وزیر آموزش و پرورش و سه تفکر اشتباه در مدیریت کشور

وزیر آموزش و پرورش و سه تفکر اشتباه در مدیریت کشور باعث می شود تا در آینده با بحران های عمیق تری در داخل مواجه شویم.

چند روز پیش بود که وزیر آموزش و پرورش در برنامه صبحانه ایرانی حضور یافت. آن چه بیش تر از هرچیزی در این برنامه باعث بحث شد صحبت های ایشان پیرامون مدارس غیرانتفاعی بود. حالا قصد داریم تا به سه اشکال فکری و استدلالی در صحبت های ایشان بپردازیم. سه اشکالی که در سه دقیقه از صحبت های ایشان خود را نشان داد و نه تنها مختص به یک وزیر یا مسئول بلکه نشانه هایی از تفکری مشکل ساز است که مانع رشد و شکوفایی در مدیریت بسیاری از بخش ها در کشور می شود.

۱. رفتن به مدارس غیرانتفاعی (و دولتی) انتخاب خانواده هاست - «بچه هایی که دارند می روند به این مدرسه ها...بالاخره انتخاب خانواده هاست که می روند آن جا...کسی که به زور نمی فرستدشان آن جا. خودشان انتخاب می کنند می روند آن جا. خانواده علاقه دارد این کار را انجام بدهد».

این همان تفکری است که از شکوفایی کشور جلوگیری می کند. فرقی نمی کند خودروسازی باشد، انتخابات باشد یا آموزش و پرورش! در هر حال انتخاب افراد است که بین سایپا و ایران خودرو از یکی خریداری کنند. همین طور، انتخاب رای دهندگان است که از بین نمایندگان مورد تایید شورای نگهبان یکی را به مجلس بفرستند. به همین شکل، انتخاب خانواده هاست که بین مدرسه غیر انتفاعی و دولتی یکی را برای فرزندانشان برگزینند! اما مشکل در کجاست؟ مشکل این است که «بیچارگی» انتخاب نیست. بیایید تا به مثالی نگاه کنیم: فردی دستگیر می شود و به زندان می رود. در زندان با دو گزینه روبرو می شود: اعتراف به آن چه انجام نداده یا ماندن در زندان. قطعا این ها «انتخاب» هستند، اما «انتخاب آزاد» نیستند! آن چه وزیر محترم آموزش و پرورش درباره «انتخاب والدین» برای فرستادن کودکان به مدارس غیرانتفاعی می فرماید در رده همان تفکری است که انتخابات را به صندوق رای، خودرو را به وسیله نقلیه و آموزش و پرورش را به خواندن و نوشتن تقلیل می دهد و این هم متاسفانه شیوه تفکری مشکل ساز است که باعث تحمیل هزینه های فراوان به مملکت شده است. در اینجا مقصود مخصوصا شیوه تفکر است چرا که این رویه از یک یا دو مورد فراتر رفته و نظام مند شده است!

آن انتخابی که از سر ناچاری و یا بخاطر تفاوت بسیار زیاد بین گزینه ها انجام شود انتخاب نیست! آن والدینی که فرزند خود را بخاطر عدم کیفیت مدرسه دولتی به مدرسه غیرانتفاعی می فرستد و یا آن خانواده ای که بخاطر عدم توانایی مالی فرزند خود را در مدرسه دولتی ثبت نام می کند انتخاب نمی کنند - هیچ یک از آن دو خانواده انتخاب نمی کند! والدینی که بخاطر عدم کیفیت مدرسه دولتی مجبور به ثبت نام فرزند خود در مدرسه غیرانتفاعی است مثل همان زندانی است که زندان را به جای اعتراف اجباری انتخاب کرده است! خانواده ای هم که بخاطر عدم توانایی مالی برای ثبت نام فرزند خود در مدرسه غیرانتفاعی به مدرسه دولتی راضی می شود هم مانند مثال معروفی است که برای این گونه «انتخاب ها» استفاده می شود: یک فرد بی خانمان و یک فرد ثروتمند هر دو می توانند انتخاب کنند تا در زیر پل بخوابند! اما مشکل این گونه «انتخاب ها» در اینجاست که قسمت دیگر معادله را نمی گوید: آیا یک فرد بی خانمان و یک فرد ثروتمند هر دو می توانند انتخاب کنند تا در کوشک بخوابند؟!

زمانی می توان از انتخاب خانواده ها برای ثبت نام در مدارس دولتی گفت که این خانواده ها امکان تقبل هزینه ثبت نام در مدارس غیرانتفاعی را داشته باشند اما باز هم بخواهند تا فرزند خود را در مدارس دولتی ثبت نام کنند. آیا آن ها واقعا این امکان را دارند؟!

۲. تحصیل مثل کالاست و مدرسه غیر انتفاعی هم مثل خودرو خوب گران است - «شما وقتی یک ماشین مدل بالاتری می خواهی تهیه بکنی باید ‍‍پول بیش تری برایش پرداخت کنی». سوال بسیار ساده است: اگر قرار است جمهوری اسلامی ایران تحصیلات را برای فرزندان خود با هزینه ارائه دهد، پس چه چیزی آن را از شیوه حکومتی «نئولیبرال غربی» متمایز می کند؟! مشکل اصلی ناشی از این شیوه فکری در اینجاست که «حق» و «حقوق» شهروندان را به ندرت به رسمیت شناخته است و همه چیز را با منت به ملت داده است.

مقایسه تحصیل با کالا آن چنان دردآور بود که حتی صدای مجری هم درآمد:‌ «نه، خواهش می کنم آقای وزیر...اجازه بدهید...آموزش را با کالا نباید مقایسه بکنیم. اصلا نگاه کالایی به آموزش داشتن به نظرم درست نیست. آموزش در کشور ما در قانون اساسی رایگان است به شرط کیفیت آموزشی خوب نه که صرفا یک کتاب بدهیم به بچه بگوییم خب حالا سر کلاس بنشینید و این می شود همان آموزش رایگان».

تفکر کالایی که به کیفیت اهمیت نمی دهد همان تفکری است که باعث شده تا به جای تامین مواد غذایی مورد نیاز خانواده ها تنها به «سیر کردن شکم» مردم اکتفا شود. همان تفکری است که به جای برنامه های آموزنده در صدا و سیما به برنامه های وقت پر کن می پردازد. این همان تفکری است که به جای زندگی به زنده ماندن تشویق می کند!

زمانی که از حق صحبت می شود، درست مانند بحث «انتخاب»، باید به شرایط آن توجه کرد. اگر قرار است حق تحصیل در قانون اساسی با دادن یک کتاب به دانش آموز مدرسه دولتی برآورده شود، پس نباید عجیب باشد اگر برای خرید خانه به فروشنده مراجعه کنیم و ببینیم که «خانه» ای که فروشنده به آگهی گذاشته تنها چهار دیوار و یک در دارد چرا که در تعریف حداقلی خانه شاید بتوان همان چهار دیوار و یک در را هم گنجاند. این دیدگاه حداقلی نسبت به آموزش و پرورش که متاسفانه در زمینه های دیگر مدیریت در کشور ما مشاهده می شود یادآور داستان دیوژن کلبی و انسان افلاطونی است. می گویند که افلاطون انسان را «موجود دو پای بدون پَر» تعریف کرده بوده. دیوژن کلبی هم که بسیار منتقد وی بوده روزی یک مرغ را پر می کند و به داخل کلاس درس افلاطون می آورد و می گوید:«این همان انسان افلاطون است!» حالا تحصیل در مدرسه دولتی هم مثل انسان افلاطونی می ماند که تعریف آن ساده لوحانه و حداقلی است!

اما مشکل در اینجاست که این شیوه تفکری در مدیریت کشور ملت را رعیت می بیند که شایسته کم ترین هااست چون کم ترین ارزشی برای آن قائل نیست!

۳. دولت قبلی طرفدار مدارس غیرانتفاعی بود. این دولت طرفدار آن نیست اما می گوید کالای در دسترس است! - «شما می دانید در دولت قبل، رئیس دولت در مجلس گفت آقا مدرسه غیر دولتی یک میلیون تومان برای من هزینه دارد، مدرسه دولتی چهار میلیون تومان هزینه دارد. پس برویم به سمت مدارس غیر دولتی... ولی در مورد آن مورد خاص عرض می کنم: فرد در ازای خدماتی که دریافت می کند این را خواسته».

این روش استدلال از راه مقایسه هم همان روشی است که به وفور مشاهده می شود: چرا پلیس از خشونت استفاده می کند؟ در فرانسه و آمریکا و آلمان هم پلیس از خشونت استفاده می کند! چرا تورم این قدر بالاست؟ در آمریکا هم تورم بسیار بالاست! چرا فساد مالی و اختلاس این قدر زیاد است؟ در کره جنوبی هم فساد مالی و اختلاس هست! این «استدلال» ها همه ضعیف و غیر منطقی هستند و باعث می شوند تا معیاری برای تشخیص پیشرفت نماند. فرض بفرمایید از متهمی می پرسند: «چرا از سلاح استفاده کردی؟» و او در جواب می گوید: «بقیه نه تنها از سلاح استفاده کردند بلکه چند نفر را هم به قتل رساندند!» این استدلال باعث توجیه استفاده از سلاح توسط آن متهم و یا تبرئه وی نمی شود! دولت قبل، آمریکا و یا هر نهاد و فرد دیگری هر کاری انجام بدهد نمی تواند معیار عمل قرارگیرد. این ها تنها باعث گم شدن هدف می شود.

به امید آن که برای کارها در کشور هدف گذاری کنیم و موفقیت در کارها را به جای «چشم و هم چشمی سیاسی» بر اساس آن هدف گذاری ها بسنجیم!

پایان/

۱۶ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۰
کد خبر: 27323

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 5 =

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 1
    • نظرات در صف انتشار: 0
    • نظرات غیرقابل انتشار: 0
    • ایرانی IR ۱۳:۲۳ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۷
      1 0
      بسیارمطالب به حق و مشکل اکثر خانواده های ایرانی و نقد سازنده همراه با راهکار بود مفید و قابل خیلی استفاده بردیم با تشکر از نویسنده محترم