شجریان و منطق سیاست روزمره

بسیاری از واکنش‌ها به درگذشت مرحوم شجریان نشان داد که «منطق سیاست روزمره» تقریبا همه ابعاد زندگی جمعی را فرا گرفته است و از فرهنگ و هنر و اقتصاد تا حوادثی مثل سیل و زلزله و پلاسکو و فوتبال و مرگ هنرمند، خوراک این منطق است.

تهران - تحریریه - بسیاری از واکنش‌ها به درگذشت مرحوم شجریان نشان داد که «منطق سیاست روزمره» تقریبا همه ابعاد زندگی جمعی را فرا گرفته است و از فرهنگ و هنر و اقتصاد تا حوادثی مثل سیل و زلزله و پلاسکو و فوتبال و مرگ هنرمند، خوراک این منطق است.

در کنار کسانی که بعد از درگذشت مرحوم شجریان، علاقه هنری خود را به وی ابراز کرده‌اند یا مقام فرهنگی او را پاس داشته‌اند و یا به لحاظ عاطفی و روحی نسبتی بین خود و شجریان و آوازها و تصنیف‌هایش داشته‌اند، فراوان افراد و اشخاص وجود دارند که چه در له و چه در مقام نقد، با همین منطق سیاست روزمره وارد این ماجرا شده‌اند که نه انسی با آثار هنری و موسیقیایی او داشته‌اند و نه حتی این جنبه‌ها ارزشی برایشان داشته است. اما دم غنیمت شمرده‌اند تا بتوانند از پیکر بی‌جان او خوراکی برای سفره قدرت خود فراهم سازند. برای برخی چه پوزسیون و چه اپوزسیون، شجریان به ماقبل و مابعد سال ۸۸ تقسیم می‌شود و برای برخی دیگر حتی به ماقبل ۵۷ و مابعد ۵۷ تقسیم می‌شود. همچنانی که افتخاری، به ماقبل و مابعد روبوسی با احمدی‌نژاد تقسیم می‌شود. برای برخی از اینها، محمدرضا لطفی نوازنده تار ناشناخته و حتی بی‌اهمیت است در حالیکه از نظر مقام هنری و در کار خود، دارای موقعیتی بی‌بدیل است. اما چون از نظر کالای سیاسی شدن کاربردی ندارد، هنرش نیز بی‌اهمیت می‌شود. برای برخی شهاب حسینی به عنوان بازیگر بر اساس مخالفتش با تحریم جشنواره فجر نیز به ماقبل و مابعد ۹۸ تقسیم می‌شود. قبل از ۹۸ بازیگری محجوب و با دیسیپلین و بی‌حاشیه و بعد از ۹۸ به یک بازیگر بی‌ادب تبدیل می‌شود‌ برای برخی تتلو به تتلوی خوب و بد تقسیم می‌شود. در مقطعی که تصور می‌شد به عنوان یک آس تبلیغاتی می‌تواند فضای انتخابات را دگرگون کند، قابل غبطه خوردن نیز بود اما بعدها و با خارج شدن از مدار استفاده سیاسی، به تف و لعنت خدا هم نمی‌ارزد. برای برخی با منطق سیاست روزمره هم می‌توان خانه سینما را تعطیل کرد و هم فیلم جدایی نادر از سیمین را از طرف جمهوری اسلامی نماینده اسکار کرد. به این فهرست امثال جلال آل‌احمد، شریعتی، شاملو، ابتهاح، اخوان ثالث، هدایت، نادر ابراهیمی، محمود دولت‌آبادی، علی حاتمی، حاتمی‌کیا، کیمیایی، مهرجویی، تقوایی، بیضایی، فرهادی و... را می‌توان اضافه کرد و البته این قصه پرغصه سر دراز دارد. باید بجای مصادیق، منطق این سیاست روزمره را شناخت و آن را مردود ساخت. منطق سیاست روزمره از پیش موضع مشخصی درباره مسائل و رخدادها دارد. نه حقیقت و نه اخلاق و نه فضلیت و نه انصاف و نه عدالت و نه جوانمردی و نه مردم و...، دخلی به نحوه مواجهه با پدیده‌ها و رخدادها ندارد اگرچه همواره با این عناوین و در زیر پرچم آنها منطق سیاست روزمره خود را پبش می‌برند‌. برای منطق سیاست روزمره، همه‌چیز و همه‌کس در حکم ابزارند و تا آنجا ارج و اهمیت دارند که به رونق موقعیت قدرت آنها بیانجامد و آن را پیش ببرد و زمانی از چشم می‌افتند که بی‌بهره شده باشند. نه دفاع و نه نقد و نه مخالفت با موضوعات و نه نوع رخدادها؛ چه شیرین یا تلخ، چه فرهنگی یا اقتصادی یا هنری با ورزشی یا نظامی یا تاریخی نیز ذاتا اهمیت ندارد بلکه آنچه مهم است این است که این مسائل و رخدادها چگونه مقاصد قدرت ما را تأمین و تضمین می‌کنند. اصحاب منطق سیاست روزمره در خلال هر رخدادی، باید بتواند خانه رقیب و رقبا در سیاست را ویران کند و از قِبَل آن، به خانه خود در سیاست استحکام ببخشند. پایه‌های مشروعیت رقیب را زایل و و از این نمد، کلاهی برای مشروعیت خود ببافند. نفرت از رقبا و مخالفان را در بین مردم بگستراند و از این طریق پایگاه خود در بین مردم را گسترش دهند. سر حریف را به دیوار نقد و مخالفت بکوبند و از این مسیر برای سربلندی خود عِدّه و عُدّه جمع کنند. بنابراین منطق سیاست روزمره با جباریت نمی‌تواند خود را به حوزه خاص خود محدود کند و اجازه دهد عرصه‌ها و حوزه‌های دیگر با منطق درونی خویش کار کنند. همه عرصه‌ها و همه مسائل را حوزه نفوذ خود می‌داند و ورود و خروج به آنها را حق خود می‌داند. «سیاست‌زدگی» و «سیاست‌گریزی» دو عارضه ظاهرا متناقض حاکمیت منطق سیاست روزمره بر همه عرصه‌هاست. سیاست‌زدگی یکی از عوارض همه‌جایی شدن امر سیاسی است. درواقع بیرون سیاست نه چیزی شکل می‌گیرد و نه می‌تواند شکل بگیرد. چه پوزسیون باشی و چه اپوزسیون، باید به بند نافِ سیاست روزمره گره خورده باشی و از آن تغذیه کنی. سیاست‌گریزی عارضه دوم است که به بی‌اهمیتی امر سیاسی و نیز ارجمندی فاصله‌گذاری افراد با امر سیاسی منجر شده است که کارکرد سیاست در حوزه نفوذ مشروعش را نیز انکار می‌کند. درواقع منطق سیاست روزمره توأمان هم سیاست و هم غیر از سیاست را می‌فرساید. پایان/
۲۰ مهر ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۰
کد خبر: 7837

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 4 =