یک زن میخواهد به اروپا برود و اسکی کند و چون با شوهرش اختلاف دارد و او اجازه خروج نداده فضای مجازی را پرکردهاند از فحشهای یکطرف به قوانین. یادم افتاد کلیترین تجربه زندان برای بنده این بود که چهار «میم» زندگی جوانها را نابود کرده؛ مواد، مشروب، موتور، و مهریه.
میلیونها مردی که از مهریههای سنگین گزیده شده و زندگیشان رنگ جهنم گرفته زیر باز قسط ماهانه کمر خم کرده ممنوع الخروج شده یا در زندای موسپید کردهاند هرگز برای فمینیستهای ایرانی داخل آدم نبودهاند. یک زن ورزشکار اگر ممنوع الخروج شود اشک همهشان درمیآید.
جیغ و داد راه انداختهاند که مردها به محضر بروند و حق طلاق و خروج از کشور و رضایت مطلق به اشتغال را امضا کنند اما صدایشان در نمیآید که بد نیست زنها هم مهریه را ببخشند. اوضاع از داخل ایران تراژیک به نظر میرسد اما دیگران اگر از بیرون نگاه کنند احتمالا جز طنز نمیبینند.
فمینیسم ایرانی سراسر طلبکاری است. هم مزایای آزادی را میخواهند هم حمایتهای دینی را اما نه به تساوی مدرن تن میدهند و نه به تکالیف سنتی. به قوانین فحش میدهند اما نفقه و مهریه را دوست دارند و به روی خودشان نمیآورند که شروط ضمن عقد را هم همین قوانین دینی اجازه داده.
قوانین ما ظرفیت انواع ازدواج را دارند؛ از سنتیِ ایرانی گرفته تا الگوی شبیه شده به همباشی. کسی هم نمیتواند دیگران را نهی کند که از اختیاراتشان در این طیفِ گسترده استفاد نکنند. اما چشمداشت فمینیستها نوعی عدم توازن کاریکاتوری و تغییر قوانین برای رسمی کردن آن است.
شروط ضمن عقد خروج از سنتی است که مهریه سنگین هم در آن قرار دارد، اینها دو طرفِ یک معادله هستند. این معادله از نظر ما هم نامطلوب است اما یک طرفه دیدنش مشکلات بزرگتری ایجاد میکند. مردی که هم حق طلاق بدهد هم مهریه سنگین را بپذیرد رسما به بردۀ زن تبدیل خواهد شد.
مهریه سنگین پدیده ویرانگری است که هرگز ترکیب «ظلم به مردان» برایش ساخته نشده منتها کسی که واقعا با تبعیض مخالف باشد به همان نسبت که برای زنها داد و بیداد میکند باید برای زندانیان مهریه و سربازی و... هم داد بزند، که خب نمیزنند! شعار برابری شوخی زشت فمینیستها است.
منبع: مکتوبات
پایان/
نظر شما