به گزارش تحریریه، مرکز پژوهش ها و بررسی های «الناطور» اردن در گزارش خود نوشت، مرسوم است که با سپری شدن ۱۰۰ روز از یک رویداد، آن اتفاق را ارزیابی می کنند. زیرا آثار و پیامد رویدادهای بزرگ بر روی نظام جهانی و منطقه ای، پدیده ها و سیاست های بین المللی از اهمیت برخوردار است. این موضوع درباره جنگ اوکراین هم صدق می کند.
نخستین، آثار جنگ اوکراین بر روابط بین المللی بوده است. این جنگ در بازگشت اعتبار مکتب واقع گرایی و مفاهیم آن از جمله مفهوم قدرت مادی (نظامی و اقتصادی) و نظریه هایی نظیر توازن قدرت و تغییر قدرت نقش داشت. از برجسته ترین شاخص های این موضوع، تلاش روسیه برای تحمیل موازنه جدید قدرت در مرزهای خود در اروپا و احیای سیاست همپیمانی نظامی و امنیتی در اروپا و هند و پاسیفیک بوده است.
همچنین این جنگ به چین جایگاه بزرگی در برابر تهدیدهای سنتی و در راس آنها تهدیدهای مربوط به اوضاع تایوان بخشیده است. در سایه همین تحولات کره شمالی هم تلاش کرده است که خود را به عنوان یک قدرت هسته ای معرفی کند.
اندیشکده الناطور نوشت: دومین اثر این جنگ شکل گیری ائتلاف ها و محورهای بین المللی جدید به عنوان ابزار مهمی در شکل گیری موازنه جهانی است. گسترش ناتو در شرق، نقش اساسی در وقوع جنگ داشت اما جنگ اهمیت ائتلاف سازی جدید برای حمایت از امنیت اروپا را نشان داد. این موضوع در تمایل برخی کشورهای اروپایی برای پیوستن به ناتو مشخص شده است.
آمریکا هم در این زمینه ائتلاف سازی های خود را در منطقه هندو پاسیفیک تقویت کرده است. افزون بر ائتلاف امنیتی با ژاپن و روابط دفاعی قوی با کره جنوبی و تایوان، موج دیگر از ائتلاف های امنیتی در منطقه ظاهر شده است که برجسته ترین آنها پیمان «کواد» و «اوکوس» است. درست است که این ائتلاف ها پیش از جنگ روسیه و اوکراین شکل گرفته است، اما آمریکا پس از جنگ برای تقویت این ائتلاف ها تلاش زیادی کرد.
در مقابل چین هم اگرچه تاکنون ائتلاف امنیتی را شکل نداده است، اما طرح توافق امنیتی با شماری از کشورها در جنوب اقیانوس هند گامی در این راستا است، همچنین به صورت آشکار شاهد شکل گیری محور چینی – روسی هستیم.
به نوشته الناطور، موضوع سوم هم مشخص شدن اهمیت هند و پاسیفیک به عنوان صحنه اصلی برای کنش های بین المللی و تنش های جهانی در آینده است. اکنون مشخص شده که جنگ با چین هم در مرحله بعد رخ خواهد داد. این جنگ مولفه اصلی مهندسی زیرساخت های امنیتی و هزینه های نظامی و روند تسلیحاتی است.
شکل گیری صحنه بین المللی جدید پیش از جنگ روسیه و اوکراین و راهیابی بایدن به کاخ سفید هم مهم بود اما جنگ این روند را سرعت بخشیده و بر حجم تنش ها در منطقه افزوده است که برجسته ترین آن فرسایش سیاست ابهام راهبردی آمریکا درباره تایوان، مسابقه تسلیحاتی موشک های مافوق صوت، پرتاپ موشک های کره شمالی و جنوبی، مانور نظامی مشترک آمریکا و کره جنوبی، تمرین های نظامی مشترک چین و روسیه در دریای چین شرقی و ... است. اگر در این منطقه جنگ رخ دهد به احتمال زیاد جنگ جهانی واقعی رخ به وقوع می پیوندد.
اندیشکده الناطور نوشت، موضوع چهارم هم کاهش قدرت آمریکا به عنوان قدرت برتر در حمایت از نظام اقتصاد آزاد جهانی است. یکی از اصلی ترین وظایف قدرت برتر جهان حمایت از نظام اقتصاد آزاد آن هم در شرایطی است که سیستم با تهدیدهای اصلی روبرو می شود.
اما آنچه اکنون در حال رخ دادن است حکایت از آن دارد که خود آمریکا به همراه شمار دیگری از قدرت ها اقداماتی را در مسیر تضعیف سیستم انجام می دهند. به عنوان نمونه گسترش ابزار تحریم های اقتصادی خارج از نظام بین الملل در حال از بین بردن اقتصاد آزاد جهانی است. این موضوع به گفتمان و سیاست های آمریکا درباره نظام جهانی اقتصادی لطمه وارد می کند.
پایان/
نظر شما