هر چه نرخ ارز افزایش یابد؛ در درجه اول سود شرکت ها کاهش می یابد، یعنی شرکت ها برای حفظ سهم بازار ، می کوشند افزایش نرخ ارز را با کاهش سود خنثی کنند نه افزایش قیمت محصول.
در درجه دوم حباب های قیمتی تخلیه می شود ؛ یعنی حباب های قیمتی با افزایش قیمت دلار؛ متناسب گران نمیشود ؛
مثال اول -قیمت خودرو است، دلار گران میشود و قیمت خودرو واکنش بسیار ضعیفی نشان می دهد.
مثال دوم - دلار گران می شود و قیمت آپارتمان گران نمیشود.
تقریبا اکنون آپارتمان و خودرو نسبت به قیمت دلار واکنش نشان نمی دهد.
در درجه سوم : دستمزد واکنش ضعیفی نسبت به قیمت دلار نشان می دهد، واکنش متناسب نیست .
در درجه چهارم : مردم میزان مصرف خود را کاهش می دهند و با کاهش مصرف در مورد کالاهایی که منشأ صادراتی و وارداتی ندارد با کاهش تقاضا، قیمت کاهش می یابد ( کالا و خدمات ریال محور و نه ارز محور )
در درجه پنجم : قیمت کالا و خدمات اضافه می شود ولی این اتفاق پس از طی کردن چهار مرحله قبل رخ می دهد.
نتیجه گیری:
افزایش نرخ ارز در ایران کلان شهر نشینی به سبک تهران را غیر اقتصادی کرد؛
زیرا تهران درآمد ارزی ندارد؛
بازنده کسانی هستند که در پروسه ای دخیل نیستند که برای کشور ارز می آورد؛
برنده کسانی هستند که در زنجیره ای دخیل هستند که برای کشور ارز می آورد یا مانع مصرف ارز می شود (مثل بخش کشاورزی)،
برنده کشاورزانی هستند که منطقه آنها مشکل آب ندارد و بهره ور هم هستند،
یک عمر هر چه که اتفاق می افتاد بازنده کشاورزان بودند؛ حال هر چه که اتفاق بیفتد بازنده کلان شهرهایی هستند که فقط مصرف کننده ارز اند.
راه حل:
مردم کلان شهر ها اگر برای سرمایه گذاری انجام شده خود هیچ سودی لحاظ نکنند شرط اولیه برای رقابت با شهرهای مرزی و تولید محور را پیدا می کنند؛
ثروت مردم کلان شهر ها فقط یک دلار؛
یک دلاری شدن ثروت ثروتمندان ضد تورم است،
ثروتمندانی که ثروت شان یک دلار شده است به شدت عصبانی هستند،
حتی آنهایی که با فساد ثروتمند شده اند ثروت شان بیشتر از یک دلار نیست،
اگر در مواردی اینگونه نیست هر چه که اتفاق بیفتد اقتصاد به این سمت حرکت می کند،
اگر پیش بینی آینده می خواهید؛ آینده یک جمله بیشتر نیست؛
دولت هم نمی تواند متناسب با افزایش نرخ ارز، درآمد خود را افزایش دهد در نهایت دولت هم کوچک می شود،
ساخت دولت هاضمه فهم این مطلب را ندارد،
ساخت دولت و ثروت مردم کلان شهر ها دو بازنده این بازی اند،
اقتصاد در زمین ابن دو بازی می کند و هر دو به شدت کوچک می شوند؛
اقتصاد به سمت تضعیف جایگاه دولت در اقتصاد و ثروت مردم کلان شهر ها پیش می رود،
پزشکیان و تیم کارشناسان اش؛ صورت مسئله را نفهمیده اند؛
پزشکیان می کوشد دولت کوچک نشود؛ الویت دیگری ندارد؛
ثروت ثروتمندان کلان شهر ها و ساخت دولت هر دو سر و ته یک کرباس اند.
پایان/
نظر شما