به نظر میرسد که برگزاری دیدار وزرای خارجه نیز در پکن در ادامه نشست منجر به توافق در ماه گذشته جدا از این که بیانگر عزم جدی چین برای پیشبرد توافق و کاهش تنش میان دو کشور و به تبع آن در خلیج فارس است، نشانگر این است که ظاهرا اجرای توافق دهم مارس و عادی شدن روابط دو کشور بدون تداوم نقش میانجیگرانه پکن چندان میسر نیست.
گویا طرف عربستانی ابتدا تمایل داشته است که میزبان این دیدار باشد و وقتی طرف ایرانی نیز در مقابل چنین تمایلی نشان میدهد، تصمیم بر آن میشود که دیدار در کشور ثالثی برگزار شود. ایران هر چند سه کشور (عراق، عمان و چین) را پیشنهاد میدهد، اما گویا بیشتر تمایل داشته است که عراق با توجه به میزبانی پنج دور گفتگوها میزبان دیدار دو وزیر شود؛ اما در نهایت قرعه فال به نام پکن میافتد. جدا از تمایل و پیگیری خود چینیها، گویا طرف عربستانی نیز پکن را با توجه به نقش و جایگاه مهم آن در پیشبرد توافق و تسهیل شرایط یشتر میپسندد.
بیانیه مشترک پس از دیدار دو وزیر تفاوت محتوایی چندانی با بیانیه سه جانبه دهم مارس مبنی بر توافق برای از سرگیری روابط ندارد و هر چند در بیانیه جدید به زمان بازگشایی سفارتخانهها اشاره نشده است؛ اما ظاهرا قرار است ظرف یک ماه آینده این اتفاق بیفتد.
اما پرسشی که مطرح میشود این که چرا طی یک ماه گذشته بعد از توافق دهم مارس اقدامات لازم برای بازگشایی سفارتخانهها شروع نشد؟ و چرا این مساله به بعد از دیدار وزرای خارجه دو کشور و آن هم یک ماه بعد موکول شد؟ واقعیت این است که هنوز محتوای توافق و مذکرات منتج به آن در پکن روشن نیست؛ اما آنچه از فحوای تحلیل کارشناسان نزدیک به کانون قدرت در عربستان بر میآید این که ظاهرا بازه دو ماهه پس از اعلام توافق پکن برای محک زدن و شروع "اقداماتی تنشزدا" منظور شده است. بیشتر هم به مساله یمن اشاره میکنند. از این رو، حتی قبل از بازگشایی سفارتخانهها بعید نیست در پرونده یمن طی روزها و هفتههای آتی شاهد اتفاقات مثبتی باشیم که ابتدا با تمدید آتش بس و سپس گفتگوهای یمنی یمنی برای حل و فصل بحران شروع شود.
صرف نظر از انگیزهها و مواضع کانونهای قدرت جهانی، آنگونه که پیداست به زودی روابط رسمی دو کشور از طریق بازگشایی سفارتخانهها شروع میشود؛ اما این که این روابط تا چه اندازه عمق پیدا میکند باید منتظر باشد. پاسخ به این پرسش چه بسا در رصد تحولات پروندههای منطقهای در هفتهها و ماههای آینده از وضعیت یمن و عراق گرفته تا لبنان و مناطق دیگری که سالها عرصه نزاع نیابتی بوده، نهفته است.
کما این که باید دید روابط عربستان و اسرائیل بعد از احیای روابط تهران و ریاض چگونه پیش خواهد رفت و آیا عادی سازی رسمی و دیپلماتیک میان ریاض و تل آویو رخ میدهد یا خیر؟ این هم سنجه مهمی است.
آیا دو کشور پس از احیای روابط دیپلماتیک که ذاتا میتواند تحولی مثبت در جهت کاهش تنش عربی ـ ایرانی در منطقه باشد، به شکل دو جانبه خواهند توانست اختلافات منطقهای را که ضلع سوم آن آمریکا و غرب است، حل و فصل کنند؟ یا چین همانگونه که ثقل خود را به کار گرفت و دو طرف را به سمت توافق و از سرگیری روابط سوق داد، برای حل و فصل پروندههای منطقهای نیز اقدام خواهد کرد؟
در این صورت، اگر میانجیگری چین فراتر از احیای روابط تهران و ریاض به حل و فصل مسائل خاورمیانه سرایت کند، آمریکا و اروپا چه موضعی خواهند گرفت؟ آیا در مقابل گسترش نفوذ چین صرفا نظارهگر خواهند بود؟ فعلا باید دید در روزهای آتی در یمن چه اتفاقی میافتد.
پایان/
نظر شما