به گزارش تحریریه، منطقه خاورمیانه و خلیج فارس جنب و جوش سیاسی و دیپلماتیک بیسابقهای را شاهد است که در سه یا چهار دهه پیش مانند آن را به خود ندیده است.
چندین عامل منطقهای و غیر منطقهای در ورای این مسئله قرار دارد. در سطح منطقهای روشن است که رهبران و ملتهای منطقه از جنگ و هرج و مرج خسته شدهاند و در حالی که غرق در بحرانهای بی پایان خود هستند در حسرت حرکت رو به جلوی جهان هستند.
در سطح بین المللی میتوان از نقش آمریکا و نیز تغییرات سیاسی و اجتماعی در اروپا هم زمان صعود قدرتهای بین المللی مانند هند و چین و در آخر جنگ اوکراین به عنوان عوامل موثر در این جنب و جوش نام برد.
همه چیز در ابتدا با روی کار آمدن دونالد ترامپ و توسل جستن او به لحنی دردناک و صریح آغاز شد. صراحتی که نشان داد نه تنها به منطقه و رهبرانش احترام نمیگذارد بلکه آن را تنها بازاری برای عرضه کالاهای خود و دستگاه خودپردازی برای برداشت مبلغ مورد نظر خود میداند. این صراحت شدید و بیاحترامی او منطقه خارومیانه و خلیج فارس به ویژه کشورهایی را که آمریکا را متحد همیشگی خود میدانستند به سمت این پرسش سوق داد: اگر ترامپ که متحد جمهوری خواه ماست به ما این چنین بیاحترامی میکند؛ بنابراین دمکراتها چه خواهند کرد؟
خوش بین بودن بیش از حد نسبت به این جنب و جوش چند وجهی اشتباه خواهد بود. واقعگرایی نیازمند آن است که اعتراف کنیم این جنب و جوش همان قدر که استثنایی است همان قدر در درون خود عوامل شکست را دربردارد چنانچه تمامی طرفها درایت و فداکاری لازم را در پیش نگیرند.
از نقاط ضعف این جنب و جوش این است که نتیجه فشار و نیازمندی است و نه باور به لزوم اتخاذ آن. در این راستا ایران با فشار شدید تحریمها و اوضاع داخلی بیثبات روبه رو است. عربستان دیگر تحمل حتی یک موشک از سوی حوثیها را ندارد. اقتصاد و اوضاع مالی در ترکیه در وضعیت بدی قرار دارد.
عربستان سعودی و ایران اختلافات سیاسی، دینی و راهبردی دارند که باعث جدایی آنها شده است و غلبه بر آنها آسان نیست. همچنین عرصههای رویارویی دو کشور از جمله یمن، بحرین، عراق، سوریه و لبنان گسترده است و مطمئنا عرصهها و موضوعات دیگری نیز وجود دارند که محل اختلاف هستند.
همچنین رهبران عرب و کشورهای حاشیه خلیج فارس که تصمیم به مشارکت در این جنب و جوش را اتخاذ کردهاند باید این مسئله را مد نظر قرار دهند که آمریکا مانور دادن بدون اطلاعش را در منطقهای به راحتی نمیپذیرد که بیش از هفتاد سال است آن را تضمین شده میداند. همچنین موضع اسرائیل قرار دارد که احیای امپراطوری ایران در منطقه را نخواهد پذیرفت و از این بابت بسیار نگران است و آینده وجودی خود را در خطر می بیند.
آنچه مایه تسلی خاطر است این است که این جنب و جوش از تحولات جهان به دور نیست بلکه بخشی از آن است و آنچه در جهان روی میدهد فراتر از آمریکا و اسرائیل است و برخلاف میل آنها اتفاق میافتد و فرصتی است که به آسانی تکرار نخواهد شد اگر منطقه بداند چگونه از آن به نفع همگان بهره ببرد.
منبع: القدس العربی/ دیپلماسی ایرانی
پایان/
نظر شما