به گزارش تحریریه، اندیشکده آمریکایی «بنیاد دفاع از دموکراسیها» در گزارشی با عنوان «سال فرصت ترامپ علیه ایران» به ارزیابی سیاست های دونالد ترامپ در قبال ایران در سال ۲۰۲۵ پرداخته است. در هفته های اخیر اگرچه ترامپ موضعگیری خاصی در مورد رویکردش در قبال ایران نداشته است اما رسانه ها، مراکز پژوهشی و کارشناسان غربی انواع تحلیل ها را از اوضاع داخلی، بین المللی و اقتصادی ایران ارائه داده اند و تلاش کردند تا به دولت آینده آمریکا بقبولانند که اکنون به زانو درآوردن ایران به اندازه قبل و دوره نخست ریاست جمهوری وی، مشکل نیست.
این اتاق فکر ضدایرانی در تحلیل خود آورده است:
آنچه که به عنوان سال پایداری برای ایران آغاز شد، با یک چرخش پرنوسان، در پایان بیتردید علیه جمهوری اسلامی به پایان رسید. محور مقاومت ایران متلاشی شده است، واحد پولی آن در حال سقوط آزاد است، شهرهای بزرگ آن با قطعی فلج کننده برق و کمبود گاز طبیعی مواجه هستند و سایه فشار حداکثری بر حکومت گسترده شده است.
برای دولت ترامپ، این لحظه فرصتی بیسابقه است تا ایران را که مدتهاست مانع از اجرای برنامههای واشنگتن در غرب آسیا شده است، به لبه پرتگاه فروپاشی سوق دهد.
در ابتدای سال ۲۰۲۴ تهران در اوج قدرت و نفوذ خود با توجه به قدرت نیروهای نیابتی خود در سراسر منطقه آماده به نظر می رسید. حماس در غزه، یکی از مرگبارترین حملات قرن را علیه اسرائیل اجرا کرد و بیش از ۱۰۰۰ نفر را کشت و صدها نفر را گروگان گرفت. در دیگر بخش های منطقه همچون یمن، لبنان، عراق و سوریه هم متحدان ایران بر رقبای داخلی خود سیطره پیدا کرده بودند و در چند جبهه به اسرائیل حمله می کردند.
دیگر اینگونه نیست.
امروز، رژیم بشار اسد در سوریه فروپاشیده است، حماس و حزبالله تواناییهای اصلی و رهبری خود را از دست دادهاند، حوثیهای یمن ضعیف شدهاند، و شبهنظامیان شیعه در عراق تحت نظارت هستند. عملیاتهای نظامی و اطلاعاتی اسرائیل آسیبپذیریهای عمیق تهران را آشکار کرده است.
در داخل هم، حکومت ایران با یک واحد پولی -ریال- در حال سقوط، قطعی گسترده برق و کمبود قابل توجه گاز طبیعی دست و پنجه نرم می کند. همه اینها با وجود داشتن دومین ذخایر بزرگ جهان رخ داده است. یک دلار آمریکا قبل از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ به ارزش ۷۰ ریال بود که در حال حاضر ۸۲۰۰۰۰ ریال معامله می شود. این آشفتگی اقتصادی علیرغم صادرات ۴۵۰ میلیارد دلاری طی چهار سال دولت بایدن که با اجرای ضعیف تحریم ها رخ داد، حاصل شد.
فساد گسترده، اولویت دادن به تامین مالی برنامه ها در خارج از کشور در کنار سوء مدیریت آشکار، تهران را در موقعیتی به شدت مخاطره آمیز قرار داده است. نارضایتی عمومی نیز با حضور کم رای دهندگان در انتخابات و چند اعتراض سراسری در ۱۵۰ شهر در چند سال گذشته به بالاترین حد خود رسیده است.
این موارد به دولت دوم ترامپ یک مزیت استراتژیک می دهد، مشروط بر اینکه کمپین قوی «فشار حداکثری ۲» را از روز اول اجرا کند. برخلاف دوره اول خود که اعمال مجدد تحریم ها به مدت ۱۸ ماه به تعویق افتاد، دولت جدید باید به سرعت یک استراتژی جامع اتخاذ کند.
این کمپین جدید باید بر پنج رکن متمرکز باشد: اقدامات اقتصادی، دیپلماتیک، نظامی، اطلاعاتی و سیاسی.
دولت آتی باید همزمان با گسترش تحریم ها علیه ایران، اقدامات زیر را با جدیت اجرا کند. اقتصاد ایران به صادرات نفت، پتروشیمی، گاز طبیعی و فلزات صنعتی وابسته است. علیرغم اینکه محدودیت ها بر روی کاغذ به قوت خود باقی مانده اند، اجرای آنها دقیق نبوده است. هدف باید کاهش درآمدهای صادراتی تهران به یک چهارم میزان سال ۲۰۲۴ تا پایان سال ۲۰۲۵ باشد.
این امر مستلزم رویکردی بسیار تهاجمی تر، جسورانه تر و نوآورانه تر برای طراحی و اجرای تحریم ها است، رویکردی که هزینه نقض تحریم ها را با استفاده از تمام عناصر قدرت ملی افزایش می دهد. همچنین مستلزم گسترش دامنه فشار با هدف قرار دادن سیستماتیک سهامداران، اعضای هیئت مدیره و سهامداران عمده واحدهای تعیین شده قبلی و آینده است.
چین، بزرگترین شریک تجاری تهران نیازمند توجه ویژه ای است. به طور همزمان، فشار دیپلماتیک و اقتصادی بر دیگر شرکای تجاری کلیدی از جمله عراق، امارات متحده عربی، ترکیه، پاکستان، هند و آلمان باید با هدف محدود کردن تجارت دوجانبه که اقتصاد ایران را حفظ می کند، صورت بگیرد.
ایالات متحده باید کشورهای اروپایی را تحت فشار قرار دهد تا مکانیسم بازپس گیری (اسنپ بک یا مکانیسم ماشه در برجام) را فعال کنند و برای بازگرداندن پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل تلاش کند. تلاشهای دیپلماتیک همچنین باید بر منزوی کردن تهران در منطقه از طریق تشویق عربستان سعودی و امارات برای معکوس کردن تلاشهای تنش زدایی و تقویت روابط آن ها با اسرائیل متمرکز شود.
یکی از مولفه های حیاتی فشار حداکثری۲ باید همکاری با اسرائیل برای برچیدن محور مقاومت و خنثی کردن تهدید هسته ای تهران باشد. در حالی که دامنه دخالت مستقیم نظامی واشنگتن باید به صورت خاص باشد، اسرائیل ثابت کرده است که در صورت دریافت حمایت سیاسی و لجستیکی از سوی ایالات متحده، قادر به اجرای عملیات موثر علیه نیروهای نیابتی و زیرساخت های نظام ایران است.
موفقیتهای اخیر اسرائیل در نفوذ به دستگاه امنیتی و اطلاعاتی تهران باید به عنوان سنگ بنای همکاری عمیقتر بین ایالات متحده و اسرائیل در مقابله با یک دشمن مشترک از طریق عملیاتهای مخفی باشد.
رکن پنجم و در عین حال حیاتی حداکثر فشار حداکثری ۲ باید حاوی بیشتر حمایت از مردم ایران باشد. ایرانیان ضدنظام با نشان دادن آرزوهای خود برای حکومت دمکراتیک و سکولار از طریق اعتراضات، برای سیاست واشنگتن در قبال جمهوری اسلامی بسیار مهم هستند. حمایت از جنبشهای مردمی در داخل ایران نه تنها فشار داخلی بر رژیم را تشدید میکند، بلکه همسویی جوانان ایرانی را با ارزشهای آمریکایی آزادی، برابری و دموکراسی تقویت میکند و پایههایی را برای آینده میسازد که در آن ایران آزاد شده بهعنوان متحدی استوار برای ایالات متحده باشد.
*متن فوق صرفا ترجمه گزارش بنیاد دفاع از دموکراسی ها است و بیانگر دیدگاه تحریریه نیست.
پایان/
نظر شما