جنگ اوکراین در بُعد رسانهای یک پیروز بلامنازع دارد؛ ارتش سایبری ناتو، بلاشک پیروز جنگ روانی و عملیاتی روانی در این مدت بوده و این موضوع اساسا غیرقابل کتمان است. اگرچه در زمین واقعیات، عملا چیزی از ارتش و زرادخانه ارتش اوکراین باقی نمانده و زیرساختهای اساسی، شهرها، راهها، تونل و پلها و در تاسیسات زیربنایی این کشور تحقیقا از بیخ و بن نابود شده، اما افکار عمومی، در کنار مردم و دولت اوکراین قرار دارد.
بلوک غرب با استعانت از قدرت رسانه، تسلط بر فن پروپاگندا، و اتحاد استراتژیک در بُعد تبلیغات، توانسته برنده جنگ ادراکی در صحنه نبرد میان ارتش روسیه و زمین خالی اوکراین باشد. اما در یک سطح اساسیتر، روسیه مسیری غیرقابل بازگشت را پیموده، و حالا اروپا و بهتبع آن، نظام حاکم بر جهان، باید یکی از ستونهای نظم شکل گرفته در پساجنگ سرد و جنگ جهانی دوم را، بهعنوان عنصر نامطلوب، طرد و تحریم کند. در مقام عمل اما فعلا فهرست نزدیک به هزارتایی پروتکلهای تحریمی علیه دولت روسیه، روی کاغذ باقی مانده و واردات انرژی و محصولات دیگر از این کشور، حتی با رشد هم همراه بوده است، اما در برخی موارد که اکنون در اروپا، آسیا و آفریقا به موتور مولد بحران تبدیل شده، این روسیه بوده که صادرات برخی اقلام خود را در همان روزهای ابتدایی جنگ ممنوع کرد، و همین موضوع، قفسههای فروشگاههای اروپایی را با پدیدهای بهنام کمبود مواجه ساخته است. بهعبارتی هنوز تحریمهای بانکی، مالی، پولی و اقتصادی روسیه اعمال نشده و آنچه در آینده نزدیک محتمل است اتفاق بیافتد، با آنچه اکنون شاهد آن هستیم، در کف خیابانهای اروپا یا آفریقا و حتی آسیا، بسیار متفاوت خواهد بود.
تبعات جنگ باعث شده که فرایند کاشت، تولید، بارگیری، ترانزیت و درکل صادرات برخی اقلام و محصولات مهم در حوزه کشاورزی، همچون گندم، جو، آرد، دانههای روغنی، مواد اولیه تولید روغن، بذر، کود شیمایی و ... دچار اختلال یا توقف شود؛ با این حساب آنچه اکنون اروپا بهعنوان کمبود با آن دست و پنجه نرم میکند، تنها شبحی از یک قحطیست که در آینده نهچندان دور، اقتصاد و معیشت مردم اروپا را شدیدا تحت تاثیر قرار خواهد داد؛ البته اگر قرار باشد تحریمهای روسیه واقعا عملیاتی و اجرایی شوند!
از دیگر سو شدت، وسعت و چارچوبی که آمریکا برای تحریم روسیه در نظر گرفته، بهگونهایست که اولا: پا پس کشیدن بلوک غرب از موضع فعلی را بسیار دشوار و حیثیتی کرده. ثانیا: اروپا را به ورطه هولناک خودتحریمی هُل داده و سیاهچاله تحریم را به دام و کوچهای بنبست برای اتحادیه متزلزلِ قاره سبز، مبدل کرده است. ثالثا: دولت روسیه را در موضعی قرار داده که بالاجبار، سیاست ضدیت و مقابله بهمثل در حوزه انرژی و غذایی را باید برای توازن و مقابله با سلاح تحریم، بکار بگیرد و از آنسو، چارهای جز تعیین تکلیف در باتلاق اوکراین نخواهد داشت، چراکه هزینههای پرداخت شده در بُعد سختافزاری و تبعات تحریمی، اجازه عقبنشینی یا بدون نتیجه رها کردنِ این جنگ را نمیدهد.
یعنی آنچه متصور و قبلا پیشبینی شده بود، در حال تحقق است؛ اختلافات در سطح ارکان نظام سلطه، همچون شکافی بزرگ و فروزان از آتشِ کینه و نفرت، فعلا در میان اروپا دهن باز کرده و سندروم تزاریسم بعلاوه توحش قرون وسطایی بلوک مقابل آن، حالا نظم و نظام قبلی را بهطور جد به چالش کشیده است.
اخبار فراوانی اما از چین بهگوش میرسد که در زیر هجم اتفاقات مرتبط با جنگ اوکراین و پس از آن، ادعای چین در خصوص طغیان مجدد کروناویروس و قرنطینه مجدد در این کشور، پنهان مانده؛ واقعیت این است که بسیاری از کارخانجات تولیدی در چین بهدلایل متعدد اقتصادی، از مدار خارج شده و علیرغم ژست مقامات پکن مبنی بر شرایط با ثبات اقتصادی و اجتماعی، در زیر پوست این کشور، آتشفشانی از اعتراضات نهفته و بالقوه، مترصد فرصت بروز است.
اما در آنسوی آتلانتیک، شرایط خاص ذهنی و جسمی رئیس دولت ایالات متحده، و کمپینهای پر هیاهو و جنجالی دونالد ترامپ، عرصه سیاسی این کشور را بهسوی دورانی پر تنش سوق میدهد و در این میان، اصلا بعید نیست که رشد چشمگیر دونالد ترامپ در نظرسنجیهای متعدد و مختلف، بخشی از نظام پشتپرده این کشور را برای کشیدن ترمز این پدیده آشوبگر، به جمعبندی رسانده و قبل از بالا گرفتن موج حمایتهای مردمی و شروع فصل انتخابات، ترتیب رئیس دولت سابق را بدهند علیالخصوص که یک دشمن بیرونی هم بهطور علنی و صریح، ترور دونالد ترامپ را یک حق قانونی برای خود تلقی کرده است، و این بهترین فرصت، برای حذف بازیگریست که چنانچه از مرز خطر فعلی عبور کرده و وارد فضای انتخاباتی شود، دیگر بهراحتی قابل مهار نخواهد بود.
مقامات کاخ سفید و احزاب این کشور البته اینرا هم در محاسبات خود لحاظ میکنند که اتحاد یا حمایت دونالد ترامپ از ولادیمیر پوتین، میتواند چه فاجعه وحشتناکی برای آمریکا در شرایط فعلی باشد، پس تعداد قابل توجهی از انگیزههای قوی، برای حذف دونالد ترامپ وجود دارد که برای محقق شدن، قاعدتا فرصت چندانی هم نمیتواند داشته باشد!
سیر تحولات جهان، روندی کاملا پر شتاب و مطلوب بهسوی تغییرات اساسی را نشان میدهد و این فرایند، با توجه به کهنه شدن ستون و پروتکلهای نظم قبلی، لاجرم دیر یا زود، رقم خواهد خورد؛ در این میان، ملتهای جهان با جمعبندی رویدادهای جاری در سطح نظامات بینالملل، هرچه بیشتر در مسیر اتحاد ورا ملیتی و فرا جغرافیایی قرار خواهند گرفت، و این خود، بشارتی بزرگ برای آنهاییست که بهدنبال نشانههای رسیدن به دورانی وعده داده شده را، دنبال میکنند.
پایان/
نظر شما