در تاریخ طولانی هنرهای رزمی غریزه پیروی و تقلید در میان اکثر هنرمندان رزمی، استادان و شاگردان به طور یکسان موروثی بوده است بخشی از این موضوع به گرایش غریزی بشر بر میگردد و بخشی دیگر برخواسته از سنتهای افراطی نهفته در سبکهای چندگانه است از این روی یافتن استادی اصیل و نوگرا بسیار گرانمایه است. نیاز به نشاندهنده راه طنینانداز است.
تائوی جیتکاندو بروس لی صفحه 14 موضوع نومیدی هنجاریافته پارگراف اول در متن قبلی به تاثیرات مکاتب بر هنرهای رزمی اشاره شد. کمی مبسوطتر میتوان به تاثیر مکتب بودایی و تائویی بر هنرهای رزمی اشاره کرد. به عنوان مثال قریب به 1500 سال پیش معبدی بودایی در چین تشکیل میشد به نام شائولین که بعدها از مهمترین مراکز آموزش رزمی در دنیا میگردد. که چون تفکر حاکم بر آن مکتب بودایی میباشد این موضوع در نگرش آموزش رزمی آنها نیز بسیار موثر بوده است.
از جمله تعالیم بودا میتوان به آداب بسیاری از جمله در غذا خوردن، لباس پوشیدن و تراشیدن سر اشاره کرد. آدابی که بر مبنای اصل رنج کشیدن و در یک گوشه نشستنهای طولانی و فکر کردن بنا شده است. که اینها خود سنتهای آموزشی سبکهای شائولین یا برگرفته از شائولین است.
یا مثلا مکتب تائو که در چین ریشه چندهزارساله دارد و البته برای اطلاع همگان باید گفت کتاب مرجعی در این مکتب موجود است به نام دائو د جینگ که مکتب غنی و کمخرافه و واقعگرایانهتری نیز هست. پایه سبکهای رزمی بسیاری را بنا نهاده است که نوعاً سبکهای درونی و نرم هستند. این سبکها نیز سر از معبدی تائویستی بنام معبد وودانگ درآورند. معبدی باز منزوی با معبدنشینان منزوی.
حالا اساسا چرا باید برای آموختن تعالیم رزمی حتما گرایش به این معابد داشت حتی بدتر از آن معتقد به این مکاتب بود، معلوم نیست؟! پس اگر انسانی مثلا در آفریقا مورد تعرض قرار گیرد حق داشتن روشهایی برای دفاع از خود را ندارد درحالیکه به وجود آمدن خود این مکاتب سرچشمه در هیچ معبدی نداشته است و حاصل مکاشفه فردی خاص بودهاند و کاشف از روح بلند، سترگ و شاید غیر مقلد آن شخص میباشد.
که توانسته با شناخت جنبههای پنهان خود دیدگاه جدیدی را به حقیقت انسان و جهان بشری عرضه کند. شیفتگان این شخص بدلیل شیفتگی کورکورانه و نه روشنبینانه دست به تقلید کورکورانه از آن زدهاند. تا جایی که این نگاه را محصور به پوشیدن لباس خاص، تراشیدن با بلند داشتن مو، گوشهگیری و ساخت معابد کردند و این معابد به وسیله فنون رزمی تبدیل به مراکزی برای تبلیغ ادیان مکاتب خود شدند بدتر آنکه عدهای در جاهای دیگر دنیا که نه ریشه بودایی و تائویی و ... دارند و نه اصلا لزومی دارد که آشنا به این مکاتب باشند. برای یادگرفتن فنون رزمی به سمت این معابد میگرایند و این را خیلی با آب و تاب هم میگویند و جزو افتخارات رزمی خود محسوب میکنند.
درحالیکه مدارس رزمی ای در خاور دور بخصوص چین بوده است که هر شخص با هر مسلکی میتوانسته در آنجا آموزش فنون رزمی ببیند.
در این میان بسیاری از مردم دنیا به جای استفاده از دروس رزمی و آموزههای واقعی آن به تعالیم بودایی و تائویی آن هم به شکل دست پا شکسته و ادغام کردن آنها با دانشهای نوینی مانند هیپنوتیزم و اصطلاحات چشم سوم و بعضی شنیدهها روی آوردهاند که اصلا ربطی به رزمی ندارد.
در این میان ژاپنیها به دلیل آنکه خود شرقی بودند و نیز به خاطر نگرشهای نوگرایی شین تو و آیینهای اصیل و ناب رزمی بوشیدو خالصتر به موضوع نگاه کردند و کاراته را بنیاد نهادند که بدون ایدئولوژی خاص به دنیا صدور یافت و عملا قشر عظیمی را به خود جذب کردند کسانی که بدور از هرگونه نگاه خاص معبدی یا ایدئولوژیک به فنون رزمی پرداختند.
حالا ببینید وای به حال سبکهایی که اسامی تکنیکهای خود را هم از یکسری الفاظ بیمعنی و خرافات که هیچ مبنای علمی فلسفی و عرفانی ندارد بنا کنند. حال بیاییم سراغ خود سبکها بدون در نظر گرفتن ایدئولوژیهای چسبیده به آنها که اینها هم از این نگاه زیر سئوالند که در این جا به بخشی دیگر از تائوی جیتکاندو اشاره میکنیم.
"هر کس به سبکی گرایش دارد که مدعی در برگیری حقیقت با ویژگی برتری نسبت به سبکهای دیگر میباشد این سبکها با ارائه توضیحاتی درباره راه به شکل مکاتب گوناگون در میآیند و به کمک تجزیه و تحلیل پیرامون هماهنگی میان سختی و نرمی اشکال منظمی را برای حالت اختصاصی تکنیکهای خود بنیاد میگذارند." تائوی جیتکاندو بروس لی صفحه 14 پارگراف دوم از بخش نومیدی هنجار یافته.
پایان/
نظر شما