفت ارزش واقعی دلار رقمی بین ۴۰ تا ۵۰ هزار تومان است. منتها همین رقم ۴۰ تا ۵۰ هزار تومانی، یکسال دیگر با تورم ۳۰ تا ۴۰ درصدی باید به حدود ۵۰ تا ۷۰ هزار تومان برسد. الان نرخ بازار آزاد از نرخ تعادلی ارز گرانتر است. الان میتوانند قیمت دلار را برای مدتی در همین سطح نگه دارند. حتی دیده شده که قیمت ارز در بازار آزاد توانسته به یک سوم یا یک دوم نرخ حقیقی برسد. بعد ناگهان فنر ارزی جهش پیدا کرده است. اینکه بعد از ۵۰ سال فردی ادعا کند فنر ارزی مجازی است و نه واقعی، جای تاسف است.
اهمیت برقراری روابط مستحکم تجاری
دولت قبل زمانی توانست قیمت دلار را مهار کند که انتظارات تورمی از بین رفت و نوعی امیدواری در سایه برجام در کشور ایجاد شد. اما پرونده برجام در این دولت کاملا بسته ماند و حالا دولت رئیسی نگاه ویژهای به روابط با شرق داشته آیا اینها توانسته جایگزین برجام باشد؟
این سوال را باید طور دیگری مطرح کرد. ما باید بتوانیم با همه کشورها چه شرق و چه غرب روابط تجاری داشته باشیم. اینکه روشنفکران ما از رابطه با روسیه یا چین انتقاد میکنند درست نیست. اگر همین روابط هم نبود ما دچار فقر شدیدتر غذایی میشدیم. چون اقتصاد به سمت رکود بسیار شدید میرفت. رابطه با این کشورها کار درستی است اما نکته این است که ما حتی با چین و روسیه هم رابطه مستحکم تجاری نداریم. شما حجم تجارت ترکیه با روسیه را ببینید و آن را با ایران مقایسه کنید. اصلا قابل مقایسه نیست. یا حجم تجارت عربستان و امارات با چین را با حجم تجارت ایران با چین مقایسه کنید. ما فقط شعار میدهیم در عمل دیگران هستند که با هم تجارت میکنند.
پس ارتباط با این کشورها و عضویت در این پیمانها در صادرات و تجارت تاثیری نداشته است؟
شما فکر میکنید تاثیری داشته؟
اگر اعداد و ارقام را بررسی کنیم باید گفت نه چنین نبوده و تاثیری نداشته.
نداشتیم. چون ما مشکل خودتحریمی داریم. ما صادرکننده را تنبیه میکنیم. وقتی شما شعار پیمانسپاری ۹۰ درصدی ارزی را میدهید صادرکننده را ناامید میکنید. کوچکترین فشاری بر این گروه سبب میشود این گروه قید صادرات را بزند.
برخی از سیاستگذاران اقتصادی کشور با یک سادهانگاری افراطی به قضایا مینگرند. همین سادهانگاریها عامل بسیاری از معضلات اقتصاد ایران است. مثلا وقتی قیمت کالاهای مصرفی گران میشود تصور میکنند با بگیر و ببند و داغ و درفش و قیمتگذاری و تعزیرات میتوانند قیمتها را کنترل کنند. و یا زمانی که با کمبود ارز در بازار داخلی به دلیل محدودیتهای تحریمی خارجی و خودتحریمی داخلی و فرار گسترده سرمایه مواجه می شوند، تخیل میکنند با اجبار صادرکنندگان و تنبه ایشان و پیمانسپاری نود درصدی و صددرصدی میشود ارز را باز گرداند. در حالی که همین سیاستها کمربند خودتحریمی داخلی را تنگتر کرده و تجربه ثابت کرده مکمل تحریم خارجی در تضعیف اقتصاد مستضعف ایران مظلوم است.
منبع: کلینیک اقتصاد
پایان/
نظر شما