به گزارش تحریریه، «آندری کارتونف» مدیر شورای روسیه در امور بین الملل در تحلیل آینده و رویکردهای گروه بریکس آورده است: سرنوشت بریکس در سال های آینده به عوامل مختلفی از جمله وضعیت نظام بین الملل، تقابل ژئوپولیتیکی میان قدرت های بزرگ و تغییرات داخلی در کشورهای عضو این سازمان بستگی دارد.
عبور از نظم جهانی تک قطبی و رسیدن به ساختار جهانی چند قطبی لزوما تضمینی برای ایجاد صلح و ثبات بیشتر نیست. ثبات نظم جهانی نه فقط با چند قطبی بودن بلکه با چندجانبه گرایی حاصل می شود و این امر باید مبنای تعامل همه ی قدرت ها در نظم جهانی چندقطبی باشد.
اکثر کشورهای عضو بریکس از جمله پنج کشور قدیمی عضو این بلوک، تجربه عملی بسیار محدودی در زمینه چندجانبه گرا بودن دارند.
این کشورها بر خلاف کشورهای عضو اتحادیه اروپا یا حتی عضو اتحادیه «آ سه آن»، هرگز حاضر نبودند حتی بخشی از حاکمیت ملی خود را به منظور همبستگی و اجماع در مورد موضوعات حساس کنار بگذارند. بنابراین، اکثریت اعضای بریکس عضو اتحادیه های نظامی-سیاسی نیستند.
این ویژگی اعضا بریکس، ممکن است در آینده باعث محدودشدن گسترش ابعاد جدید این بلوک گردد.
از طرفی دیگر، احتمالا این امر یکی از جذابیت های پیوستن اعضا جدید به این گروه نیز می باشد چون هیچ یک از اعضا و رهبران آن نیازی نیست چیزی را در مسیر پیوستن به بریکس از دست بدهند و هیچ تعهد و مسئولیت خاصی را نیز برعهده نخواهند داشت.
اگر بخواهیم اهداف بلندمدت تری برای بریکس در نظر بگیریم باید رویکرد سیستماتیک قوی تر و بهتری وجود داشته باشد.
علاوه بر این، نظام بین الملل کنونی به طور همزمان شامل عناصر تک قطبی و چند قطبی است. کشورهای عضو بریکس در آینده ای نزدیک باید بتوانند هم با شرکای خود و هم با حریفان خود همزمان در چند جبهه رقابت کنند. هر یک از این رقابت ها قوانین و شرایط خاص خود را دارا خواهد بود.
یکی از مهم ترین وظایف بریکس در این شرایط آن است که وارد رقابت هایی شود که در آن تمایلات به سمت نظام چندقطبی و چندجانبه گرایی پرقدرت باشد.
افزایش بی رویه اعضا ممکن است دیر یا زود باعث ایجاد مشکل شود. در روابط بین المللی نیز این مشکل به ویژه برای گروه هایی که معیارهای جفرافیایی، سیاسی و اقتصادی و همچنین رویکرد خاصی برای انتخاب اعضای خود ندارند، به چالشی حاد تبدیل خواهد شد.
از آن جایی که تاکنون هیچ گونه ضوابط و شرایط خاصی برای عضویت در بریکس به تفصیل بیان نشده است، این تصور وجود دارد که کشورهای بیشتری در آینده به دنبال پیوستن به این گروه خواهند بود.
امروزه بریکس را می توان «مُد فصل» دانست که درباره آن نظرات ضد و نقیضی وجود دارد. برخی با عینک خوش بینی و برخی با عینک بدبینی به آن نگاه می کنند و درباره اش سخن می گویند.
با همه این اوصاف آینده بریکس هم چنان مشخص نیست و اغراق نیست اگر بگوییم این انجمن که حدود ۱۵ سال از ایجاد آن گذشته، اکنون به بخشی از تاریخ تبدیل شده است.
۱۵ سالگی چه برای انسان و چه برای یک اتحادیه بین المللی سن مناسبی است تا چشم اندازی برای آینده خود داشته باشد، به طور جدی برای آن برنامه ریزی کند و خیالات دوران کودکی خود را کنار بگذارد. باید در این سن با نگاهی عاقلانه و هوشیارانه برای آینده پیش رو برنامه ریزی کرد. البته یک نوجوان هنوز یک انسان بالغ نیست و منصفانه نیست که از او توقع داشته باشیم همچون انسانی پا به سن گذاشته، خردمند و باتجربه رفتار کند.
اما شاید پیش نیاز اصلی برای تقویت جایگاه جهانی بریکس، توانایی رهبران آن در پیدا کردن تعادل های بهینه از پیش تعیین شده باشد.
در اینجا به سه مورد از آن ها که به زعم ما مهم ترین هستند، اشاره می کنیم.
چند قطبی بودن یا چند جانبه گرا بودن
ایجاد و توسعه بریکس با روند تحولات نظام بین الملل و عبور از جهان تکقطبی قدیمی و ورود به جهان چندقطبی نوین در ارتباط است.
سیستم چند قطبی جدید به مراتب فراگیرتر و عادلانهتر تلقی می شود.
با این حال باید یادآور شویم که عبور و گذر از جهان تک قطبی به خودی خود، صلح و ثبات را تضمین نمی کند، چرا که این موضوع فقط تغییرات مداوم بین بازیگران قدرت را در صحنه بین الملل تثبیت می کند.
چند قطبی شدن و عدم تقارن
در مناسب ترین و درست ترین حالت یک سیستم چندقطبی بر برابری تقریبی پتانسیل بین تمامی شرکت کنندگان در سیستم مبتنی است و این برابری باید در تمامی ابعاد اصلی قدرت دولتی در عرصه های نظامی، اقتصادی، منابع و انرژی، فناوری، سیاسی و غیره منعکس شود و گسترش یابد.
ایجاد یک تعادل پویا بین قطب های سیستم به عنوان یک عامل مهم به ما این امکان را می دهد تا قوانین بازی مشترک را برای همه در اروپا و سایر نقاط جهان رعایت کنیم.
این در حالی است که امروزه وضعیت اساساً متفاوت است. گروه کشورهای بریکس، شرایط نامتعادل و نابرابری دارند.
علاه بر این در ابعاد نظامی-استراتژیک و ژئوپلیتیک، جهان هر روز به وضوح چندقطبی می شود و در عین حال برخی از عناصر دوقطبی شوروی-آمریکایی را حفظ می کند.
در زمینه اقتصاد و به ویژه در فناوری های پیشرفته جهان، در جهت دوقطبی آمریکا و چین در حال تحول است. اما در حوزه مالی جهانی، تا حد زیادی یک قطبی باقی مانده است. اگر چه که این شرایط در حال ضعیف شدن است اما همچنان موقعیت بسیار قوی دلار است و موسسات مالی بین المللی در واقع کماکان تحت کنترل ایالات متحده قرار دارند.
این بدان معناست که در آینده، کشورهای بریکس باید هم با شرکای خود و هم با رقیبان خود نه روی یک صفحه شطرنج، بلکه همزمان روی چندین صفحه بازی کنند که هر کدام از آنها قوانین بازی خود را خواهند داشت.
چند قطبی شدن و فراگیر بودن
چند سال پیش کارشناسان برای حل مشکلات، طرحی با عنوان «بریکس پلاس» را ارائه دادند. این طرح ادعا می کند که توسعه این گروه لزوما با افزایش تعداد اعضا محقق نمی شود، چرا که افزایش بی رویه اعضا باعث ایجاد مشکلاتی به ویژه در مورد مسائل حساس و مهم خواهد شد.
در همین راستا، در آن طرح پیشنهاد شد که انجمن «شرکای بریکس» یعنی کشورهایی که آمادگی دارند به طور انتخابی به پروژه های خاص بریکس مطابق با توانایی ها و اولویت های خود بپیوندند، تشکیل شود.
فرض بر این بود که هر یک از پنج عضو بریکس می توانند مسئولیت اتصال شرکای جدید از منطقه خود به این بلوک را بر عهده بگیرند: چین بر آسیای شرقی، هند بر آسیای جنوبی، برزیل بر آمریکای لاتین، آفریقای جنوبی بر آفریقا و روسیه –بر کشورهای عضو شوروی سابق نظارت خواهند داشت. اما پس از توسعه بریکس در سال گذشته، عملا دیگر این طرح دستاوردی نخواهد داشت.
برای نمونه در جریان سفر «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه به باکو، «الهام علی اف» همتای آذربایجانی وی از قصد کشورش برای پیوستن به بریکس خبر داد. هر از چند گاهی هم، رئیس جمهور ترکیه نیز برای پیوستن به بریکس ابراز علاقه می کند. ظاهرا الجزایر، ونزوئلا و چند کشور دیگر هم در صف پیوستن به این گروه قرار دارند. بر همین اساس، این سوال اساسی مطرح می شود که چگونه می توان از اثربخشی این انجمن در چارچوب گسترش عضویت، اطمینان حاصل کرد.
البته با این وجود هم بریکس ممکن است در قالب فعلی مانند یک بستر برای گفت وگوی جهانی، حتی بدون تلاش برای رسیدن به سطحی خاص به حیات خود ادامه دهد.
پایان/
نظر شما