"وجود ما از انواع کاتا، ضربات و دفاعهای بلوکه سنتی انباشه شده است. با این بار سنگین چقدر شرطی شدهایم. سازگاری با حریف به دریافت شهودی بیواسطه نیاز دارد. هرگاه مقاومتی در میان باشد(گرایشی همچون این تنها راه است) هیچ گونه دریافت شهودی مستقیم وجود نخواهد داشت. انباشتگی حالت های نمایشی که تنها گامی است فراتر در بهینه سازی آمیختگی، همچون لنگری میشود که انسان را در بند میکشد و فقط در یک راستا هدایت میکند."
تائوی جیتکاندو بروس لی بخش نومیدی هنجار یافته صفحه 18 پاراگراف 4
برای دریافتن هنر رزمی ابتدا باید روح ما دریافت صحیحی از هنر داشته باشد. همانطور که در اولین شماره از این سلسله مقالات گفتیم اشتباهی اساسی در نگاه به هنر رزمی بوجود آمد که این گرفتاری برای هنرهای دیگر نیز میباشد و دلیل آن وجود مسائل معنوی در هنر است، که این مسائل گاهی به گرایشات مذهبی و فلسفی و اخلاقی منجر میشود.
اساسا این اشتباه بزرگی است که بیشتر انحرافات را در انواع هنر سبب شده است و فلسفه ایجاد هنر که همان ابلاغ جانمایه احساس و نگاه لطیف و رقیق هنرمند به جامعه بشریت است را دست خوش گرایشات شخصی میکند.
اصولا هنر موهبتی الهی است که از طریق حضرت حق به بعضی از ابناء بشر هدیه میگردد و برگردن او رسالت بزرگی را مینهد که همان تصویرگری و رساندن این پیام زیباییشناسانه خالق هستی به بندگانش میباشد، پیامی که حاکی از دعوت انسانها به زیبایی و عشق و همگرایی است و جز این چه معنایی می تواند داشته باشد به قول حافظ:
ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه؟
حال اگر نگاه هنرمند دستخوش گرایشات فرعی از قبیل مکاتب، سبکها، مسائل قومی و قبیله ای و ناسیونالیستی بشود یکسره گوهر آن هنر دستخوش مسائل جنبی شده و اصل از بین میرود.
چون غرض آمد هنر پوشیده شد/صد حجاب از دل به روی دیده شد
مثلا موسیقی اصیل را به دامن اعتیاد و مسائل بسیار مبتذلتر، که فرهیختگانی چون ابوالحسن صبا، نور علی خان برومند یا در حال حاضر استاد مجید کیانی سعی بلیغی در تطهیر اینگونه اغراض فرعی از ساحت این هنر اصیل بومی و ملی و بیرون آوردن گوهر آن که بیشتر در قالب هفت دستگاه نمود پیدا کرده است انجام دادهاند. همین اتفاق برای بسیاری از سینماگران، نقاشها و شاعران در دهههای اخیر بخصوص افتاده است.
در کشورهای دیگر هم به همین شکل میتوانیم شاهد گمراهی هنرمندان شاخههای مختلف هنری باشیم این بدان معنا نیست که باید قید هرگونه سیر و سلوک و معنویت را زد بلکه معنای واقعی هنر را باید در دل خود آن جستجو کرد یعنی کشف جوهره حقیقی هر هنر سلوکی به سمت حقیقت عالم است این مصیبت متاسفانه در طی قرون و اعصار دامان هنرهای رزمی را هم گرفته است. به شکلی که در کشور چین که خاستگاه اصلی این هنرهاست در اثر تفکر غالب تائویی آن هم باز به شکل منحرفش که طبیعت گرایی از نوع خرافی آن بوده است کار به جایی میرسد که رفتارهای رزمی که باید بر گرفته از جان هنرمند باشد از رفتار حیوانات و عناصر طبیعی سرچشمه میگیرد.
ببینید انحطاط به کجا میرسد به جای آن که اشرف مخلوقات زینتبخش طبیعت باشد، طبیعت و حیوانات آموزگار او میگردند و اصلا هنر رسول آسمان به زمین است نه زمین به آسمان. البته آموختن از مادر طبیعت عیب کار نیست ایراد در سرسپردگی و ادا درآوردنی که ناشی از یک نگاه خرافی بیرونی و کاملا جدا از حقیقت انسان است، می باشد. که جز دور کردن شخص از گوهر خودش چیزی نیست. این چنین به اصطلاح هنری چون از حقیقت یگانه خود دور و به کثرت که بعد زمینی و ناسوتی عالم می باشد نزدیک شده نه تنها پیام آور صلح، عشق و همگرایی انسانها نیست بلکه باعث نزاع ،تیرگی و دوری آنها از هم میشود.
هر کسی سوی کلوخی سینهچاک/ آن کلوخ از حسن آمد جرعه ناک
جرعه خاک آلود چون مجنون کند/ خون ببین تا صاف او خود چون کند
دفتر پنجم مثنوی
پایان/
نظر شما