نگهبان شب فیلمی نئورئالیستی است. فیلم سیاه و چرک اجتماعی در ژانر فلاکت که سعی دارد با پرداختی ملودرام از سیاه نمایی خود بکاهد. رسول ابراهیم پور مرد سادهدل روستای است که برای کار به تهران آمده تا بتواند روی پای خود بایستد و هزینه زندگی خویش و خانوادهاش را تأمین کند که در این حین با کلانی آشنا میشود. کلانی، مهندس پروژه ساختمانی است که رسول را برای نگهبانی در شب آنجا استخدام میکند. رسول در قسمت نگهبانی ساختمان زندگی میکند و از اینکه شغل دائمی به دست آورده خوشحال است. رسول با فردی به نام دایی آشنا میشود. او باغبان باغی است که حال واحدهای مسکونی آنجا عَلم شده. دایی پس از آشنایی با رسول بهطور غیرمستقیم از او میخواهد که با دخترش نصیبه که دختری کمشنواست ازدواج کند. کلانی از سادهدلی و حماقت رسول استفاده کرده و از او چک سفید امضا گرفته و زندان میاندازد. باقی فیلم به کشمکشهای میان رسول و کلانی و همچنین خانواده نصیبه میپردازد.
فیلم نگهبان شب به تقابل طبقه فرودست و فرادست و دوقطبی سازی جامعه میپردازد. طبقه فردوست جامعه موجوداتی احمق، معلول، بدبخت و مفلوک هستند که هر بلای سرشان بیاید از حماقت و ترس خودشان است. طبقهای عقبمانده که با کوچکترین امکانات دلخوش شده درحالیکه طبقه فرداست به چپاول و بهرهکشی از آنها میپردازند. میر کریمی تصویری عقبمانده از قشر فقیر و مستضعف جامعه نشان میدهد. طبقهای که گرچه عزتنفس داشته اما قادر به بازپسگیری حق خود از طبقه فرداست نیستند. طبقهای که دائم در ترس و اضطراب از طبقه سرمایهدار به سر برده بهطوریکه حتی با ورود به حریم شخصی زندگی آنها نیز منفعلانه برخورد میکنند و کارگردان بهراحتی غیرت دینی را زیر سؤال میبرند. این درحالیکه است که طبقه فرادست مردمانی دلسوز و مهربان ترسیم میشوند که گرچه در حق طبقه فقیر اجحاف کرده اما دلخوشیهای حقیرانهای را نیز برایشان به ارمغان آوردهاند. گردش در شهر با ماشین شاستی بلند، تماشای زندگی لاکچری اغنیا، عروسی با چاشنی انتخابات و غیره دلخوشیهای است که طبقه سرمایهدار جامعه اجازه استفاده از آن را به طبقه فرودست میدهند تا آنها هم شامل برخورد کریمانه طبقه اغنیا قرار گیرند. میر کریمی تصویری مهربانانه از یک کلاهبردار ارائه میدهد. کسی که حقوق مردم فرهنگی جامعه را به باد داده و حال به دستگیری از طبقه فقیر میپردازد. فرد شارلاتانی که زد و بندهای کلان اقتصادی میکند و بهراحتی حقوق مردم را در این جامعه بیقانون پایمال میکند بیآنکه با برخورد بازدارندهای روبه روشود.
نگهبان شب به کارگردانی و تهیهکنندگی رضا میر کریمی است. فیلمی که نویسندگی آن را میر کریمی با همراهی محمد داوودی به نگارش درآورده است. او پس از فیلم قصر شیرین در سال 1397 حال با فیلم کسلکننده نگهبان شب به چهلمین جشنواره فجر آمده است. فیلمی که بهترین کارگردانی را برای او به ارمغان آورده درحالیکه شاید آخرین کار او در جشنواره فجر نیز باشد.
روایت اصلی نگهبان شب روایت آدمهای سادهلوحی است که طعمه افراد فرصتطلب و باندهای اقتصادی میشوند. تقابل فقر و غنا که درنهایت طرف پیروز ماجرا اغنیا هستند. میر کریمی به دنبال خلق گرههای با مضمون جامعهشناختی و خانواده است. او گرچه سعی داشته فیلم اجتماعی بسازد اما نتوانسته بهخوبی از پس آن برآید. چراکه تمرکز او بیشتر بر نقدهای سیاسی در پس پرده است. او با نمادپردازی تلاش دارد حرفها و نقدهای سیاسی خود علیه سیستم حاکم را در لفافه بیان کند اما همین باعث تضعیف اثر شده و بیشتر به یک فیلم ضد قصه با خرده روایتهای گسسته بدل شده است. در جامعه ترسیمشده میر کریمی، آدمها حقدارند با حیوانات و درختان بهخوبی رفتار کنند اما همزمان این حق هم برای آنها محفوظ است که افراد فقیر و تهیدست را مورد توهین و سوءاستفاده خود قرار دهند.
نگهبان شب فیلم اجتماعی با تم سیاسی است. میر کریمی در نگهبان شب تصویر توهینآمیز از افراد فردوست جامعه نشان میدهد. کسانی که حتی شعور رأی دادن هم ندارند و تفاوت رأی حقیقی و تقلبی را احساس نمیکند اما تمایل دارند ره صدساله را یکشبه طی کنند. او درنهایت این معنا را به ذهن مخاطب متبادر میکند برای اینکه در این جامعه روباهصفت دریده نشوی خود باید گرگ باشی! گویی قانون جنگل در نگهبان شب حاکم است و هیچ رحم و شفقتی میان انسانها به چشم نمیخورد. پیامی توهینآمیز و خطرناک که میر کریمی از بیان آن هیچ عبای ندارد گرچه او خود را آدم محتاط در عرصه سینما میداند اما روال تکراری او مدتهاست برای مخاطب آشکارشده است. این با ریتم کند و کسلکننده و تدوین شلخته خود نمیتواند چندان مخاطب ایرانی را با خود همراه کند. چراکه ضعف شخصیتپردازی و بالا بودن میزان حماقت شخصیتها با پسزدگی مخاطب روبهرو میشود. نگهبان شب بیشتر یک اثر فستیوال پسند، همچون فیلم ضعیف قصر شیرین است که هیچ حرف نوی برای گفتن ندارد و تنها به لگدپرانی سیاسی میپردازد.
پایان/
نظر شما