به گزارش تحریریه، مرکز پژوهشی نشنال اینترست در گزارشی با عنوان«اسرائیل تلافی کرد: آینده چه می شود؟» نوشت، پس از این مبادله، اگر خصومت ها به زودی متوقف شود، فرصتی برای پیشبرد ابتکارات سیاسی وجود دارد که می تواند، حداقل به طور موقت، تنش های فعلی را متوقف کند.
در این گزارش که به قلم «اصاف زوران» محقق در پروژه مدیریت اتم مرکز بلفر و از مشاوران نزدیک به دولت اسرائیل نوشته شد، آمده است:
اسرائیل و ایران پس از سالها مبارزه در یک جنگ پنهانی مبتنی بر استفاده از نیروهای نیابتی و عملیاتهای مخفی، اکنون در آستانه جنگ آشکار قرار دارند. این تغییر، استفاده از ابهام، امکان انکار یا مهار را تضعیف می کند، منطقه را به نقطه جوش نزدیک می سازد و اهمیت دیپلماسی را افزایش می دهد.
گستردگی و پیچیدگی حمله اسرائیل در ۲۵ اکتبر، در کنار هدف قرار دادن چندین سایت نظامی در سراسر ایران در شب، یک رویکرد متفاوت را برجسته می کند: تمایل به خطر رویارویی گسترده تر در حالی که همچنان کاهش تنش را تسهیل می کند با هدف اجتناب از یک جنگ همه جانبه.
تضعیف حزبالله و حماس، اقدامات اسرائیل و تمایل آن را برای هدف قرار دادن آنچه بیتالمقدس بهعنوان «سر اختاپوس» میداند و نه صرفاً «شاخکهای» نیابتیاش، هدایت میکند. این رویکرد با حمایت عمومی تقویت میشود، زیرا به نظر میرسد که جامعه اسرائیل هزینههای مربوط به جنگهای منطقهای را پس از حوادث ۷ اکتبر پذیرفته است. اسرائیل با بر عهده گرفتن مسئولیت مستقیم و به نمایش گذاشتن استقلال تهاجمی، همکاری دفاعی با ایالات متحده، برتری و دقت اطلاعاتی، قصد دارد از حملات مستقیم ایران جلوگیری کند و شبکههای نیابتی ایران را قطع کند.
اما اقدام اسراییل یک هدف استراتژیک اضافی داشت - ارسال یک هشدار جدی به برنامه هسته ای ایران. اسرائیل با حذف بخش بزرگی از پدافند هوایی ایران و ضربه زدن به اعماق این کشور، از جمله تأسیساتی که قبلاً به برنامه تسلیحات هستهای مرتبط بود، توانایی و آمادگی خود را برای انجام حملات حساس بیشتر نشان داده است. این موضع به ویژه با توجه به نگرانی های اسرائیل مبنی بر حفظ موقعیت هسته ای پیشرفته ایران که ممکن است به طور بالقوه به سمت تسلیحاتی پیشرفت کند، مورد توجه است.
اقدام اسرائیل به ایران نشان میدهد که در آینده، ممکن است به طور فزایندهای درخواستها برای خویشتنداری را نادیده بگیرد، بهویژه در دوره انتقالی ریاستجمهوری یا احتمالاً با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، که میتواند اسرائیل را برای آغاز اقدامات تهاجمی بیشتر جسور کند. این ممکن است شامل دخالت یا حمایت آمریکا باشد که فراتر از همکاری دفاعی صرف باشد.
حمله اخیر ایالات متحده به تأسیسات زیرزمینی حوثی ها، نشان دادن توانایی آن و تهدید مستقیم ایران و جاه طلبی های هسته ای آن، می تواند این پیام را بیشتر تقویت کند.
پخش چنین هشداری ممکن است گفتمان داخلی جاری در ایران را در مورد امکان سنجی شکست هسته ای تشدید کند. با این حال، دولت اسرائیل ممکن است این را به عنوان یک ریسک حساب شده تلقی کند، خطری که می تواند وادار کردن تهران به دادن امتیاز در برنامه هسته ای خود یا تحریک آن به سرعت بخشیدن به آن را تقویت کند و در نتیجه یک کارزار بین المللی گسترده تر را توجیه نماید.
حمله اسرائیل همچنین به ایالات متحده نشان می دهد که تل آویو دیدگاه های ایالات متحده را جدی می گیرد و خویشتن داری می کند. به طور همزمان، آمادگی خود را برای اتخاذ رویکرد تهاجمی تر در صورتی که تهدیدی برای امنیت خود احساس کند، پیش بینی می کند.
با استفاده از این رویکرد، اسرائیل قصد دارد واشنگتن و درکل جامعه بین المللی را ترغیب کند تا موضع قاطع تری در برابر برنامه هسته ای پیشرو ایران اتخاذ کنند. برای اسرائیل، این امر به طور خاص ضرورت دارد زیرا انتظار میرود ایران در کمتر از یک سال آینده از آخرین محدودیتهای سیاسی مهم خود رهایی یابد. حالا توپ در زمین تهران است. کم اهمیت جلوه دادن اولیه این حملات توسط حکومت حاکی از آن بود که ایران ممکن است اقدام تلافی جویانه محدودی را انتخاب کند یا حتی از پاسخ مستقیم نظامی بیشتر خودداری کند. آسیبپذیری فزاینده آن، که با تخریب سیستمهای دفاع هوایی، تهدید اسرائیل به حملات بیشتر، و استقرار جتهای جنگنده اضافی توسط ایالات متحده در خاورمیانه برجسته میشود، نیز میتواند در راستای یک رویکرد محتاطانه باشد.
با این حال، با واضح تر شدن نتایج این حمله، صداهای قاطع تری در داخل ایران ظاهر شد و بر چالش مهمی که تهران با آن دست به گریبان است، تاکید کرد. اکنون، برخلاف خویشتنداری ایران پس از اقدام تلافی جویانه محدود اسرائیل در ماه آوریل، تصمیم گیرندگان در تهران ممکن است احساس کنند مجبور به ادامه مبادلات نظامی فعلی برای جلوگیری از فرسایش بیشتر بازدارندگی و مقابله با تصورات داخلی و منطقهای از ضعف هستند.
در درازمدت، ناکامی تهران در بازدارندگی اسرائیل، چه از طریق گروه های نیابتی یا تواناییهای موشکی و برنامه هستهایاش، ممکن است تغییری اساسی در دکترین امنیتیاش ایجاد کند. آیا ادعاهای ایران در بیان اینکه اسرائیل قصد دارد تهران را به یک تله استراتژیک بکشاند درست است؟ آیا دستور کار اسرائیل فراتر از صرفاً بازدارندگی ایران از دخالت مداومش در درگیری های خاورمیانه است؟ آیا ممکن است منافع اسرائیل برای ایجاد شرایط مساعد برای حمله در مقیاس بزرگتر به تأسیسات نفتی، تأسیسات دولتی یا سایت های هسته ای ایران منجر شود؟ این ملاحظات برای تصمیم گیرندگان ایرانی بسیار مهم هستند زیرا آنها در مورد واکنش خود، روند تداوم تعاملات در منطقه و مسیر آینده برنامه هسته ای خود بحث می کنند.
در پایان این مبادله، به ویژه اگر خصومت ها به زودی متوقف شود، فرصتی برای پیشبرد ابتکارات سیاسی به وجود می آید که می تواند، حداقل به طور موقت، تنش های فعلی را متوقف کند. این تلاش ها باعث ایجاد تفاهمی می شود که برای جلوگیری از درگیری مستقیم بین دولت ها طراحی شده است. کشورهای منطقه ای که با هر دو طرف ارتباط دارند باید جذب و ارتباط دهی این پیام های مهم را تسهیل کنند.
*متن فوق صرفا ترجمه یادداشت اندیشکده آمریکایی می باشد
پایان/
نظر شما