قرار است بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسرائیل در این هفته به دعوت دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده به آمریکا سفر کند و با رئیسجمهور و دیگر مقامات آمریکایی گفتگو کند. این نخستین ملاقاتی است که ترامپ پس از ورود به کاخ سفید بهطور رسمی با مقام «کشور» دیگری انجام میدهد.
این سفر هم برای آمریکا، هم برای اسرائیل و هم برای خاورمیانه از اهمیت ویژهای برخوردار است. دلیل این اهمیت آن است که مسائل مهم و متعددی در این سفر با مقامات جدید آمریکایی مطرح خواهد شد و پیشبینی نتایج برخی از مسائل مورد گفتگو آسان نخواهد بود.
در این سفر، موضوعات مختلفی مورد بررسی قرار خواهد گرفت؛ از جمله مسئله هستهای و تنش بین ایران و اسرائیل، ادامه آتشبس در غزه و لبنان، طرح صلح ابراهیم، حوادث سوریه و بهویژه مسائل کردی در آن کشور، روابط ترکیه و اسرائیل و احتمالاً چگونگی برخورد با حوثیهای یمن.
تداوم تلاش بیبی برای عدم گفتوگو ایران و آمریکا
مسئله هستهای جمهوری اسلامی ایران و تنش اسرائیل با ایران از اولویتهای نتانیاهو برای گفتگو با ترامپ خواهد بود. نتانیاهو نه تنها علاقهای به گفتگو بین ایران و آمریکا ندارد، بلکه تلاش خواهد کرد تا ترامپ و اطرافیانش را متقاعد کند که این گفتگوها ثمری نخواهد داشت و ایران در تلاش است تا با گفتگو با آمریکا و خریدن زمان، به اهداف هستهای خود برسد.
او همچنین سعی خواهد کرد حمایت آمریکا را برای حمله به تأسیسات هستهای ایران جلب کند و با توجه به رخدادهای پیشآمده در خاورمیانه، بهویژه در غزه و لبنان، از این فرصت بهرهبرداری کند. طبیعی است که نتانیاهو به خوبی میداند بدون حمایت آمریکا، حمله به تأسیسات هستهای ایران و نابودی آنها امکانپذیر نیست و در صورت اقدام به حمله، با واکنش مستقیم جمهوری اسلامی مواجه خواهد شد.
به نظر میرسد تلاش نتانیاهو برای متقاعد کردن ترامپ حداقل در مقطع فعلی نتیجه مثبتی نخواهد داشت. هرچند که دولتهای ایران و آمریکا تاکنون بهطور رسمی درباره گفتگوی مستقیم سخنی نگفتهاند، اما هر دو کشور در میانه صحبتهای مقامات خود این پیام را رساندهاند که آمادگی مذاکره را دارند.
بسیار بعید است که ترامپ با حمله اسرائیل به تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی موافقت کند، زیرا چنین موافقتی میتواند شعار دوری از جنگ ترامپ را کاملاً زیر سؤال ببرد. ضمن اینکه این اقدام خطرناک میتواند مجدداً منطقه را در یک تنش عمیق فرو ببرد که کنترل و پایان آن نامعلوم خواهد بود.
همچنین باید در نظر داشت که یکی از سیاستهای داخلی ترامپ که در شعارهای انتخاباتیاش نیز کاملاً آشکار بود، مبارزه با تورم است. درگیری در این منطقه میتواند تأثیر قابل توجهی بر قیمت نفت داشته باشد و کنترل تورم در آمریکا، بهویژه قیمت بنزین را دشوار سازد.
آنچه تا کنون از اشارات و برخی صحبتهای مقامات آمریکایی قابل فهم است، این است که گفتگو در درجه اول قرار دارد و در صورت عدم نتیجهگیری، فشار حداکثری در مرحله بعدی قرار خواهد گرفت.
تمایل جدی ترامپ به احیای طرح «ابراهیم»
در رابطه با طرح ابراهیم و ایجاد رابطه بین عربستان سعودی و اسرائیل، تمایل ترامپ جدی است. این طرحی است که با اتمام دوره چهارساله ریاست جمهوری وی ناتمام ماند و حالا به دنبال تکمیل آن است.
هرچند که وضعیت منطقه در شرایط فعلی با شرایط دوره اول ریاست جمهوریاش متفاوت است. عربستان اعلام کرده که به شرط پذیرش دو دولت در خاک فلسطین، با برقراری رابطه رسمی موافقت خواهد کرد. البته ترامپ فشار سیاسی را هم به نتانیاهو و هم به محمد بن سلمان وارد خواهد کرد تا از مواضع خود کوتاه بیایند و این طرح را به جلو ببرند.
اگر دولت تندروی یهود در اسرائیل جای خود را به دولتی راست ولی معتدلتر بدهد (که احتمال آن وجود دارد)، احتمالاً ترامپ راضیتر خواهد بود زیرا او آسانتر میتواند طرح خود را پیش ببرد. عدم پذیرش طرح توسط نتانیاهو منجر به این خواهد شد که مخالفان میانهروتر داخل اسرائیل با رضایت دولت آمریکا صدای بلندتری پیدا کنند و نتانیاهو باید به این امر واقف باشد.
با پایان احتمالی درگیریها در غزه و لبنان، حتماً نتانیاهو نسبت به برقراری رابطه با عربستان تمایل بیشتری نسبت به زمان جنگ نشان خواهد داد زیرا اگر این طرح به نتیجه برسد، روابط اسرائیل با دیگر کشورهای عربی و حتی کشورهای مسلمان غیرعرب گشایشی خواهد یافت که دستاورد بزرگی برای نتانیاهو خواهد بود.
هرچند که در این طرح بهطور روشن از ایجاد کشور فلسطینی صحبتی به میان نمیآید و شرط عربستان میتواند با آن منافات داشته باشد، اما قابل ذکر است که سعودیها در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ مذاکرات رو به جلویی را با داماد یهودی ترامپ، جرالد کوشنر، انجام داده بودند.
حذف حماس، سناریو مطلوب ترامپ و بیبی
در رابطه با ادامه آتشبس در غزه و لبنان، که در هر دو سرزمین دورهای موقتی را طی میکند، ترامپ علاقمند به تداوم آن است.
به نظر میرسد با توجه به شرایط سیاسی و نظامی در لبنان، اسرائیل نیز تمایلی به آغاز دوباره نبرد در لبنان ندارد، زیرا با توجه به موشکهایی که هنوز حزبالله در اختیار دارد، نمیخواهد آرامش شهرهای اسرائیلی دوباره به هم بخورد. اما در مورد غزه، به ویژه با قدرتنمایی حماس در زمان آزادی تدریجی اسرا، دولت تندروی اسرائیل پس از آزادی آخرین اسیر تمایل مجددی برای حمله به نیروهای حماس نشان داده است.
مشکل اصلی نتانیاهو این است که این آتشبس با اقتدار ترامپ به دست آمده و از سوی دیگر، بازگشت آوارگان غزه به خرابههای متعلق به خود، کار ارتش اسرائیل را برای حمله دوباره دشوار کرده است.
در مجموع، به نظر میرسد احتمال درگیری مجدد در هر دو منطقه غزه و لبنان بسیار پایین است و از این پس سیاستمداران بیشتر در فکر حذف حماس از قدرت و انتخاب دولتی در غزه بدون حماس خواهند بود. موضوعی که مورد رضایت ترامپ است و او تلاش میکند از نظر سیاسی امتیازات بیشتری برای دولت اسرائیل فراهم کند که طرح مسئله خروج یک میلیون جمعیت از غزه از آن جمله است.
خودمختاری کردها در سوریه، طرح مطلوب ترامپ
تغییر حاکمیت در سوریه نیز برای دو کشور آمریکا و اسرائیل اهمیت پیدا کرده است. از یک سو خوشحالند که راه ارتباطی جمهوری اسلامی با لبنان قطع شده و نظارت دقیقی انجام میدهند تا کوچکترین منفذی مجدداً گشوده نشود، از سوی دیگر دولت اسرائیل هنوز نتوانسته به دولت ظاهراً میانهروی الجولانی اعتماد کند.
به عبارتی دیگر، این دولت تظاهر به بیاعتمادی میکند تا دست خود را برای مانور و جولان دادن در سوریه باز نگه دارد؛ از تصرف سرزمین تا حمله به مناطق حساس و کمک به گروههای مورد علاقه. مسئله کردی در شمال سوریه برای اسرائیل دارای اهمیت است.
اسرائیل علاقمند است که کردها صاحب خودمختاری شوند و برای رسیدن به این هدف، حضور نیروهای آمریکایی را در کنار کردها لازم میبیند. نتانیاهو در واشنگتن تلاش خواهد کرد که ترامپ را قانع کند که ۲۰۰۰ نیروی آمریکایی را در شمال نگه دارد تا کردها از حملات هوایی و زمینی ترکیه در امان بمانند.
ضمن اینکه اسرائیل معتقد است تسلط ترکیه بر منطقه کردی سوریه باعث نفوذ گسترده این کشور در سوریه خواهد شد که با منافع اسرائیل در تضاد است. البته به نظر میرسد ترامپ در تلاش است که بین اسرائیل و ترکیه مجدداً رابطه دوستانهای برقرار کند تا با نوعی اعتمادسازی این مشکل را حل و فصل نماید.
به نظر میرسد اردوغان با این راهحل آمریکایی مخالف نباشد، زیرا کنترل منطقه شمالی و شمال شرقی سوریه برایش از اهمیت ویژهای برخوردار است و این امر هم میتواند وزن سیاسی اردوغان را در داخل ترکیه افزایش دهد و هم وزن ژئوپلیتیکی این کشور را در منطقه بالا ببرد. مسئله کردی چالشی پیچیده و خاص است و هم آمریکا و هم ترکیه و اسرائیل نگران هستند که در صورت غفلت نسبت به این منطقه، طرفهای دیگری در حوزه کردی نفوذ کنند و کردها نیز از کمکهای آنها استقبال کنند.
در نهایت، مسئله حوثیها چالشی است هم برای اسرائیل و هم برای آمریکا. با توجه به حملات گسترده آمریکا، اسرائیل و بریتانیا به شمال یمن، نگرانی شدیدی وجود دارد که چگونه بتوان تهدیدات آنها را خنثی کرد. هرچند که در روزهای اخیر حملات حوثیها به شدت کاهش یافته یا به عبارتی قطع شده است، اما در ارتباط با هر تلاطمی که اسرائیل در غزه و لبنان ایجاد کند، این حملات میتواند از سر گرفته شود.
این احتمال را نباید رد کرد که ممکن است پشت پرده واسطههایی در منطقه تلاش کنند با ارتباط با حوثیها از یک سو و آمریکا از سوی دیگر و با تفاهمی نانوشته از میزان تنش بیشتر در منطقه کاسته شود؛ زیرا آمریکا به خوبی میداند سیاست برخورد جدی با حوثیها کار آسانی نیست و به زودی نتیجه نخواهد داد و ممکن است آمریکا را وارد یک درگیری میانمدت کند که دور از استراتژی اعلامی ترامپ است.
با توجه به ملاحظات فوقالذکر، ممکن است در بازگشت نتانیاهو از آمریکا، سیاستهای اعلامی روشنتری از سوی آمریکا در مورد ایران و منطقه شاهد باشیم.
*عبدالرضا فرجی راد؛ استاد ژئوپلیتیک و کارشناس مسائل بینالمللی، سفیر اسبق ایران در نروژ و مجارستان .
پایان/
نظر شما