به گزارش تحریریه، «ملیک کایلان» تحلیلگر نشریهی «فوربس» در یادداشتی زوایای پنهان و انگیزههای رژیمسعودی برای نزدیکی به ایران را بررسی کرد و نوشت: «برخی در غرب بایدن را مقصر دانستند و او را با ترامپ مقایسه کردند که در دوران ریاستجمهوریاش عربستان سعودی و اسراییل به یکدیگر نزدیکتر شدند. برخی این آشتی را کماهمیت جلوه دادند؛ خصوصاً کاخسفید که استدلال میکند سعودیها همچنان فاصله با ایران را حفظ خواهند کرد؛ نوعی صلح سرد.»
کانال اخبار راهبردی به نقل نویسنده تحلیل آورده است: اما مشکل اینجاست که ریاض پذیرش مجدد «بشار اسد» که تحت حمایت ایران است را آغاز کرده و احتمالاً سایر کشورهای خلیجفارس نیز از آن پیروی خواهد کرد.
به تصریح نشریهی معروف آمریکایی عادیسازی روابط با ایران و پذیرش علنی نزدیکترین متحد تهران، هیچ نشانهای از بیطرفی منفعلانهی رژیمسعودی ندارد.
پس دقیقاً چه خبر است و چرا سعودیها با تغییر رفتار خود در قبال ایران، جریان قدرت منطقه را بهطور یکجانبه تغییر دادهاند؟
آیا توافق با رژیمصهیونیستی ارزشش را داشت؟
نویسنده ادامه داد که مؤلفهی اصلی این معادله رژیم اشغالگر قدس است؛ مخصوصاً در دولت جدید نتانیاهو.
فوربس تأکید کرد بزرگترین بازنده در این نمایش، رژیمصهیونیستی خواهد بود. نویسنده این سؤال را مطرح کرد که «چرا سعودیها ابتدا با در آغوشکشیدن اسراییل باعث ناراحتی اعراب شدند، اما حالا به متحد یهودی خود خیانت کردند؟»
وی ادامه داد برای جواب دادن به این سؤال باید زمانبندی تصمیم رژیمسعودی برای آشتی با ایران را در نظر گرفت؛ یعنی اندکی پس از آنکه نتانیاهو ائتلافی با احزاب تندرو صهیونیست تشکیل داد و الحاق کرانهی باختری به اراضی اشغالی را اعلام کرد.
در این یادداشت آمد که اخیراً وضعیت رژیمصهیونیستی و فلسطین وخیمتر شده. سعودیها که انتظار این اتفاق را داشتند، در ۱۱ مارس و همزمان با توقف عادیسازی روابط با رژیم اشغالگر، رسماً اعلام کردند که روابط با ایران را بهبود میبخشند.
سعودیها گفتند که آب شدن یخ بین عربها و رژیمصهیونیستی به رفتار آنان با فلسطینیها و نیز توافق امنیتی هستهای با آمریکا منوط خواهد بود.
نویسنده اذعان کرد: «واقعیت این است که خانوادهی سلطنتی عربستان از زمانی که انگلیس این سرزمین را در سال ۱۹۲۷ به آنها تحویل داد همواره نگران مشروعیت، ثبات و تسلط خود بوده.»
مهمتر از همه نقش آنها بهعنوان راهبر در جهان اهلتسنن و اعراب فشار بیشتری بر آنها وارد میکند. پس اگرچه آنها در زمان ترامپ توافقی مهم با رژیمصهیونیستی منعقد کردند، اما اگر به قیمت تشدید تنش بین رژیمصهیونیستی و فلسطینیها تمام شود، در معرض انتقادهای شدید قرار خواهند گرفت.
فوربس ادامه داد در این شرایط تهران بهعنوان تنها حامی گروههای فلسطینی علیه رژیم اشغالگر شناخته میشد. سالهاست این موضع ج.ا.ایران از طریق حماس، حزبالله و سوریه دنبال شده است.
پس قیام مجدد فلسطینیها به نفع مواضع ایران خواهد بود و نقش رژیمسعودی بهعنوان حامی مسلمانان را تهدید میکند.
«بنسلمان» که خودش ابتکار صلح با صهیونیستها را به راه انداخت نیز بیش از همه مورد خشم عربها قرار گرفت.
نویسنده ادامه داد در این شرایط ممکن است که عموزادههای فتنهگر، بنیادگرا، افراطی و رقبای قبیلهای خاندان سعود، تیغ خود را برای کودتا علیه آنها تیز کنند؛ زیرا بنسلمان بیشازپیش نزد مسلمانان محبوبیتش را از دست داده.
وقوع بیثباتی در ترکیه
کایلان در ادامهی این یادداشت سؤال دیگری مطرح کرد: «دلیل دیگر پشت تصمیم رژیمسعودی چیست؟»
وی پاسخ داد البته برخی از توازنهای پیچیدهی جغرافیای سیاسی نیز در این زمینه نقش داشتند. در درازمدت، آمریکا در حال کنارگذاشتن نفت و پایان دادن به حفاظت از متحدان نفتی خود در منطقهی آشفتهی غرب آسیاست.
نویسنده در ادامه توضیح داد که به همین دلیل رژیمسعودی خواهان تعهد هستهای چندین ساله از سوی آمریکاست. اما واشنگتن چندان علاقهای به دادن تضمینهای امنیتی یا راهبردی بلندمدت یا حتی میانمدت به کشورهای نفتی ندارد.
بنابراین سعودیها در جای دیگری دنبال تضمین گشتند و دیدند که رقبای آنها مانند ایران، روسیه و چین نیز به نفت علاقه دارند.
به تحلیل فوربس از این منظر، آنها در جبههی مشترک قرار دارند. به ادعای نویسنده «از نظر اخلاقی و سیاسی نیز آنها در مسایل اجتماعی محافظهکار و اقتدارگرا هستند؛ اما در مقابل آمریکا قصد دارد با روشهای عجیبوغریبی حقوق جنسی اقلیتها در جهان را توجیه کند.»
بنابراین برای اقتدارگرایان، همسویی علیه آمریکا راهی پوپولیستی است و بنسلمان میتواند از حمایت پوپولیستی به نفع خود بهرهمند شود.
همچنین رژیم اردوغان پس از زلزلهی ویرانگر دچار رکود و کرختی شده. کایلان تصریح کرد: «اردوغان عمیقاً منفور است. در دموکراسی آزاد و باز، حزب او احتمالاً در انتخابات ۱۴ می شکست خواهد خورد؛ اما او راههایی برای حفظ قدرتش پیدا خواهد کرد.»
اگرچه کشور مقاومت خواهد کرد و مجلس ترکیه با احزاب جدید سعی میکند تسلط را پس بگیرد، اما اردوغان کنار نمیکشد. به تصریح نویسنده بحران قانون اساسی و جنگ داخلی نیز محتمل به نظر میرسد.
فوربس ادامه داد بیثباتی به هر شکلی که باشد، اردوغان را تضعیف کرده و او دیگر نمیتواند سیاستخارجی را یکجانبه هدایت کند.
نگارنده ادعا کرد: «اردوغان جایگاه خود بهعنوان قهرمان حقوق فلسطینیها را از دست خواهد داد. جایگاهی که در دههی اخیر ایران را از این مقام پایین آورده بود!»
وی پیشبینی کرد که حمایت او و رژیم صهیونیستی از رژیم آذربایجان نیز تضعیف خواهد شد. به اذعان نویسنده ترکیه و رژیمصهیونیستی از رژیم آذربایجان بهعنوان رقیبی منطقهای علیه ایران حمایت میکردند.
به اذعان فوربس برای مدتی به نظر میرسید که این حرکت در جغرافیای راهبردی (ژئواستراتژیک) بتواند حواس تهران را از نفوذ در مناطق عربی جنوب منحرف کند؛ اما با همهی اینها باید گفت این ترکیه است که بیثبات خواهد شد.
چه اردوغان بماند یا واقعاً قدرت را ترک کند و دموکراسی آشفتهی ترکیه با همهی چانهزنیهای داخلی و نزاع بر سر قدرت به کار خود ادامه دهد. اینکه در این سناریو چه کسی ارتش را مدیریت خواهد کرد معلوم نیست؛ بهویژه اگر بازیگران خارجی نیز دخیل باشند.
نشریهی آمریکایی در پایان با طعنه نوشت: «بدون ترکیه در این معادله به نظر میرسد روزهای خوبی در انتظار ایران است.»
پایان/
نظر شما