رمان آنچه تو میخواهی باشم در سال 2017 م به وسیله میندی مجیا نگاشته شد و نشر کولهپوشتی این رمان در سال 1398ش به همت سهیلا کولیوند به فارسی برگرداند. رمان با فضاسازی جامعه آمریکا در قرن 21، به بیان معضلات روزمره نوجوانان این کشور میپردازد. مشکلاتی که از بیهویتی و سردرگمی آنها نشأت گرفته است.
آنچه تو میخواهی باشم رمانی اجتماعی با ژانر جنایی و معمایی است که میکوشد، پرده از راز قتل دختری نوجوان بردارد. دختری که در راه رسیدن به آزادی، آن هم از نوع لیبرالی فرانسویاش، به قتل میرسد. قتلی که رنجش خاطر یک شهر را در پی دارد؛ بهطوری که اهالی آن خواهان مجازات عاملان این حادثه میشوند. مسببان خموشی که به زعم نویسنده، خود قاتلان اصلی این دختر نوجوان هستند. قاتلان صامتی که در نهادههای اجتماعی و خانواده به وفور یافت میشوند.
موضوع رمان آنچه تو میخواهی باشم، قتل و عشق است. قتلی که به خاطر عشق توام با خیانت رقم میخورد. رمان با پرداختهای روانکاوانه به دنبال طرح موضوع کردن مصائب و رنجهای نوجوانان در فضای اجتماعی، خانواده و جامعه است. طرح موضوعی که به خوبی پرورانده نمیشود و درنهایت مخاطب را در فضای از یأس و ناامیدی رها میسازد. معضلاتی که در جوامع غربی حضوری پررنگ دارد، چراکه نقش اخلاقیات و خانواده در این جوامع به طور کلی نادیده گرفته شده است.
هنریتاسو هافمن(هتی) دختر نوجوانی است که بازیگری در تئاتر را پیشه خود قرار داده است. حرفهای که اثر بسازی در شکلگیری هویت فردی او دارد. او که بازیگری را از نوباوگی آموخته، چنان غرق در آن شده که حتی در زندگی حقیقی خود نمیتواند از آن رها شود. هتی فردی بیهویت و وادادهای است که تلاش دارد با اجرای نقشهای بیشمار رضایت و توجه دیگران را به خود جلب نماید، تا بلکه خلاء عاطفی و شخصیتی خود را از این طریق برطرف سازد. او که به جهت ضعف شخصیتیاش نتوانسته در دنیای حقیقی با همسالان خود پیوند برقرار کند، به دنیایی مجازی پناه میبرد. اُتوپیایی که نویسنده آن را همراه با دروغ و نیرنگ میداند. در دنیایی مجازی، هتی با فردی به نام پیتر لوند آشنا میشود. شخصی که در روند داستان نقش مکمل هتی را بر دوش دارد. او که در این اُتوپیا بیهیچ شناختی دلباخته معلم زبان خود شده، سعی دارد این عشق را به هر سیاقی به دنیای حقیقی بکشاند. هتی که در تمام طول زندگی خود توانسته نقش فرزند خوب، دانشآموز خوب و دوست خوب را بهخوبی ایفا کند و حال بر آن است که اوج هنرنمایی خود را به عنوان یک عاشق پیشه نشان دهد. عشق مریض و بیمارگونهای که منجر به فروپاشی نظام اخلاقی و خانواده میشود.
هتی قهرمان ایستای است که دست به کنش برضد سرنوشت خویش و جامعه میزند. او که به دنبال گریز از تقدیرگرایی است، اهتمام ویژهای میکند که زمام سرنوشت خویش را به دست گیرد، اما درپایان اوست که مغموم و شکست خورده این میدان نبرد نشان داده میشود. هتی نماینده دختران واداده و منفعل سرزمین آمریکا است که دچار یک نوع فردگرایی و سردرگمی شدهاند. دخترانی که بنای آمال خود را بر خرابه زندگی خانوادگی دیگران قرار دادهاند. کسانی که از دریافت محبت و عاطفه در خانواده سیراب نگشتهاند و با کمترین توجه به آنها پنا میبرند و آنان را قیم و خِیرخواه خود میپندارند. خَیرینی که تنها به دنبال بهرهکشی سودانگارانه از نوجواناناند. مجیا آیندهای پر از ناامیدی، پوچی، یأس و مرگ را برای مخاطب خود ترسیم میکند. آتیهای که هیچ نقطه روشنی در آن دیده نمیشود چراکه در دنیای غرب اندک جایی برای امید و رهایی نیست. این درحالی که است که دنیای نوجوانان دنیای امید و آیندهنگری است. دنیای که نیاز به قهرمانسازی، قهرمانپروری، امیدآفرینی و غیره از ملزومات اصلی آن به شمار میآید. نگاشت دنیای پوچ برای نوجوانان، امید به آینده را از آنها سلب کرده و آنان را به موجوداتی منفعل و تسلیمپذیر مبدل میسازد.
میندی مجیا نویسنده آمریکایی است که در شهرک کوچکی در منطقه تویین سیتی آمریکا متولد شد. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد رشته هنرهای زیبا از دانشگاه مینهسوتا است و هم اکنون در این شهر زندگی میکند. اولین رمان او، محافظ اژدها در سال 2012 است و آنچه تو میخواهی باشم دومین رمان او بشمار می آید. داستانهای تریلر او به فروش بالای دست یافتهاند و کتابهایش موفقیتهای زیادی را همچون بهترین کتاب جدید به انتخاب مردم و بهترین داستان معمایی جدید به انتخاب مجله وال استریت به دست آوردهاند.
عشق از دید نویسنده رمان آنچه تو میخواهی باشم، شوم و مذموم است بدان سبب که در دنیای حادث اثری از آن وجود ندارد. نویسنده از عشق به عنوان ابزاری برای تغییر رویه زندگی انسانها بهره میبرد که چندان موفق نیست. پیتر و هتی برای گریز از شرایط زندگی نابسامان خود به مفهومی به نام عشق پناه میبرند. عشقی زمینی که تنها محرک اصلی آن، فرار از خانواده فروپاشیده و ناقص است. عشقی که بر سوء استفاده از افراد و خیانت بنا شده و هیچ حد و مرز اخلاقی برای آن در نظر گرفته نشده است. نویسنده تنها با بکار بردن مفهوم عشق در پی توجیه آزادیهای لجام گسیخته فردی و اجتماعی اشخاص برآمده است. آزادیهای که تنها بر محور فردیت و نفسانیت انسانها قرار دارد و در این میان مفاهیم ارزشمندی همچون عشق، خانواده، اعتماد، روابط عاطفی سالم و غیره به لجن کشیده میشود.
در رمان آنچه تو میخواهی باشم هیچ رابطه ارگانیکی میان اعضای خانواده وجود ندارد. نقش خانواده که تأثیر بسزای در پروراندن شخصیت افراد دارد، بهطور عمد نادیده گرفته میشود. گویی اینکه خانواده عنصر زایدی است که نیازی به پرداخت صحیح آن به وسیله نویسنده احساس نشده است. پیتر که اندک رابطه مثبتی با همسر خود ندارد و دچار سرخوردگیهای بسیاری در زندگی زناشویی خویش شده، برای جبران خلاء عاطفی خویش تن به رابطه غیراخلاقی با شاگردش میدهد. شاگردی که فروپاشی نظام خانواده چندان برایش از اهمیت برخوردار نیست. رمان آنچه تو میخواهی باشم بر فردیتانگاری شخصیتهایش استوار است. شخصیتهای که تنها به دنبال لذتگرایی و اباحهگرایی در زندگی هستند. روابط عاطفی سالم در دنیایی ترسیم شده به وسیله نویسنده جایگاهی ندارد و هر شخصی تنها باید فردیت خویش را در اولویت قرار دهد. فردیتی که پایه و اساس سبک زندگی آمریکایی است. نهاد خانواده از مهمترین جایگاهای زمینهساز برای شکوفایی استعداد افراد است. استعدادهای که با پروش صحیح میتواند درپیش برد اهداف یک جامعه نقش بسزای داشته باشد. موفقیت و استحکام خانواده موجب موفقیت و توسعه جامعه میشود به طوری که توجه به نهاد خانواده و پاسداری از قداست خانواده از تعالیم اصلی دین مبین اسلام به شمار میآید. ذکر این نکته بجاست که پرداخت درست به نقش خانواده در رشد و بالندگی فرزندان از نکات ضروری در رمانهای ترجمه شده یا نگاشته شده به وسیله نویسندگان است.
تمامی شخصیتهای مردِ رمان آنچه تو میخواهی باشم، بیمسئولیت و بعضاً خیانتکاراند. مَردان عاشق پیشهای مانند پیتر که به همسر خود خیانت میکنند، تا بلکه بتواند معنای حقیقی عشق را خارج از خانواده دریابند؛ یا مَردانی همچون تام کیناکیس(دوست هتی) که به نام عشق دست به قتل میزنند. نویسنده با سیاهانگاری چهره مردان، آنها را موجوداتی منفعل، پست و منفعتطلب نشان میدهد. مردانی که به زنان همچون اموال شخصی خویش مینگرند که امکان بهرهکشی به هر طریقی را دارند. مردانی که سلب حق حیات از زنان را هم جزو قوانین نانوشته خود میدانند. مردان در رمان آنچه تو میخواهی باشم موجوداتی سودجو و خیانتکارند که به هیچ وجه لایق دریافت بذر محبت از سوی زنان نیستند. نگاه تردیدآمیز و بیاعتمادی به مردان، مطلبی است که نویسنده در تمام شخصیتهای مرد خود قرار داده است. نگاهی که شکانگاری و سوظن به مردان به عنوان عنصر اساسی در خانواده در پی دارد. مخدوش سازی چهره مردان به عنوان پدر یا همسر تنها میتواند موجب منفعل ساختن این افراد در جامعه شود.
آنچه تو میخواهی باشم رمانی جنایی و روانشناسانه با تَه مایههایی فمنیستی است. داستانی رئال با روایت غیرخطی که به صورت بازگشت به گذشته بیان میشود. داستانی که با پایانبندی بدبینانه و تراژیک خاتمه مییابد. اثری جنایی که سعی دارد مشکلات در پس پرده نوجوانان را بنمایاند. رمان با رویکرد مظلومنمایی در پی دستیابی به آزادیهای غیراخلاقی برای نوجوانان است. آزادیهای که باید حیطههای همچون تفکر و امور اجتماعی را دربرگیرد، تنها به مسائل اروتیک پیوند خورده است. رمان با روایت هتی در نوجوانی آغاز میشود و در ادامه نویسنده داستان را از زبان سه شخصیت اصلی هتی، پیتر و تام نقل میکند. نویسنده از نظرگاه هر یک از این شخصیتها به گره گشایی از راز قتل هتی بر میآید. مجیا در رمان آنچه تو میخواهی باشم نوجوانان را قربانیان جامعه قلمداد میکند که سرنوشتی جز ناامیدی و سردرگمی در انتظار آنها نیست. سرنوشت محتومی که در جوامع غربی قابل تغییر یا دگردیسی نیست. آنچه تو میخواهی باشم روالی است که مخاطب را از رئالیسم با تم معمایی به فضای لائیک و پوچ سوق میدهد، فضایی که در آن هیچ کس حتی دریافتهای شخصی و شهودی انسان هم قابل اعتماد نیست. نویسنده مردمان جامعه آمریکا را افراد هویت زدهای میداند که به سوی اضمحلال پیش میروند. آنچه تو میخواهی باشم اثر روانشناختانه است که سعی دارد از عشق به عنوان ابزاری برای تغییر و بهبود روابط میان افراد بهره ببرد که در این رسیدن به این هدف شکست میخورد.
پایان/
نظر شما