دوباره مساله عادی سازی روابط میان عربستان و اسرائیل متعاقب سفر مشاور امنیت ملی آمریکا به عربستان در پنجشنبه گذشته، اظهار خوشبینی جو بایدن در این باره و برخی گزارشهای خبری برجسته شده است.
تصویری کلی که در جهت خلق آن تلاش میشود، ایجاد نظمی امنیتی در منطقه با محوریت اسرائیل است که عادی سازی روابط اصلیترین تکه آن است و پازل هم کامل نمیشود؛ مگر با عادی سازی روابط میان اسرائیل و عربستان که مثل عادی سازیهای قبلی با امارات و بحرین نیست، بلکه تحولی بنیادین و پیش درآمد و یا پیش نیاز اصلی نظم امنیتی جدید در خاورمیانه است.
اما روند عادی سازی روابط میان عربستان و اسرائیل که از دوران ترامپ شروع شد، در دوران بایدن در یک سال اخیر تحت تاثیر مسائلی همچون بحران داخلی اسرائیل با کندی مواجه شد، تا این که اخیرا دولت بایدن دوباره آن را با جدیت و تمرکز بیشتر به جریان انداخته است.
سوال اینجاست که بایدن چرا در بحبوحه بحران داخلی اسرائیل دست به این اقدام میزند که منتفع آن نتانیاهو خواهد بود؟ به گمانم یکی از دلایل مهم کند شدن روند عادی سازی روابط میان اسرائیل و عربستان در ماههای گذشته این بود که دولت بایدن نمیخواست برگ برندهای در اختیار نتانیاهو قرار دهد که در پستوی آن طرحش را پیش ببرد. اما حالا که دولت آمریکا نتوانست نتانیاهو را مجبور به پس گرفتن طرح اصلاحات قضائی کند و او کار خود را کرد و فاز اول طرحش را هم پیش برد؛ به نظر میرسد که بایدن تجدیدنظر کرده و از بیم این که این کندی دورنمای کل پروژه را با توجه به نزدیک شدن به پایان دوره ریاست جمهوری خود(حداقل در دور اول) تیره کند و در دوره او به ثمر ننشیند، دوباره دست به کار شده تا آن را به سرانجام برساند.
البته در این میان هم نباید فشارهای کنگره و نقش لابی عربستان در آن برای برآورده کردن خواستههایش در این عادی سازی را نادیده گرفت. کما این که بعید هم نیست که دولت بایدن بخواهد از طریق این عادی سازی و به عنوان بخشی از الزامات آن، نتانیاهو را به سمت تغییر ترکیب کابینه و توافق با اردوگاه مخالف برای تشکیل دولت ائتلافی سوق دهد.
با این حال، احتمالا عادی سازی روابط میان دو طرف به این زودی رخ ندهد و این پروسه اندکی دیگر زمان نیاز داشته باشد، اما نباید مغفول بماند که رویکرد سیاست عربستان در این جهت است و این اتفاق به احتمال زیاد دیر یا زود خواهد افتاد.
در حالی عادی سازی روابط میان عربستان و اسرائیل به شکلی جدیتر از قبل در دستور کار قرار گرفته که با گذشت حدود ۵ ماه از توافق ایران و عربستان در پکن برای از سرگیری روابط هنوز سفارت عربستان در تهران بازگشایی نشده است و سفیر ایران هم با وجود بازگشایی سفارت در ریاض مستقر نشده است. این در حالی است که برخی پس از توافق پکن غافل از جهتگیری کلی و عمقی تحولات منطقه و دورنمای آن، توافق را سرآغاز تغییراتی ژئوپلیتک در منطقه در جهت شکل گیری نظمی نوین منهای حضور قدرتهای خارجی و اسرائیل میدانستند. برخی فراتر هم رفته از تشکیل ائتلاف دریایی با عربستان و امارات سخن گفتند و نوید سرازیر شدن سرمایههای عربستان به ایران را میدادند.
همان زمان هم گفته شد که توافق تهران و ریاض علی رغم اهمیت و ضرورت آن و با فرض از سرگیری کامل روابط دیپلماتیک، به دلایل متعددی عمیق نیست و دو طرف تحت الزاماتی تن به سطحی از آشتی دادهاند که بعید است فعلا از یک صلح سرد فراتر رود.
روند تحولات منطقه و فیما بین ایران و عربستان در این پنج ماه هم موید مدعای پیشگفته است و فعلا با وجود تماسهای زیاد و همچنین سفر وزیر خارجه عربستان به تهران و برخی اقدامات، اما هنوز اتفاق معنادار و اساسی در روابط دو سویه نیفتاده و در پروندههای منطقهای از یمن گرفته تا لبنان نیز تحول و گشایشی معطوف به توافق پکن رخ نداده است.
اما تسریع روند پیگیری عادی سازی روابط میان ریاض و تل آویو، اعزام ناوها و جنگندههای اف ۱۶ و اف-۳۵ به خلیج فارس را میتوان در یک راستا دید؛ به نحوی که تقویت حضور نظامی آمریکا در آبهای منطقه جدا از ارتباط آن با جنگ خاموش نفتکشها میان تهران و واشنگتن، احتمالا در جهت کسب رضایت متحدان عربستانی و اماراتی پس از انتقادات مستمر به «بیعملی» آمریکا در مقابل ایران در آبهای منطقه صورت میگیرد.
در کنار این تحولات نیز نقش منطقهای و بینالمللی و موقعیت ژئوپلتیک و ژئواکونومیک عربستان در دو سال اخیر فربهتر شده است که بیارتباط هم با معماری امنیتی جدید در منطقه نیست. در این مسیر فعلا تداوم بن بست در مذاکرات هستهای و غیر هستهای و ایستایی توافق ایران و عربستان و افزایش کشمکشها در شرق سوریه نیز میتواند پیش درآمد افزایش تنشها در آینده نه چندان دور در منطقه باشد.
پایان/
نظر شما