واکنشها به انصراف تیم الاتحاد عربستان و لغو بازی با سپاهان در اصفهان طی ساعات گذشته آیینهای از تناقض گویی و مواجهه احساساتی و هیجانی با امر سیاست در ایران را به نمایش میگذارد. در این برخورد سانتیمانتال با سیاست، عمق و ژرف نگری قربانی سطحی نگری و تحلیلهای هیجانی میشود که خروجی آن تغییر آنی و متناقض نگاه به یک موضوع واحد با هر اتفاقی است.
در حالی که پس از "آشتی" نیم بند ایران و عربستان در چین از اسفند گذشته همواره تلاش میشد که این اتفاق محصول تغییر سیاست و رفتار ریاض تفسیر و تحلیل شود، اما دیشب با لغو بازی، برخی که اتفاقا خود نیز مروج نگاه پیشگفته بودند، دوباره گزارههایی درباره عربستان به کار بردند که کاملا در جهت معکوس نگاه قبلی طی این ماهها بود. از اتهام مجدد ریاض به دست داشتن در ترور سردار سلیمانی و دیگر اتهامات وابستگی به آمریکا و فتنه انگیزی گرفته تا سخن گفتن از نفوذ اسرائیل در تیم الاتحاد.
در همین حال هم در حالی که عدهای در تحلیلی عجیب و غریب رفتار الاتحاد را در راستای تلاش ریاض برای نزدیکی به اسرائیل تفسیر کردند که عادی سازی روابط میان دو طرف در مراحل پیشرفتهای است و اساسا عربستان نیازی به این رفتار برای نزدیکی به تل آویو ندارد. جالب هم اینجاست که این نوع تحلیل در حالی است که برخی از اصحاب همین نگاه تا همین چند وقت قبل در تفسیر توافق پکن، مروج این تصور بودند که این توافق مانع عادی سازی روابط میان عربستان و اسرائیل خواهد شد و میگفتند که بن سلمان نزدیکی عربستان به محور مقاومت را انتخاب کرده است و حتی برخی نیز نوید احتمال پیوستن به این محور میدادند. دیگرانی نیز آن را محصول "تسلیم" عربستان در برابر ایران و دوری این کشور از آمریکا معرفی میکردند.
اما حالا کاشف به عمل آمده است که اتفاقا بخشی از اهداف طرف مقابل از "آشتی" نوعی زمینهسازی منطقهای برای این عادی سازی روابط، کنترل واکنشها و ... است و این که عربستان نه تنها برنامهای برای دور شدن از آمریکا ندارد بلکه مصاحبه اخیر بن سلمان با فاکس نیوز نیز نشان داد که ریاض در صرافت تقویت این پیوند ائتلافی است.
متاسفانه این نوع مواجهه با امر سیاست جز شناختی سطحی و نادرست از وقایع و تزریق آن به جامعه که در یک موضوع در برابر تناقضات پیچیده، پیامددار و آزار دهندهای قرار میگیرد، حاصل دیگری ندارد. قبلا نیز گفته شد که توافق عربستان و ایران یک اتفاق مهم و با اهمیت بوده و هست، اما همان برخورد هیجانی و بعضا جناحی و نامعقول باعث شد که شناختی واقع بینانه شکل نگیرد و بر عکس آن موجب تولید برآورد و شناختی سطحی نسبت انگیزهها و اهداف دو طرف از این "آشتی"، کشور میانجی، موضع واقعی آمریکا و همچنین آثار و نتایج آن و باعث خلق انتظاراتی غیر واقعبینانه شد؛ تا جایی که عدهای از "روابط راهبردی" و از گسیل سرمایه گذاری عربستان در آینده به ایران سخن گفتند.
این در حالی است که توافق در این بازه زمانی طرف عربستانی را نظر به برنامه کلانش در حوزههای اقتصادی و سیاست خارجی بیشتر منتفع ساخته و میسازد. در حالی که اگر چنین توافقی چند سال قبل صورت میگرفت، ایران طرفی بود که بیشتر منتفع میشد.
به هر حال، احیای روابط با عربستان در همین حد هم اتفاق مهمی است که تقویت این روند در گرو وجود همان شناخت واقع بینانه و عمیق است و یکی از عوامل تهدید و چالش آفرین، نبود همین شناخت و سطحی نگری تناقض آفرین است.
پایان/
نظر شما