تنها کمتر از دو هفته تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باقی است و همچنان شانس دونالد ترامپ برای برنده شدن بسیار بالاست. نظرسنجی ها نشان می دهند که افت محسوسی که ترامپ بعد از انصراف جو بایدن (و آمدن کامالا هریس) پیدا کرده بود ترمیم شده و در برخی نظرسنجی ها او اندکی بالاتر از کامالا هریس ایستاده است.
از این سوال بگذریم که پیرمردی مانند جو بایدن چگونه با کلهشقی باعث شد که مهمترین بخش از «زمان رقابت» برای زمین زدن دونالد ترامپ هدر برود؛ ولی اکنون وقت آن است که به این سوال بپردازیم که چه شد و چرا ترامپ با وجود آمدن یک زن قاضی در عرصه رقابت، همچنان بر صدر مصطبه نشسته است؟
باید به یک نکته را اذعان کنیم: ترامپ حتی اگر در قدرمطلق آراء (عدد رای) برنده نشود، ولی بازهم برنده این انتخابات است. عملا ترامپ توانسته یک تنه و فراتر از سطح حزب جمهوریخواه با همه ارکان حزب دموکرات آمریکا بجنگد. به بیان دیگر، ترامپ کاری را کرده که در تاریخ آمریکا بی سابقه بوده است: او توانسته خارج از Establishment (ساختار قدرت) با بخش مهمی از ارکان قدرت در آمریکا درگیر شود و در این درگیری، به آسانی حذف نشود!
عملا نکته مهم درباره ترامپ این نیست که او رای می آورد یا رای نمی آورد، بلکه نکته مهم درباره ترامپ این است که او «مهره حذف شدنی» نبود.
یازده روز مانده به انتخابات وضع در آمریکا چگونه است؟ وضعیت امروز آمریکا مشابه وضعیت ترکیه است در انتخاب اردوغان. مشابه وضعیت انگلستان است در ماجرای رفراندوم برگزیت. یعنی کشور کاملا دو پاره است و تقریبا می توان گفت تا این لحظه وضعیت ۵۰-۵۰ است. تمام سعی دو نامزد بر این است که بر روی ذهن «تصمیم نگرفته ها» (Undecided voter) تاثیر بگذارند.
با توجه به شرایط مذکور ذکر این موارد ضروری است:
دانشگاه و دانشجویان: تحرک خاصی در دانشگاهها در حمایت یا عدم حمایت از هیچ یک از دو نامزد مشاهده نمی شود. دلیلش این است که اساسا ساختار نهاد دانشگاه در آمریکا به سمت و سویی رفته که دانشجو عمیقا درگیر دو بحث است: هزینه های تحصیل + آزمون ها.
دانشجوی آمریکایی شدیدا درگیر این است که هزینه شهریه، خوابگاه، تغذیه و ... را چگونه تامین کند. همزمان، سیستم آموزشی در آمریکا به گونه ای است که دانشجو در «طول ترم» درگیر کوئیز و تکالیف هفتگی است (بجای اینکه «آخر ترم» درگیر آزمون باشد). یعنی وزن کار تحصیلی دانشجو سرشکن شده به هفته های ترم.
با این اوصاف ذهن دانشجو عملا درگیر «امر دانشجویی» و هزینه هایش است و نهاد دانشگاه چندان محل مناسبی برای کنش سیاسی نیست.
تحسین ثروت و ثروتمندی: دیدگاه جامعه آمریکایی اساسا نسبت به مساله ثروت، منفی نیست. یعنی بر خلاف بسیاری از کشورهای دنیا که ثروتمندان «منفور» هستند در میان بخش زیادی از مردم، ثروتمندان «تحسین شده» هستند.
این تلقی عمومی به دو دلیل است: ۱- فرد ثروتمند "توان" خلق ثروت و کارآفرینی داشته. ۲- وجود افراد ثروتمند در کشور باعث قدرت کشور می شود.
بدیهی است که ممکن است برخی با این دیدگاه همراه نباشند ولی عمده مردم ثروتمند بودنِ ترامپ را امر منفی نمی دانند. حال سخنان باراک اوباما را گوش فرادهید. او دائما وجهِ ثروت ترامپ را می کوبد. دائما می گوید: ای مردم! این آدم همه ی عمرش به فکر خودش بوده و به خودش (و اموالش) پرداخته.
این رویکرد دموکرات ها، رویکرد موفقی نبوده است.
فقرِ گفتمانی دموکرات ها: مسئله اصلی در کمپین هریس (و اساسا در سطحی بالاتر در میان دموکرات ها) این است که گفتمان اینها مبتنی بر «حرف اثرگذار» روی اذهان عمومی نیست. محور فعالیت های اینها بدگویی درباره دونالد ترامپ (خطر ترامپ) است؛ ولی از خودشان چیزی ندارند که ارایه بدهند. مثلا سخنرانی های چند روز اخیر هریس را نگاه کنید و محورهای حرفهایش را لیست کنید. عمدتا پیرامون کوبیدن ترامپ است. چه حرفی یا چه پیام ویژه ای برای مردم دارد؟ چه چیزی درش هست که «محرک رای دادن» شود برای بلاتکلیف ها؟
صفحه امروز CNN را ببینیم: یک خبر هست که در آن هریس در پنسیلوانیا ترامپ را فاشسیت و... خطاب کرده. بعد ذیل آن خبر، CNN خبر دیگری کار کرده که یک ویدئوی ۵ دقیقه ای است با این مضون: «پیام افرادی که هنوز تصمیم نگرفته اند به هریس و ترامپ: اینقدر همدیگر را لجنمال نکنید، ما برامون اهمیتی نداره!»
دل بستن به دادگاههای ترامپ: گمان بخشی از بزرگان دموکرات این بود که پرونده های قضایی متعدد (+)، ترامپ را زمینگیر و حذف خواهد کرد. ولی نکرد و این اشتباهی استراتژیک بود.
پایان/
نظر شما