نقد فیلم های جشنواره فیلم فجر| خائن کشی؛ تحریف تاریخ به شیوه کیمیایی

خائن کشی فیلم رئالیستی و تاریخی در بستر دهه 30 و شرایط سیاسی-اجتماعی آن دوران است که روایتی صادقانه ندارد.

خائن کشی فیلم رئالیستی و تاریخی در بستر دهه 30 و شرایط سیاسی-اجتماعی آن دوران است. دوران ملی شدن صنعت نفت و چالش‌های دولت دکتر مصدق در مواجه با آن. فیلم داستان گروهی از جوانان است که به بانک ملی شعبه فردوسی دست برد می‌زنند و پولی را برای خرید قرضه ملی و کمک به دولت مصدق می‌دزدند یا به گفته خود به امانت می‌گیرند. در حین دزدی از بانک، یکی از افراد کیسه‌ای از پول‌ها را دزدیده و فرار می‌کند. باقی افراد پس از دزدی به خانه‌ای امن پناه می‌برند و در آنجا مخفی می‌شوند. حال باقی فیلم به کشمکش‌های برای یافتن دزد و خائن اختصاص می‌یابد.

خائن کشی گرچه فیلم رئالیستی است اما لحن و بیان سورئالیستی را برای خود برگزیده تا شاید دیالوگ‌های بریده‌بریده آن بتواند مخاطب را با خود همراه کند. دیالوگ‌نویسی به سبک کیمیایی که سال‌هاست از رونق افتاده اما کیمیایی اصرار به ادامه آن دارد. فیلم از منظر فیلم‌نامه، شخصیت‌پردازی، اکت و بازیگری، تدوین و غیره دچار ضعف فراوان است. ضعف فیلم‌نامه به حدی است که مخاطب در میانه فیلم دچار سرگشتگی شده و به دنبال یافتن خط روایت اصلی داستان می‌گردد. فیلم‌نامه از انسجام کاملی میان کلیات و جزئیات حوادث برخوردار نیست و بیشتر به یک اثر آشفته و پراکنده بدل شده است. خرده داستان‌های متعدد و زائدی که به پیشبرد داستان هیچ کمکی نکرده و گویی تنها برای حضور بازگیران متعدد در فیلم به آن اضافه‌شده است. ضعف فیلم‌نامه در حدی است که اغلب موارد کیمیایی بی‌هیچ ظرافتی در شخصیت‌پردازی و دیالوگ‌نویسی، تنها به دادن اطلاعات خام از زبان بازیگران روبه روی‌هم نشسته، آن‌هم به شیوه فیلمفارسی همچون رضا موتوری بسنده می‌کند. بی‌آنکه اکت و بازی جذابی از سوی بازیگران شاهد باشیم. دیالوگ‌های نصفه و نیمه و رهاشده که بر نقاط ضعف فیلم می‌افزاید.

خائن کشی، فیلمی در ژانر تاریخی، وسترن و ملودرام است که ناخواسته به یک فیلم کمدی_تراژیک بدل شده. فیلمی که شاید گزاف نباشد که آن را تحریف تاریخ به شکل علنی بدانیم. فیلم مربوط به دوران دهه 30 و صنعت نفت و ترحیم این صنعت در زمان دولت دکتر مصدق است. دورانی که دولت مصدق برای تأمین هزینه‌های خود به چاپ قرضه ملی روی می‌آورد و از مردم می‌خواهد برای کمک به ملی ماندن صنعت نفت و سرپا ماندن دولت این اوراق را خریداری کنند. قرضی که مردم به دولت داده و در قبال آن دولت موظف به پرداخت سالیانه شش درصد سود به آن‌ها خواهد شد. ایده‌ای که در وهله نخست بر اساس اسناد تاریخی چندان با استقبال مردم روبه‌رو نشد اما در ادامه با حمایت آیت‌الله کاشانی، نخست بازاریان و سپس مردم به خرید آن روی آوردند. پول‌های که مردم برای حمایت از دولت مصدق پرداخت کردند اما پس از کودتای 28 مرداد سال 32 و تبعید دکتر مصدق هیچ‌گاه به مردم بازگردانده نمی‌شود.

مسعود کیمیایی نویسنده و کارگردان دوران پیش از انقلاب است. چهره‌ای که خود را منتسب به جریان موج نو سینمای ایران دانسته و تقدیر شده به‌وسیله فرح پهلوی است. شخصی که در سینمای ایران با فیلم‌های همچون «قیصر»، «رضا موتوری» و «گوزنها» شناخته می‌شود. کارگردان بعضاً سیاسی ساز که سال‌هاست در سینمای سبک فیلمفارسی خود جامانده و حتی پس از انقلاب تغییر رویه چندانی نداده است. کیمیایی خود را فیلم‌ساز اجتماعی و خالق قهرمان فردی می‌داند. قهرمانانی که یک‌تنه به مبارزه با ظلم و فساد رفته و درنهایت جان خود را فدا می‌کنند. رویه‌ای که در فیلم خائن کشی نیز شاهد آن هستیم. سینمای کیمیایی سال‌هاست به تکرار مکررات افتاده و هیچ خلق جدیدی را در آن شاهد نیستیم.

خائن کشی روایت شخصی کیمیایی از یک برهه حساس و پیچیده تاریخ ایران است. روایتی یک‌سوی که بیشتر به اسطوره‌سازی و اسطوره سوزی از دکتر مصدق می‌انجامد. کیمیای گرچه خود را وامدار دکتر مصدق می‌داند و به گفته خود «ما هرچه داریم از مصدق و نفتی است که او ملی کرد» اما فیلم بیشتر به دکتر مصدق و دولت او می‌تازد. در فیلم خائن کشی هیچ رد پای از آیت‌الله کاشانی و مردم مذهبی درزمینهٔ ملی شدن صنعت نفت نمی‌توان دید. گویی انگار هیچ‌کدام از این افراد در جریان ملی شدن صنعت نفت حضور نداشته و مصدق خود به تنهای و همراه با عده‌ای عشاق جان‌برکف و گنگسترهای شبه آمریکایی نفت ایران را ملی کرده‌اند. انتخاب گزیده‌ای کیمیایی از تاریخ که تنها به تکه پراکنی سیاسی منجر می‌شود.

خائن کشی داستانی از رفاقت‌ها و عشق‌ها به سبک فیلمفارسی و سینمای اضمحلال یافته کیمیایی است. داستان آدم‌های که از بانک دزدی می‌کنند، مخفی می‌شوند و درنهایت می‌میرند. بی‌هیچ رابطه علی و معلولی مشخصیِ یا حتی عنصر غافلگیرکننده‌ای که مخاطب را مجذوب خود کند. عشق‌های بی‌مقدمه و خلق‌الساعه که کارگردان انتظار دارد مخاطب آن را باور کرده و بپذیرد. کیمیایی گویا تنها قصد داشته از رمانش بانام «جسدهای شیشه‌ای»، داستان تصویری خلق کند بی‌آنکه حتی بخواهد کمی از سینمای فیلمفارسی دهه 40 و 50 اش فاصله گرفته یا تاریخ را به شیوه‌ای درست روایت کند.

خائن کشی برای واقع‌گرایانه کردن خود، اشاره‌ای گذرا به داستان مهدی بلیغ مشهور به آرسن لوپن ایران دارد. دزد و خلاف‌کار ایرانی که در دهه 30 و 40 به انجام کارهای غیرقانونی روی آورده بود و پس از انقلاب به جرم حمل مواد مخدر به اعدام محکوم شد. داستان واقعی که بازهم به‌واقع پذیری فیلم کم شایانی نمی‌کند. کیمیای به‌کلی گوی در فیلم بسنده می‌کند و قصد ندارد ماجرا را برای مخاطب بگشاید. او رمزگشایی از وقایع عجیب غریب دهه 30 را به مخاطب وامی‌گذارد تا خود نتیجه دلخواهش را از تاریخ بگیرد. پایان بازی که با کشیده شدن مصدق به سمت دادگاه گزاره خائن بودن او را پررنگ می‌کند. خیانتی که مشخص نمی‌شود در حق مردم انجام داده یا خاندان پهلوی؟!

پایان/

۲۷ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
کد خبر: 16771

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 4 + 1 =