وزارت خارجه ایران که معمولا به تکذیب اظهارات کشورهای دیگر درباره کشورمان مشغول است و توان موضعگیری ایجابی ندارد، در ماجرای اظهارات رستم قاسمی وزیر سابق نفت ماجرا آفرید.
رستم قاسمی از کمک مستشاری ایران به نیروی های یمنی در مواجهه با تجاوزات بیگانه گفت و وزارت خارجه بلافاصله واکنش نشان داد و تاکید کرد که ایران در درگیری یمن طرف هیچ کس نیست!
این نوع دیپلماسی لوس، ایهامی و بی معنی برای نخستین بار نیست که روان مخاطبان را به بازی گرفته و به شعور آنها توهین می کند. نخستین بار که داعش وارد عراق شد، شهید حاج قاسم سلیمانی وارد این کشور شد و با فداکاری نیروی قدس سپاه و بسیج مردمی عراق توانست داعش را شکست دهد. در آن زمان مرضیه افخم که معلوم نبود با چه هنری به سخنگویی وزارت خارجه رسیده است به صراحت گفت که سردار سلیمانی در عراق نیست! در حالیکه اگر با دست فرمان وزارت خارجه حرکت می شد و شهید سلیمانی هم از دیپلماسی کت و شلوار و یقه بسته وزارت خارجه پیروی می کرد، سوریه و عراق که هیچ، ایران هم سقوط می کرد و به رنگ سیاه داعش در می آمد.
در سوریه هم ایران نیروی زیادی دارد که در تمام خطوط نبرد جنگیده اند، اما به خاطر فرهنگ لوس حاکم بر وزارت خارجه؛ ایران هنوز حضور خود را در شام مستشاری می داند که نوعی اهانت به ملت ایران است. تشییع بی سابقه و دهها میلیونی برای سردار سلیمانی نشان داد که مردم موافق حضور مستقیم در منطقه بوده و بدیهیات دیپلماسی را بهتر از وزارت خارجه درک می کنند.
در یمن هم پهپادها و دانش موشکی ایران در کنار افسران نیروی قدس که توانسته اند به این کشور برسند، با فداکاری مردم یمن پوزه ائتلاف سعودی را به خاک مالیده و جنگ را به گام آخر رسانیده اند. در چنین شرایطی رستم قاسمی از حضور مستشاری ایران در یمن گفته که همین اشاره خفیف هم وزارت خارجه پرهزینه ایران را برآشفته کرده است.
این نگاه لوس و بی خاصیت در وزارت خارجه که گمان می کند دیپلمات خوب کسی است که مانند پنگوئن کت و شلوار سیاه و سفید پوشیده و به زدن حرف های روشنفکری مشغول باشد باعث انحطاط دانش سیاست خارجی در بین نخبگان هم شده است. به طوریکه نخبگان دانشگاهی فکر می کنند دیپلماسی چیزی جز عقب نشینی و مذاکره نیست. درحالیکه دیپلماسی دو بال هم اندازه شامل دیپلماسی و استراتژی دارد. استراتژی به معنای وجه مقابل مذاکره و دیپلماسی؛ یعنی جنگ است که در ایران با هنرنمایی وزارت خارجه فراموش شده است.
نگاه لوس و بی خاصیت حاکم بر وزارت خارجه باعث شده است تا اعتبار ایران از دریچه دیپلماسی عمومی در بین ملت هایی که فداکاری نیروهای ایرانی را درک کرده اند اندک باشد و چنانکه باید اثر نداشته باشد. زیرا رسانه های موافق ایران نمی توانند در شرایطی که دستگاه رسمی دیپلماسی کشور منکر حضور در کشورهای موردنظر است، به صراحت از نقش ایران قدردانی کرده و مردم بیشتری را نسبت به ایرانیان هوادار سازند.
پایان/
نظر شما