با تشدید درگیریها و جنگ لبنان دُز تهدیدهای اسرائیل علیه ایران نیز بالا گرفت که با حمله پهپادی به خانه نتانیاهو در قیساریه شدت بیشتری یافت.
تهدیدها در اصل از زمان دومین حمله موشکی ایران بُعد آشکار و بیسابقهای به خود گرفته است. اما این تنها عامل نیست.
فارغ از این که اسرائیل چه اقدامی انجام خواهد داد، اما در این سه هفته، پیوست رسانهای آن سنگینترین جنگ روانی را علیه ایران به راه انداخته است.
اما اسرائیل به دنبال چیست؟
به نظر میرسد که به دنبال بر هم زدن قواعد بازی است. اما چطور؟ اسرائیل ظاهرا میخواهد جنگی را که از ۱۳ ماه قبل در دو جبهه غزه و لبنان درگیر آن با دو طرف غیرکلاسیک و نامتعارف است، به نزاعی متعارف با یک طرف کلاسیک تبدیل کند.
علت هم این است که اسرائیل با یک بنبست آزاردهنده در جنگی فرسایشی با دو طرف نامتعارف حماس و حزبالله روبرو است که آن را به این جمعبندی رسانده است که در جنگ نامتقارن با این طرفهای ناهمتراز جز پیروزهای تاکتیکی نمیتواند با تحقق اهداف جنگ و تغییر رفتار یا حذف دشمنانش پیروزی راهبردی به دست آورد.
از این رو، ظاهرا اسرائیل چاره کار را در حملاتی «موثر و معنادار» به ایران به عنوان یک کشور و طرف کلاسیک با هدف برهم زدن بازی و ایجاد وضعیتی دیده است که کاملا دو جبهه دیگر را تحت الشعاع قرار دهد.
اسرائیل بیش از یک سال است که درگیر یک جنگ فرسایشی در غزه است و اخیرا هم جبهه لبنان به آن اضافه شده است.
اگر واقعبینانه و بدون سوگیری بنگریم، تداوم جنگ غزه (در سایه نبود هیچ توازن قوایی میان دو طرف) بیش از یک سال، آن هم علیه یک گروه محاصره شده و تمام نکردن این جنگ و ادامه حیات حماس با وجود کاربرد این حجم خشونت و بمب (بیشتر از مقدار مورد استفاده علیه آلمان در جنگ جهانی دوم) بسیار برای ارتش اسرائیل مایه سرشکستگی است.
همه میدانند که اسرائیل در غزه تا توانسته از مردم عادی از زن و کودک کشته و کلیه زیرساختها را نابود کرده و این منطقه را به عصر حجر بازگردانده است. با این حال هنوز جنگ ادامه دارد. چرا؟
هر چقدر هم با حماس مخالف باشیم، اما این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که علت اصلی تداوم این جنگ این است که حماس هنوز توان رزمی قابل توجهی دارد که اسرائیل خود را پس از یک سال جنگ ویرانگر مجبور به بازگشت به همان نقطه آغازین آن با حملاتی سهمگینتر ببیند که به اهداف جنگ برسد.
حالا این که پس از یک سال با بمباران گسترده مراکز آوارگان و ایجاد قحطی در شمال غزه پس از ویران کردن منازل و محلاتشان چه اتفاقی بیفتد، مساله دیگری است. نقطه ضعف اساسی حماس هم همین فاجعه انسانی بیسابقه است.
اما جنگ لبنان با غزه متفاوت است. در جنگ غزه، عمق اسرائیل درگیر نشد اما در جنگ لبنان وارد وضعیتی فرسایشی شده است. تقریبا از مرز لبنان تا عمق ۶۰ کیلومتر تا حیفا و اطراف آن روزانه درگیر حملات موشکی و پهپادی است. این حملات هم تلفات خاصی ندارد، اما متعاقب صدای ممتد آژیر خطر، ناامنی گستردهای در این مناطق ایجاد شده و مدام زندگی روزانه اسرائیلیها میان رفتن به پناهگاه و منزل سپری میشود و تحمل این وضعیت برای مدت زیادی برای یک جامعه مرفه سخت است.
بنا به اعلام رسانههای اسرائیلی، زندگی عمومی از مرز تا حیفا فلج شده است. دو حمله اخیر (تیپ گولانی در جنوب حیفا و منزل نتانیاهو) هم فضای رعب و نگرانی را وارد مرحله تازهای کرده است.
اسرائیل تصور میکرد که با ترور رهبران عالیرتبه حزبالله و انفجار پیجرها و بیسیمها و پیامدهای سنگین آن، تقریبا کار حزبالله تمام شده است و در لبنان به یک پیروزی سریع دست مییابد که حماس را هم به تسلیم وادار میکند.
اما این گونه نشد و وضعیت در جبهه لبنان هم در سایه نبود هیچ پیشرفتی در حمله زمینی و شدت گرفتن حملات موشکی و پهپادی حزبالله به عمق اسرائیل در حال قفل شدن است و ورود اسرائیل از دو روز پیش به فاز بمباران اهداف اقتصادی و غزهسازی لبنان نیز منعکسکننده همین وضعیت است.
در این شرایط گویا اسرائیل چاره کار را در برهم زدن بازی با خود ایران دیده و معتقد است که با وارد کردن «ضرباتی سخت» میتواند آنچه را در جنگ با دو بازیگر نامتعارف به دست نیاورده، میتواند با بازیگری کلاسیک به دست بیاورد.
اما در این میان هم ظاهرا نمیخواهد همین ضربات با پاسخ متقابل ایران به جنگ تمام عیار ختم شود و آمریکا نیز آن را نمیخواهد. علت اصلی تاخیر هم همین عامل و انتخابات آمریکاست. اگر تصمیم بر جنگ بود که باید از قبل آماده میشد و تاد را هم منتقل میکرد و به محض حمله ایران، جنگ را شروع میکرد.
در آینده نزدیک روشن خواهد شد که نگرانی از وقوع جنگی تمامعیار میتواند ترمز اسرائیل را بکشد یا عملا عزم خود را برای برهم زدن بازی و لو در سطحی نشان خواهد داد.
پایان/
نظر شما