به گزارش تحریریه، مرکز پژوهشی «نشنال اینترست» در مورد تحولا خاورمیانه و احتمال درگیری میان ایران و اسرائیل آورده است:
در پی حمله گسترده موشکی ایران در روز اول اکتبر، اسرائیل با تصمیم پیچیدهای درباره نحوه پاسخگویی مؤثر به این حمله بدون تشدید درگیریهای منطقهای مواجه شده است. کاخ سفید خواستار احتیاط است تا از اختلال در بازارهای جهانی انرژی یا تحریک خصومتهای بیشتر جلوگیری کند. از سوی دیگر تحلیلگران اسرائیلی بر این باورند که ایران ممکن است برنامه تسلیحات هستهای خود را تسریع کند.
گزینههای اسرائیل علیه ایران
خاورمیانه و بهطور کلی جهان با نگرانی شدیدی در انتظار پاسخ اسرائیل به حمله موشکی گسترده اول اکتبر ایران هستند. کاخ سفید به دلیل نگرانی از وقوع جنگ منطقهای گسترده تر، فشار زیاد (هرچند عمدتاً بی سروصدا) به تل آویو وارد میکند تا پاسخهای خود را محدود به چیزی «متناسب» کند که برنامه هستهای یا سایتهای انرژی ایران را هدف قرار ندهد.
محاسبات خود اسرائیل پیچیده است. بهوضوح، عدم اقدام گزینه آن نیست، زیرا این امر به ایجاد وضعیتی خطرناک منجر میشود - وضعیتی که در آن رهبران ایران جسارت بیشتری برای انجام حملات مستقیم بدون نگرانی از تلافی را پیدا می کنند. اگر پاسخ اسرائیل خیلی ضعیف باشد، باز همین مشکل را به همراه خواهد داشت و قادر به بازدارندگی کافی تهران از تهاجم بیشتر نخواهد بود. اما تلاش جدیتری که زیرساختهای نفتی ایران را هدف بگیرد، خطر افزایش قیمتهای جهانی انرژی را به همراه دارد، ضمن آنکه تأثیر قابلتوجهی بر برنامه هستهای وسیع ایران دارد؛ در هر صورت این کار بسیار پیچیدهای است.
یک عامل دیگر هم وجود دارد که در نهایت ممکن است در شکلدهی به نحوه پاسخ اسرائیل، تعیینکننده باشد. یک موضوع اقناعی رو به رشد در بین ناظران و تحلیلگران اسرائیلی است که ما اکنون در پرتگاه یک «دوی سرعت» ایرانی برای دستیابی به بمب قرار داریم.
برای درک دلیل این موضوع، لازم است توجه کنیم که برای ایران، سال گذشته بهوضوح یک سال استراتژیک مرکب بوده است. بهطور قطع، کارزار ۷ اکتبر که توسط حماس، که خود یک نماینده مهم ایرانی است، انجام شد، از جهات متعددی موفقیتآمیز بوده است. بهطور مستقیم، این حمله به تصورات دیرینه منطقهای از آسیبناپذیری اسرائیل لطمه وارد کرد. همچنین این اتفاق به موج عادیسازی منطقهای که توسط توافقات ابراهیم در سال ۲۰۲۰ آغاز شد، عقیم گذاشته و به انزوای عمیقتر دولت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در صحنه جهانی منجر شده است.
با این حال، عواقب منفی مختلفی نیز به دنبال داشته است. با وجود نیات ایران، توافقات ابراهیم بهطور اساسی مختل نشدهاند و امیدها برای احیای سریع آنها بالا است - شاید حتی از طریق نوعی توافق عادیسازی سعودی-اسرائیلی. در همین حال، ارتش ایالات متحده، که در سالهای اخیر بهطور فزایندهای به سمت اقیانوس هند-آرام «چرخش» کرده بود، به بزرگترین حضور خود در منطقه از زمان جنگ دوم خلیج فارس دو دهه پیش بازگشته است. اما مهمتر از همه، موفقیتهای شگفتانگیز اخیر اسرائیل علیه نماینده اصلی جمهوری اسلامی، یعنی حزبالله است که در عمل یک بیمهنامه کلیدی برای ایران را از بین برده است.
برای بیش از یک دهه، تهران پیوسته تلاش کرد تا زرادخانه حزبالله از موشکها و موشکهای برد کوتاه را تقویت کند - مبتنی بر این موضوع که اگر اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران حمله کند، موشکهای حزبالله بر شمال اسرائیل همچون باران ببارد. اثر این بازدارندگی بر تصمیمگیری اسرائیل بسیار چشمگیر بود و برای سالها به جلوگیری از اقدامات معنادار اسرائیل علیه تهران یا خود حزبالله کمک کرد. اکنون، در پی کنار زدن رهبری ارشد حزبالله توسط اسرائیل در کنار کاهش تدریجی نیروهای این گروه و حملات گسترده به تاسیسات موشکی این گروه از سوی اسرائیل، اعتبار آن تهدید به شدت تضعیف شده است.
تمام این عوامل به این نتیجه منجر شده است که تعداد بیشتری از ناظران اسرائیلی متقاعد شوند که رهبری ایران در آستانه یک تغییر رویکرد قرار دارد و از استراتژی دیرینه خود در پیشرفت تدریجی توان هستهای به سمت یک تلاش تمامعیار برای بهدستآوردن بمب اتمی حرکت کند.
این موضوع درجای خود، به شدت پاسخ اسرائیل را توجیه می کند که باید شامل هدفگیری برنامه هستهای ایران به نوعی باشد، مهم نیست که چنین تلاشی ممکن است چقدر دشوار باشد. به عبارت دیگر، اسرائیل اکنون در حال بررسی همان انتخاب سرنوشتساز است که نیکولا سارکوزی، رئیسجمهور پیشین فرانسه، در سال ۲۰۰۷ مطرح کرد: یا «بمب ایرانی یا بمباران ایران».
پایان/
نظر شما